به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

باز در آن کو گذری یافتم
بر درش از کعبه دری یافتم
پیش گدایان سر کوی دوست
ملک جهان مختصری یافتم
جان و سر و دیده چه داریم دوست
از همه چون دوسری یافتم
گر نظر مردم مقبل به ماست
آن ز قبول نظری یافتم
ای که گریزد دلت از داغ عشق
رو که ترا بیجگری یافتم
بی خبر افتاده در آن کوست دل
این قدر از دله خبری یافتم
دلش شد و دلبر به کف آمد کمال
گر شبه گم شد گهری یافتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 2شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 3شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 4شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 5شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 6شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...7شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...8شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 9شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 10شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 11شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...12شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 13شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...14شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 15شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 16شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 17شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 18شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 19شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...20شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 21شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 22شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 23شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 24شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...25شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...26شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...27شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...28شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...29شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...30شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...31شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 32شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 33شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 34شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...35شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 36شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 37شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...38شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...39شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...40شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 41شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 42شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 43شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 44شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...45شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 46شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 47شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 48شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...49شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...50شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...51شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 52شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 53شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 54شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 55شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 56شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 57شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 58شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 59شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...60شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...61شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 62شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...63شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 64شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 65شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 66شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...67شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 68شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 69شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 70شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 71شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...72شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 73شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 74شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 75شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...76شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 77شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 78شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...79شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 80شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 81شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...82شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...83شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 84شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 85شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 86شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...87شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...88شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 89شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...90شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 91شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 92شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...93شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 94شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 95شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 96شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 97شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 98شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 99شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 100شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 101شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...102شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 103شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 104شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 105شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...106شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 107شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 108شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 109شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 110شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 111شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...112شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 113شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...114شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 115شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...116شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 117شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 118شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 119شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...120شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 121شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 122شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 123شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...124شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...125شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 126شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 127شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 128شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 129شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 130شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 131شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 132شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 133شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...134شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...135شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 136شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 137شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 138شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...139شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...140شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 141شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 142شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 143شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 144شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 145شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 146شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...147شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...148شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...149شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 150شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...151شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...152شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 153شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 154شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 155شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 156شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 157شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...158شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...159شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...160شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 161شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...162شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 163شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...164شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...165شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 166شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 167شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 168شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 169شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 170شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...171شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...172شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...173شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 174شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...175شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...176شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 177شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 178شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 179شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...180شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 181شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 182شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 183شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...184شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 185شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 186شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...187شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 188شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...189شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 190شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 191شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 192شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...193شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 194شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...195شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 196شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...197شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...198شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 199شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 200شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...201شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 202شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...203شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 204شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 205شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 206شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 207شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 208شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 209شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 210شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 211شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 212شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 213شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 214شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 215شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 216شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 217شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 218شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 219شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 220شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 221شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...222شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 223شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...224شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 225شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...226شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 227شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 228شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...229شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...230شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 231شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 232شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 233شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 234شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 235شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 236شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 237شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 238شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 239شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 240شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 241شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 242شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 243شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 244شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 245شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 246شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 247شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 248شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 249شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 250شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 251شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 252شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 253شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 254شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 255شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 256شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 257شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 258شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...259شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...260شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 261شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 262شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 263شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 264شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 265شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 266شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 267شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 268شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...269شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 270شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...271شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...272شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 273شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 274شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 275شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 276شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 277شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 278شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 279شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 280شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 281شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 282شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 283شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...284شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 285شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...286شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 287شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 288شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 289شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...290شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 291شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 292شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 293شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 294شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...295شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...296شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 297شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 298شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 299شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 300شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...301شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...302شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 303شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 304شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 305شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 306شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 307شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 308شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 309شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 310شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 311شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...312شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 313شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 314شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 315شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 316شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 317شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 318شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 319شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 320شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 321شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 322شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 323شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 324شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...325شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 326شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...327شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 328شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...329شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...330شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 331شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 332شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 333شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 334شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...335شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 336شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 337شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 338شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...339شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 340شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 341شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 342شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 343شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 344شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 345شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...346شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 347شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 348شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 349شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 350شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 351شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 352شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 353شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 354شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...355شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 356شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 357شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 358شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 359شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 360شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 361شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 362شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...363شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...364شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 365شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 366شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...367شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 368شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 369شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 370شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 371شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 372شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 373شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 374شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...375شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...376شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 377شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 378شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...379شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...380شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 381شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...382شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 383شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 384شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...385شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...386شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 387شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...388شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 389شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 390شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 391شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...392شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...393شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ