به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم

1660عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ترا بر دیده من جاست گفتم
که این جوی و تو سروی راست گفتم
البت گفت از توأم جانست درخواست
مرا از نست این درخواست گفتم
دهانت با دلم گفتا کجایی
که پیدا نیستی، پیداست گفتم
ز من پرسید هرگز میکنی خواب
نکردم این گنه شبهاست گفتم
به تنهانی به سر چون می بری گفت
خیالت روز و شب با ماست گفتم
دلت کو گفت تا با من سپاری
اگر دل نیست جان برجاست گفتم
کمال این درد را گفتی چه درمان
نمی دانم خدا داناست گفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 2شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 3شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...4شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 5شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 6شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 7شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 8شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...9شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...10شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...11شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...12شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...13شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...14شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...15شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 16شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 17شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 18شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...19شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 20شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 21شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...22شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...23شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...24شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 25شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 26شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 27شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 28شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...29شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 30شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 31شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 32شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...33شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...34شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...35شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 36شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 37شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 38شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 39شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 40شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 41شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 42شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 43شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...44شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...45شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 46شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...47شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 48شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 49شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 50شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...51شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 52شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 53شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 54شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 55شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...56شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 57شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 58شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 59شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...60شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 61شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 62شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...63شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 64شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 65شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...66شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...67شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 68شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 69شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 70شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...71شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...72شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 73شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...74شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 75شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 76شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...77شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 78شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 79شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 80شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 81شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 82شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 83شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 84شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 85شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...86شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 87شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 88شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 89شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...90شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 91شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 92شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 93شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 94شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 95شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...96شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 97شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...98شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 99شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...100شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 101شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 102شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 103شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...104شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 105شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 106شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 107شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...108شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...109شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 110شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 111شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 112شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 113شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 114شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 115شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 116شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 117شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...118شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...119شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 120شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 121شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 122شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...123شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...124شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 125شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 126شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 127شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 128شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 129شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 130شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...131شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...132شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...133شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 134شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...135شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...136شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 137شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 138شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 139شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 140شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 141شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...142شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...143شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...144شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 145شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...146شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 147شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...148شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...149شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 150شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 151شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 152شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 153شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 154شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...155شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...156شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...157شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 158شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...159شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...160شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 161شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 162شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 163شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...164شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 165شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 166شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 167شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...168شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 169شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 170شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...171شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 172شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...173شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 174شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 175شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 176شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...177شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 178شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...179شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 180شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...181شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...182شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 183شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 184شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...185شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 186شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...187شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 188شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 189شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 190شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 191شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 192شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 193شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 194شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 195شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 196شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 197شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 198شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 199شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 200شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 201شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 202شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 203شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 204شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 205شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...206شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 207شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...208شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 209شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...210شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 211شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 212شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...213شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...214شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 215شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 216شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 217شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 218شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 219شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 220شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 221شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 222شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 223شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 224شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 225شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 226شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 227شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 228شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 229شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 230شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 231شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 232شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 233شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 234شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 235شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 236شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 237شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 238شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 239شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 240شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 241شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 242شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...243شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...244شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 245شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 246شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 247شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 248شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 249شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 250شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 251شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 252شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...253شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 254شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...255شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...256شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 257شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 258شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 259شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 260شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 261شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 262شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 263شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 264شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 265شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 266شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 267شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...268شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 269شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...270شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 271شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 272شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 273شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...274شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 275شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 276شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 277شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 278شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...279شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...280شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 281شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 282شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 283شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 284شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...285شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...286شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 287شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 288شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 289شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 290شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 291شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 292شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 293شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 294شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 295شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...296شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 297شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 298شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 299شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 300شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 301شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 302شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 303شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 304شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 305شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 306شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 307شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 308شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...309شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 310شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...311شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 312شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...313شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...314شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 315شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 316شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 317شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 318شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...319شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 320شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 321شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 322شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...323شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 324شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 325شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 326شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 327شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 328شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 329شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...330شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 331شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 332شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 333شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 334شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 335شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 336شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 337شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 338شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...339شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 340شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 341شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 342شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 343شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 344شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 345شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 346شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...347شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...348شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 349شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 350شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...351شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 352شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 353شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 354شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 355شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 356شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 357شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 358شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...359شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...360شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 361شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 362شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...363شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...364شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 365شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...366شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 367شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 368شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...369شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...370شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 371شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...372شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 373شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 374شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 375شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...376شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...377شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ