به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم

1660عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیوی خویش گردان زنده بازم
همی کش ساعتی دیگر بنازم
به شمع امشب مگر دل همزبانست
که او می سوزد و من میگدازم
سر زلفت مرا عمر دراز ست
خداوندا بده عمر درازم
اگر کردم نظر بازی به رویت
به حمدالله که باری پاکبازم
به چشمم کی پر مرغی که تا باز
بیارد نامه از سوی تو بازم
کمال خسته گفتی چاکر ماست
بدین اقبال دایم سرفرازم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 2شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 3شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...4شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...5شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 6شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 7شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 8شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...9شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 10شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...11شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 12شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 13شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 14شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 15شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 16شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...17شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 18شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 19شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 20شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 21شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...22شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...23شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...24شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...25شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...26شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...27شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...28شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 29شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 30شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 31شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...32شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 33شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 34شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...35شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...36شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...37شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 38شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 39شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 40شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 41شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...42شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 43شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 44شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 45شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...46شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...47شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...48شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 49شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 50شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 51شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 52شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 53شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 54شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 55شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 56شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...57شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...58شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 59شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...60شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 61شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 62شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 63شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...64شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 65شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 66شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 67شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 68شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...69شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 70شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 71شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 72شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...73شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 74شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 75شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...76شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 77شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 78شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...79شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...80شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 81شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 82شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 83شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...84شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...85شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 86شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...87شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 88شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 89شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...90شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 91شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 92شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 93شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 94شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 95شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 96شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 97شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 98شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...99شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 100شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 101شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 102شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...103شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 104شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 105شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 106شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 107شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 108شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...109شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 110شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...111شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 112شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...113شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 114شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 115شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 116شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...117شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 118شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 119شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 120شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...121شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...122شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 123شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 124شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 125شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 126شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 127شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 128شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 129شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 130شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...131شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...132شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 133شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 134شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 135شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...136شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...137شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 138شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 139شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 140شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 141شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 142شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 143شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...144شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...145شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...146شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 147شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...148شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...149شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 150شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 151شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 152شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 153شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 154شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...155شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...156شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...157شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 158شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...159شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 160شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...161شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...162شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 163شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 164شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 165شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 166شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 167شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...168شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...169شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...170شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 171شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...172شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...173شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 174شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 175شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 176شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...177شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 178شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 179شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 180شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...181شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 182شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 183شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...184شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 185شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...186شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 187شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 188شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 189شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...190شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 191شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...192شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 193شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...194شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...195شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 196شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 197شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...198شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 199شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...200شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 201شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 202شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 203شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 204شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 205شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 206شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 207شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 208شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 209شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 210شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 211شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 212شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 213شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 214شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 215شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 216شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 217شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 218شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...219شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 220شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...221شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 222شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...223شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 224شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 225شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...226شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...227شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 228شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 229شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 230شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 231شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 232شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 233شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 234شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 235شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 236شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 237شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 238شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 239شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 240شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 241شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 242شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 243شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 244شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 245شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 246شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 247شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 248شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 249شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 250شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 251شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 252شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 253شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 254شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 255شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...256شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...257شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 258شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 259شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 260شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 261شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 262شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 263شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 264شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 265شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...266شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 267شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...268شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...269شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 270شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 271شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 272شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 273شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 274شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 275شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 276شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 277شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 278شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 279شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 280شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...281شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 282شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...283شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 284شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 285شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 286شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...287شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 288شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 289شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 290شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 291شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...292شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...293شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 294شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 295شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 296شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 297شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...298شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...299شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 300شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 301شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 302شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 303شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 304شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 305شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 306شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 307شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 308شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...309شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 310شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 311شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 312شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 313شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 314شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 315شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 316شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 317شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 318شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 319شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 320شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 321شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...322شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 323شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...324شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 325شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...326شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...327شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 328شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 329شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 330شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 331شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...332شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 333شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 334شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 335شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...336شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 337شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 338شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 339شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 340شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 341شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 342شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...343شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 344شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 345شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 346شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 347شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 348شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 349شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 350شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 351شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...352شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 353شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 354شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 355شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 356شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 357شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 358شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 359شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...360شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...361شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 362شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 363شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...364شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 365شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 366شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 367شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 368شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 369شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 370شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 371شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...372شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...373شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 374شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 375شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...376شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...377شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 378شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...379شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 380شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 381شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...382شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...383شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 384شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...385شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 386شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 387شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 388شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...389شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...390شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ