به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال

1600عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بی تو مرا خواب و خیال وصال
آن همه خوابست به چشم و خیال
جانسوی بالای نو بیدله نرفت
مرغ به بالا نرود جز به بال
حاجتم از روی نو یک دیدنست
دور محل نظرست و سؤال
بر ورق گل قلم صنع را
خوشتر از آن نقطه نیفتاد خال
سوختگان روی به آتش نهند
گر تو به جنت ننمائی جمال
جان و سر و هرچه برم پیش تو
هیچ نگری ز من الأ ملال
زلف تو خواهم به تفال گرفت
دال گرفتند مبارک به قال
الامیه گفتم غزلی تا بری
بر گذر قافیه نام کمال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...2شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 3شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...4شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...5شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...6شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...7شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 8شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 9شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...10شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 11شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 12شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 13شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 14شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 15شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...16شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 17شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 18شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 19شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 20شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 21شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 22شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 23شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...24شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...25شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 26شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 27شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 28شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...29شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 30شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...31شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 32شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 33شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 34شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 35شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 36شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...37شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 38شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 39شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 40شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 41شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...42شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...43شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...44شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...45شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...46شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...47شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...48شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 49شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 50شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 51شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...52شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 53شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 54شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...55شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...56شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...57شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 58شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 59شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 60شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 61شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...62شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 63شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 64شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 65شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...66شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...67شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...68شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 69شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 70شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 71شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 72شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 73شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 74شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 75شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 76شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...77شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...78شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 79شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...80شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 81شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 82شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 83شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...84شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 85شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 86شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 87شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 88شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...89شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 90شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 91شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 92شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...93شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 94شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 95شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...96شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 97شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 98شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...99شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...100شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 101شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 102شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 103شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...104شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...105شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 106شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...107شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 108شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 109شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...110شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 111شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 112شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 113شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 114شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 115شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 116شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 117شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 118شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...119شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 120شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 121شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 122شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...123شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 124شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 125شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 126شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 127شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 128شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...129شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 130شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...131شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 132شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...133شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 134شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 135شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 136شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...137شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 138شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 139شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 140شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...141شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...142شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 143شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 144شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 145شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 146شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 147شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 148شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 149شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 150شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...151شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...152شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 153شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 154شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 155شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...156شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...157شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 158شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 159شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 160شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 161شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 162شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 163شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...164شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...165شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...166شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 167شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...168شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...169شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 170شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 171شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 172شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 173شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 174شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...175شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...176شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...177شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 178شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...179شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 180شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...181شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...182شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 183شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 184شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 185شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 186شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 187شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...188شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...189شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...190شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 191شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...192شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...193شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 194شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 195شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 196شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...197شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 198شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 199شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 200شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...201شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 202شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 203شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...204شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 205شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...206شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 207شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 208شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 209شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...210شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 211شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...212شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 213شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...214شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...215شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 216شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 217شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...218شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 219شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...220شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 221شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 222شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 223شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 224شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 225شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 226شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 227شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 228شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 229شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 230شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 231شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 232شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 233شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 234شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 235شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 236شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 237شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 238شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...239شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 240شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...241شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 242شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...243شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 244شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 245شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...246شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...247شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 248شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 249شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 250شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 251شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 252شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 253شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 254شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 255شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 256شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 257شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 258شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 259شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 260شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 261شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 262شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 263شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 264شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 265شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 266شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 267شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 268شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 269شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 270شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 271شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 272شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 273شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 274شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 275شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...276شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...277شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 278شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 279شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 280شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 281شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 282شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 283شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 284شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 285شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...286شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 287شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...288شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...289شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 290شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 291شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 292شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 293شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 294شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 295شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 296شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 297شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 298شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 299شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 300شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...301شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 302شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...303شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 304شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 305شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 306شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...307شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 308شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 309شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 310شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 311شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...312شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...313شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 314شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 315شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 316شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 317شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...318شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...319شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 320شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 321شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 322شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 323شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 324شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 325شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 326شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 327شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 328شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...329شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 330شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 331شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 332شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 333شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 334شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 335شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 336شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 337شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 338شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 339شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 340شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 341شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...342شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 343شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...344شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 345شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...346شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...347شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 348شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 349شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 350شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 351شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...352شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 353شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 354شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 355شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...356شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 357شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 358شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 359شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 360شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 361شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 362شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...363شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 364شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 365شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 366شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 367شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 368شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 369شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 370شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 371شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...372شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 373شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 374شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 375شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 376شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 377شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 378شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 379شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...380شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...381شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 382شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 383شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...384شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 385شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 386شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 387شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 388شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 389شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 390شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 391شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...392شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...393شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 394شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 395شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...396شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...397شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 398شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...399شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 400شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 401شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...402شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...403شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 404شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...405شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 406شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 407شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 408شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...409شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...410شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ