به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم

1750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بسی درد از غم عشقت کشیدم
ز بی دردی بتر دردی ندیدم
یکایک درد من درمان پذیرفت
از آن دم کز تواین شربت چشیدم
به نیم اندوه از صد غضه رستم
به یک درد از هزاران غم رهیدم
من آن مرغم که در دام بلایت
چو پیچیدم غم و درد تو چیدم
فغان خود من سرگشته زین درد
رساندم بر فلک هر جا رسیدم
طبیب عاشقانت نام کردند
چو دردت بر همه درمان گزیدم
به اوصاف کمال امروز از عشق
از آن فردم که همدرد فریدم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 2شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 3شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...4شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 5شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...6شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 7شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 8شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 9شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 10شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 11شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...12شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 13شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 14شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 15شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 16شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...17شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...18شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...19شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...20شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...21شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...22شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...23شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 24شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 25شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 26شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...27شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 28شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 29شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...30شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...31شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...32شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 33شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 34شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 35شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 36شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...37شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 38شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 39شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 40شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...41شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...42شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...43شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 44شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 45شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 46شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 47شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 48شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 49شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 50شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 51شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...52شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...53شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 54شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...55شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 56شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 57شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 58شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...59شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 60شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 61شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 62شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 63شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...64شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 65شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 66شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 67شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...68شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 69شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 70شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...71شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 72شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 73شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...74شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...75شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 76شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 77شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 78شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...79شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...80شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 81شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...82شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 83شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 84شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...85شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 86شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 87شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 88شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 89شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 90شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 91شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 92شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 93شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...94شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 95شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 96شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 97شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...98شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 99شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 100شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 101شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 102شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 103شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...104شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 105شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...106شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 107شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...108شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 109شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 110شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 111شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...112شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 113شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 114شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 115شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...116شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...117شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 118شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 119شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 120شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 121شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 122شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 123شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 124شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 125شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...126شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...127شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 128شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 129شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 130شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...131شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...132شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 133شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 134شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 135شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 136شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 137شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 138شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...139شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...140شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...141شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 142شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...143شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...144شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 145شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 146شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 147شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 148شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 149شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...150شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...151شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...152شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 153شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...154شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 155شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...156شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...157شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 158شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 159شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 160شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 161شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 162شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...163شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...164شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...165شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 166شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...167شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...168شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 169شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 170شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 171شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...172شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 173شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 174شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 175شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...176شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 177شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 178شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...179شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 180شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...181شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 182شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 183شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 184شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...185شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 186شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...187شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 188شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...189شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...190شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 191شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 192شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...193شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 194شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...195شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 196شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 197شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 198شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 199شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 200شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 201شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 202شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 203شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 204شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 205شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 206شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 207شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 208شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 209شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 210شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 211شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 212شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 213شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...214شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 215شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...216شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 217شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...218شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 219شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 220شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...221شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...222شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 223شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 224شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 225شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 226شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 227شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 228شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 229شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 230شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 231شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 232شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 233شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 234شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 235شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 236شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 237شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 238شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 239شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 240شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 241شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 242شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 243شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 244شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 245شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 246شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 247شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 248شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 249شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 250شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...251شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...252شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 253شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 254شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 255شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 256شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 257شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 258شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 259شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 260شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...261شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 262شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...263شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...264شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 265شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 266شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 267شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 268شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 269شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 270شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 271شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 272شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 273شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 274شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 275شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...276شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 277شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...278شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 279شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 280شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 281شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...282شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 283شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 284شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 285شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 286شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...287شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...288شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 289شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 290شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 291شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 292شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...293شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...294شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 295شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 296شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 297شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 298شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 299شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 300شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 301شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 302شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 303شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...304شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 305شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 306شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 307شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 308شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 309شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 310شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 311شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 312شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 313شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 314شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 315شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 316شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...317شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 318شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...319شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 320شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...321شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...322شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 323شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 324شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 325شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 326شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...327شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 328شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 329شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 330شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...331شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 332شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 333شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 334شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 335شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 336شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 337شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...338شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 339شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 340شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 341شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 342شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 343شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 344شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 345شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 346شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...347شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 348شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 349شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 350شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 351شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 352شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 353شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 354شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...355شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...356شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 357شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 358شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...359شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 360شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 361شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 362شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 363شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 364شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 365شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 366شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...367شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...368شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 369شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 370شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...371شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...372شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 373شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...374شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 375شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 376شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...377شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...378شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 379شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...380شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 381شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 382شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 383شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...384شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...385شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ