به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم

1830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

غم دوست من مغتنم می شمارم
نشاطی که بیاوست غم میشمارم
ستمها که خاطر نداند شمارش
از آن غمزه عین کرم میشمارم
گدای تو را پادشه میشناسم
فقیر ترا محتشمه میشمارم
تو شیرین تری گفتمش با دهانت
ایران به گفتا من او را عدم میشمارم
از روی ترمه را به میزان ادراک
اگر پر شود نیز کم میشمارم
قدم تا نیاورده در ره عشق
فرنجیه گرت بی قدم میشمارم
کمالت زجان بنده شد خواجگی بین
که خود را چنین محترم میشمارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 2شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 3شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 4شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...5شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 6شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 7شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...8شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 9شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 10شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...11شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...12شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 13شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 14شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 15شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...16شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...17شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 18شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...19شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 20شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 21شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...22شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 23شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 24شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 25شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 26شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 27شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 28شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 29شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 30شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...31شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 32شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 33شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 34شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...35شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 36شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 37شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 38شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 39شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 40شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...41شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 42شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...43شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 44شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...45شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 46شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 47شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 48شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...49شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 50شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 51شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 52شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...53شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...54شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 55شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 56شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 57شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 58شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 59شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 60شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 61شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 62شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...63شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...64شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 65شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 66شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 67شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...68شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...69شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 70شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 71شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 72شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 73شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 74شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 75شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...76شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...77شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...78شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 79شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...80شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...81شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 82شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 83شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 84شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 85شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 86شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...87شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...88شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...89شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 90شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...91شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 92شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...93شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...94شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 95شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 96شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 97شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 98شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 99شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...100شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...101شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...102شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 103شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...104شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...105شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 106شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 107شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 108شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...109شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 110شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 111شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 112شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...113شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 114شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 115شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...116شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 117شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...118شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 119شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 120شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 121شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...122شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 123شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...124شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 125شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...126شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...127شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 128شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 129شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...130شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 131شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...132شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 133شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 134شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 135شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 136شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 137شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 138شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 139شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 140شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 141شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 142شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 143شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 144شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 145شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 146شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 147شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 148شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 149شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 150شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...151شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 152شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...153شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 154شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...155شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 156شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 157شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...158شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...159شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 160شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 161شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 162شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 163شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 164شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 165شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 166شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 167شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 168شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 169شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 170شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 171شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 172شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 173شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 174شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 175شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 176شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 177شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 178شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 179شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 180شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 181شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 182شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 183شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 184شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 185شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 186شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 187شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...188شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...189شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 190شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 191شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 192شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 193شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 194شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 195شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 196شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 197شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...198شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 199شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...200شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...201شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 202شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 203شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 204شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 205شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 206شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 207شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 208شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 209شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 210شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 211شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 212شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...213شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 214شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...215شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 216شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 217شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 218شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...219شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 220شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 221شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 222شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 223شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...224شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...225شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 226شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 227شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 228شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 229شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...230شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...231شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 232شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 233شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 234شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 235شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 236شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 237شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 238شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 239شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 240شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...241شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 242شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 243شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 244شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 245شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 246شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 247شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 248شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 249شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 250شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 251شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 252شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 253شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...254شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 255شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...256شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 257شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...258شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...259شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 260شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 261شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 262شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 263شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...264شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 265شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 266شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 267شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...268شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 269شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 270شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 271شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 272شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 273شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 274شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...275شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 276شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 277شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 278شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 279شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 280شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 281شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 282شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 283شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...284شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 285شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 286شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 287شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 288شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 289شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 290شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 291شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...292شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...293شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 294شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 295شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...296شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 297شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 298شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 299شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 300شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 301شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 302شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 303شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...304شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...305شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 306شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 307شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...308شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...309شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 310شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...311شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 312شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 313شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...314شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...315شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 316شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...317شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 318شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 319شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 320شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...321شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...322شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ