به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم

1520عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رخت رشک قمر گفتیم گفتیم
دهانت را دهانت را شکر گفتیم گفتیم
رقیبت را که سگ بسیار ازو به
چه شد گر زین بتر گفتیم گفتیم
غمت گفت بگوئید اندرین راه
به ترک جان و سر گفتیم گفتیم
چو شیرین تر ز جائی دوستان را
از جانت دوستر گفتیم گفتیم
مرا نامهربان گفته که گفتی
نگفتیم این و گر گفتیم گفتیم
چو بر عشق ما دانست اغیار
به یاران این خبر گفتیم گفتیم
چه رنجی گر کمال آن منت گفت
دروغی این قدر گفتیم گفتیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 2شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 3شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...4شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...5شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...6شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 7شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 8شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 9شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 10شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 11شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 12شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 13شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 14شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...15شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...16شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 17شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...18شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 19شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 20شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 21شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...22شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 23شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 24شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 25شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 26شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...27شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 28شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 29شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 30شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...31شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 32شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 33شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...34شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 35شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 36شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...37شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...38شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 39شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 40شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 41شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...42شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...43شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 44شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...45شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 46شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 47شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...48شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 49شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 50شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 51شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 52شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 53شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 54شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 55شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 56شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...57شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 58شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 59شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 60شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...61شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 62شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 63شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 64شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 65شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 66شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...67شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 68شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...69شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 70شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...71شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 72شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 73شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 74شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...75شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 76شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 77شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 78شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...79شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...80شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 81شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 82شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 83شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 84شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 85شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 86شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 87شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 88شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...89شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...90شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 91شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 92شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 93شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...94شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...95شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 96شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 97شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 98شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 99شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 100شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 101شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...102شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...103شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...104شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 105شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...106شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...107شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 108شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 109شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 110شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 111شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 112شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...113شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...114شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...115شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 116شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...117شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 118شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...119شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...120شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 121شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 122شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 123شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 124شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 125شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...126شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...127شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...128شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 129شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...130شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...131شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 132شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 133شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 134شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...135شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 136شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 137شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 138شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...139شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 140شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 141شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...142شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 143شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...144شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 145شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 146شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 147شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...148شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 149شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...150شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 151شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...152شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...153شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 154شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 155شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...156شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 157شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...158شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 159شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 160شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 161شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 162شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 163شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 164شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 165شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 166شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 167شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 168شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 169شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 170شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 171شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 172شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 173شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 174شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 175شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 176شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...177شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 178شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...179شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 180شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...181شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 182شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 183شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...184شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...185شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 186شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 187شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 188شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 189شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 190شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 191شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 192شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 193شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 194شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 195شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 196شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 197شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 198شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 199شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 200شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 201شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 202شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 203شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 204شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 205شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 206شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 207شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 208شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 209شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 210شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 211شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 212شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 213شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...214شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...215شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 216شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 217شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 218شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 219شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 220شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 221شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 222شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 223شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...224شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 225شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...226شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...227شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 228شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 229شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 230شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 231شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 232شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 233شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 234شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 235شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 236شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 237شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 238شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...239شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 240شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...241شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 242شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 243شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 244شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...245شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 246شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 247شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 248شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 249شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...250شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...251شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 252شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 253شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 254شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 255شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...256شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...257شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 258شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 259شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 260شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 261شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 262شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 263شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 264شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 265شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 266شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...267شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 268شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 269شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 270شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 271شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 272شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 273شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 274شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 275شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 276شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 277شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 278شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 279شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...280شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 281شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...282شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 283شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...284شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...285شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 286شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 287شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 288شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 289شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...290شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 291شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 292شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 293شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...294شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 295شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 296شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 297شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 298شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 299شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 300شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...301شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 302شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 303شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 304شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 305شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 306شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 307شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 308شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 309شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...310شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 311شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 312شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 313شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 314شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 315شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 316شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 317شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...318شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...319شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 320شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 321شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...322شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 323شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 324شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 325شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 326شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 327شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 328شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 329شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...330شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...331شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 332شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 333شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...334شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...335شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 336شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...337شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 338شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 339شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...340شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...341شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 342شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...343شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 344شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 345شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 346شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...347شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...348شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ