به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم

1750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بی تو نفسی که زنده مانم
اگر می کشیم سزای آنم
هرگز نبرم زنیغ نو مهر
گر کارد رسد به استخوانم
دل را ز لبت چو سازم آگاه
بر سوخته نمک فشانم
این سوز درون ز سوختن نیست
نا ساختن تو سوخت جانم
گفتی غم تو خورم چه دانی
غمخواره اگر تونی چه دانم
خونابه دل مرا حلال است
ای دیده که من نمی چکانم
گویند کمال بر در دوست
از خاک کم است بیش از آنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...2شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 3شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 4شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 5شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 6شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 7شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...8شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 9شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 10شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 11شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 12شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...13شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...14شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...15شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...16شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...17شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...18شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...19شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 20شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 21شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 22شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...23شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 24شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 25شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...26شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...27شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...28شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 29شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 30شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 31شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 32شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...33شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 34شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 35شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 36شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...37شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...38شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...39شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 40شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 41شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 42شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 43شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 44شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 45شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 46شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 47شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...48شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...49شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 50شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...51شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 52شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 53شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 54شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...55شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 56شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 57شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 58شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 59شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...60شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 61شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 62شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 63شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...64شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 65شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 66شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...67شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 68شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 69شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...70شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...71شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 72شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 73شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 74شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...75شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...76شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 77شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...78شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 79شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 80شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...81شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 82شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 83شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 84شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 85شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 86شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 87شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 88شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 89شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...90شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 91شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 92شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 93شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...94شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 95شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 96شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 97شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 98شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 99شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...100شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 101شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...102شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 103شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...104شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 105شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 106شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 107شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...108شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 109شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 110شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 111شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...112شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...113شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 114شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 115شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 116شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 117شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 118شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 119شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 120شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 121شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...122شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...123شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 124شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 125شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 126شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...127شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...128شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 129شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 130شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 131شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 132شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 133شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 134شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...135شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...136شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...137شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 138شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...139شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...140شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 141شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 142شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 143شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 144شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 145شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...146شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...147شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...148شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 149شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...150شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 151شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...152شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...153شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 154شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 155شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 156شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 157شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 158شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...159شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...160شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...161شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 162شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...163شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...164شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 165شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 166شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 167شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...168شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 169شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 170شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 171شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...172شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 173شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 174شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...175شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 176شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...177شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 178شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 179شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 180شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...181شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 182شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...183شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 184شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...185شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...186شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 187شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 188شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...189شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 190شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...191شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 192شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 193شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 194شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 195شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 196شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 197شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 198شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 199شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 200شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 201شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 202شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 203شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 204شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 205شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 206شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 207شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 208شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 209شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...210شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 211شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...212شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 213شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...214شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 215شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 216شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...217شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...218شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 219شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 220شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 221شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 222شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 223شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 224شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 225شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 226شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 227شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 228شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 229شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 230شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 231شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 232شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 233شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 234شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 235شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 236شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 237شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 238شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 239شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 240شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 241شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 242شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 243شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 244شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 245شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 246شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...247شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...248شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 249شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 250شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 251شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 252شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 253شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 254شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 255شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 256شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...257شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 258شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...259شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...260شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 261شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 262شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 263شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 264شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 265شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 266شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 267شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 268شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 269شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 270شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 271شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...272شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 273شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...274شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 275شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 276شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 277شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...278شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 279شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 280شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 281شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 282شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...283شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...284شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 285شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 286شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 287شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 288شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...289شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...290شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 291شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 292شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 293شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 294شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 295شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 296شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 297شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 298شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 299شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...300شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 301شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 302شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 303شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 304شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 305شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 306شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 307شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 308شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 309شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 310شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 311شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 312شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...313شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 314شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...315شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 316شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...317شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...318شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 319شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 320شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 321شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 322شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...323شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 324شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 325شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 326شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...327شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 328شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 329شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 330شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 331شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 332شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 333شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...334شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 335شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 336شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 337شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 338شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 339شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 340شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 341شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 342شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...343شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 344شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 345شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 346شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 347شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 348شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 349شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 350شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...351شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...352شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 353شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 354شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...355شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 356شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 357شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 358شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 359شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 360شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 361شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 362شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...363شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...364شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 365شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 366شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...367شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...368شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 369شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...370شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 371شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 372شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...373شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...374شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 375شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...376شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 377شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 378شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 379شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...380شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...381شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ