به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام

1810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با تو از دل نشانه یافته ام
خبر از دزد خانه یافته ام
هرچه گم شد مرا گمان بر تست
جویمت چون بهانه یافته ام
تا شدم گم به کوی محنت دوست
دولت جاودانه یافته ام
سجدهها کرده ام سر خود را
را دارند تا بر آن آستانه یافته ام
گر نیایم قبول ضربت تیغ
شرف تازیانه یافته ام
بوسم آن لب بلا غرامه که باز
دستگاه صوفیانه یافته ام
با کمال از نو شد و عالم فرد
در جهانشه یگانه یافته ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 2شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 3شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 4شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 5شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 6شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 7شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...8شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...9شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 10شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 11شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 12شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...13شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 14شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...15شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 16شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 17شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 18شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 19شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 20شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...21شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 22شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 23شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 24شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 25شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...26شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...27شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...28شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...29شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...30شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...31شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...32شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 33شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 34شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 35شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...36شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 37شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 38شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...39شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...40شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...41شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 42شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 43شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 44شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 45شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...46شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 47شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 48شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 49شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...50شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...51شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...52شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 53شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 54شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 55شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 56شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 57شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 58شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 59شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 60شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...61شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...62شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 63شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...64شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 65شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 66شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 67شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...68شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 69شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 70شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 71شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 72شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...73شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 74شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 75شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 76شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...77شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 78شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 79شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...80شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 81شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 82شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...83شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...84شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 85شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 86شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 87شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...88شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...89شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 90شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...91شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 92شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 93شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...94شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 95شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 96شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 97شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 98شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 99شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 100شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 101شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 102شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...103شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 104شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 105شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 106شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...107شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 108شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 109شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 110شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 111شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 112شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...113شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 114شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...115شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 116شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...117شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 118شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 119شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 120شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...121شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 122شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 123شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 124شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...125شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...126شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 127شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 128شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 129شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 130شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 131شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 132شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 133شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 134شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...135شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...136شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 137شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 138شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 139شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...140شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...141شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 142شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 143شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 144شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 145شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 146شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 147شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...148شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...149شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...150شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 151شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...152شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...153شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 154شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 155شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 156شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 157شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 158شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...159شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...160شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...161شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 162شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...163شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 164شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...165شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...166شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 167شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 168شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 169شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 170شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 171شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...172شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...173شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...174شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 175شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...176شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...177شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 178شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 179شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 180شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...181شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 182شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 183شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 184شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...185شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 186شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 187شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...188شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 189شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...190شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 191شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 192شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 193شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...194شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 195شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...196شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 197شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...198شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...199شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 200شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 201شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...202شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 203شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...204شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 205شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 206شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 207شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 208شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 209شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 210شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 211شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 212شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 213شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 214شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 215شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 216شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 217شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 218شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 219شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 220شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 221شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 222شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...223شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 224شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...225شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 226شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...227شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 228شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 229شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...230شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...231شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 232شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 233شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 234شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 235شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 236شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 237شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 238شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 239شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 240شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 241شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 242شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 243شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 244شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 245شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 246شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 247شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 248شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 249شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 250شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 251شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 252شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 253شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 254شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 255شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 256شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 257شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 258شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 259شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...260شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...261شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 262شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 263شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 264شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 265شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 266شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 267شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 268شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 269شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...270شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 271شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...272شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...273شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 274شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 275شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 276شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 277شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 278شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 279شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 280شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 281شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 282شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 283شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 284شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...285شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 286شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...287شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 288شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 289شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 290شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...291شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 292شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 293شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 294شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 295شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...296شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...297شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 298شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 299شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 300شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 301شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...302شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...303شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 304شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 305شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 306شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 307شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 308شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 309شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 310شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 311شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 312شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...313شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 314شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 315شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 316شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 317شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 318شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 319شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 320شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 321شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 322شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 323شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 324شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 325شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...326شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 327شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...328شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 329شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...330شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...331شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 332شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 333شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 334شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 335شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...336شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 337شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 338شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 339شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...340شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 341شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 342شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 343شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 344شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 345شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 346شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...347شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 348شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 349شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 350شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 351شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 352شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 353شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 354شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 355شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...356شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 357شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 358شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 359شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 360شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 361شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 362شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 363شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...364شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...365شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 366شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 367شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...368شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 369شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 370شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 371شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 372شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 373شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 374شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 375شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...376شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...377شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 378شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 379شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...380شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...381شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 382شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...383شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 384شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 385شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...386شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...387شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 388شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...389شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 390شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 391شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 392شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...393شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...394شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ