به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم

1610عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مریض عشقم و درد تو دارم
ز دردت تا ابد سر برندارم
خطا گفتم چه درد استغفرالله
من این خود عین درمان می شمارم
غمت گوید برآر از سینه آهی
به جان اینک مرادش می برآرم
رقیب ار بی گناهم از درت راند
نه اینم من کزار آن در گذارم
به جرم آنکه روزی گفتمش ماه
هنوز از روی خویش شرمسارم
بدو گفتم کمال از غم خرابست
به گفتا گر بمیرد غم ندارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...2شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 3شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 4شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 5شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...6شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 7شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 8شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 9شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 10شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 11شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...12شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 13شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...14شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 15شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...16شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 17شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 18شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 19شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...20شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 21شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 22شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 23شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...24شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...25شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 26شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 27شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 28شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 29شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 30شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 31شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 32شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 33شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...34شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...35شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 36شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 37شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 38شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...39شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...40شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 41شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 42شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 43شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 44شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 45شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 46شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...47شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...48شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...49شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 50شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...51شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...52شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 53شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 54شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 55شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 56شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 57شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...58شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...59شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...60شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 61شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...62شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 63شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...64شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...65شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 66شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 67شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 68شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 69شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 70شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...71شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...72شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...73شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 74شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...75شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...76شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 77شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 78شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 79شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...80شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 81شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 82شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 83شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...84شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 85شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 86شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...87شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 88شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...89شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 90شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 91شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 92شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...93شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 94شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...95شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 96شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...97شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...98شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 99شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 100شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...101شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 102شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...103شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 104شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 105شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 106شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 107شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 108شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 109شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 110شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 111شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 112شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 113شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 114شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 115شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 116شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 117شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 118شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 119شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 120شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 121شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...122شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 123شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...124شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 125شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...126شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 127شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 128شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...129شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...130شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 131شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 132شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 133شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 134شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 135شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 136شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 137شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 138شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 139شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 140شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 141شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 142شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 143شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 144شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 145شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 146شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 147شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 148شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 149شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 150شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 151شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 152شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 153شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 154شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 155شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 156شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 157شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 158شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...159شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...160شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 161شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 162شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 163شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 164شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 165شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 166شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 167شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 168شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...169شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 170شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...171شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...172شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 173شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 174شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 175شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 176شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 177شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 178شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 179شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 180شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 181شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 182شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 183شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...184شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 185شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...186شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 187شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 188شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 189شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...190شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 191شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 192شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 193شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 194شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...195شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...196شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 197شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 198شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 199شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 200شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...201شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...202شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 203شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 204شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 205شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 206شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 207شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 208شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 209شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 210شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 211شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...212شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 213شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 214شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 215شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 216شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 217شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 218شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 219شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 220شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 221شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 222شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 223شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 224شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...225شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 226شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...227شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 228شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...229شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...230شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 231شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 232شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 233شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 234شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...235شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 236شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 237شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 238شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...239شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 240شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 241شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 242شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 243شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 244شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 245شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...246شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 247شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 248شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 249شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 250شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 251شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 252شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 253شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 254شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...255شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 256شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 257شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 258شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 259شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 260شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 261شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 262شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...263شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...264شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 265شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 266شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...267شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 268شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 269شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 270شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 271شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 272شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 273شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 274شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...275شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...276شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 277شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 278شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...279شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...280شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 281شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...282شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 283شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 284شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...285شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...286شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 287شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...288شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 289شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 290شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 291شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...292شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...293شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ