به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداشتم

1610عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دوش بی روی تو روی از خون دل برداشتم
بار بر دل پای در گل دست بر سر داشتم
داده جان بر باد و برخاک درت بنهاده روی
دیده غرق آب و دل در عین آذر داشتم
بی فروغ شمع روی مجلس آرایت چو شمع
اشک چون سیم روان بر روی چون زر داشتم
در خیال لعل گوهر پوش لوء لو، پاش تو
دامن مژگان پر از یاقوت أحمر داشتم
تا سحر همچون کمال از انتظار وعده است
سر به زانو چشم برره گوش بر در داشتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 2شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...3شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 4شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 5شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 6شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...7شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...8شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...9شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 10شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 11شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 12شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 13شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 14شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 15شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 16شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 17شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...18شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...19شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 20شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...21شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 22شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 23شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 24شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...25شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 26شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 27شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 28شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 29شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...30شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 31شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 32شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 33شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...34شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 35شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 36شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...37شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 38شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 39شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...40شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...41شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 42شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 43شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 44شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...45شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...46شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 47شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...48شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 49شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 50شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...51شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 52شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 53شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 54شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 55شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 56شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 57شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 58شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 59شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...60شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 61شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 62شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 63شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...64شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 65شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 66شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 67شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 68شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 69شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...70شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 71شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...72شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 73شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...74شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 75شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 76شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 77شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...78شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 79شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 80شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 81شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...82شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...83شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 84شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 85شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 86شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 87شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 88شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 89شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 90شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 91شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...92شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...93شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 94شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 95شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 96شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...97شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...98شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 99شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 100شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 101شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 102شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 103شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 104شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...105شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...106شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...107شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 108شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...109شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...110شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 111شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 112شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 113شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 114شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 115شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...116شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...117شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...118شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 119شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...120شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 121شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...122شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...123شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 124شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 125شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 126شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 127شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 128شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...129شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...130شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...131شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 132شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...133شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...134شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 135شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 136شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 137شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...138شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 139شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 140شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 141شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...142شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 143شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 144شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...145شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 146شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...147شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 148شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 149شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 150شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...151شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 152شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...153شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 154شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...155شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...156شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 157شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 158شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...159شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 160شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...161شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 162شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 163شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 164شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 165شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 166شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 167شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 168شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 169شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 170شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 171شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 172شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 173شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 174شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 175شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 176شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 177شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 178شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 179شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...180شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 181شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...182شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 183شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...184شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 185شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 186شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...187شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...188شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 189شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 190شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 191شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 192شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 193شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 194شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 195شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 196شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 197شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 198شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 199شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 200شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 201شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 202شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 203شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 204شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 205شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 206شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 207شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 208شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 209شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 210شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 211شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 212شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 213شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 214شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 215شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 216شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...217شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...218شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 219شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 220شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 221شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 222شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 223شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 224شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 225شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 226شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...227شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 228شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...229شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...230شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 231شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 232شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 233شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 234شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 235شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 236شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 237شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 238شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 239شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 240شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 241شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...242شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 243شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...244شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 245شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 246شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 247شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...248شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 249شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 250شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 251شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 252شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...253شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...254شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 255شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 256شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 257شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 258شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...259شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...260شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 261شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 262شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 263شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 264شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 265شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 266شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 267شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 268شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 269شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...270شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 271شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 272شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 273شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 274شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 275شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 276شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 277شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 278شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 279شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 280شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 281شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 282شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...283شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 284شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...285شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 286شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...287شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...288شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 289شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 290شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 291شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 292شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...293شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 294شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 295شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 296شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...297شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 298شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 299شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 300شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 301شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 302شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 303شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...304شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 305شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 306شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 307شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 308شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 309شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 310شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 311شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 312شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...313شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 314شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 315شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 316شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 317شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 318شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 319شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 320شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...321شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...322شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 323شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 324شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...325شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 326شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 327شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 328شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 329شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 330شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 331شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 332شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...333شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...334شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 335شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 336شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...337شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...338شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 339شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...340شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 341شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 342شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...343شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...344شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 345شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...346شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 347شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 348شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 349شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...350شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...351شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ