به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم

1780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای بخت بارینی که به باران رسانیم
در تنگنای زرتشان وارهانیم
من مرده ام نه زنده بدین حال کس مباد
حقا خجالت ازین زندگانیم
نه پرسش نه طال بقائی به نامه ای
این چشم داشت نیست ز باران جائیم
خون میخورم به جای می این ست عشرتم
جانم به لب رسد ازین کامرانیم
با صد دریغ جان به جوانی دهم به باد
گر زآنکه رحمتی نکنی بر جوانیم
ای باد رنجه کن قدمی در حریم شاه
آنگه به عرض او برسان ناتوانیم
پایم به دست نیست و لیکن به سر دوم
چون خامه باز گر به خط خویش خوائیم
صدق کمال ساده درون و کمال صدق
چون خامه باز گر به خط خویش خوائیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...2شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 3شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 4شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 5شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 6شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 7شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 8شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 9شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...10شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...11شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 12شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 13شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 14شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...15شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 16شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...17شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 18شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 19شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 20شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 21شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 22شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...23شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 24شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 25شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 26شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 27شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...28شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...29شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...30شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...31شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...32شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...33شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...34شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 35شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 36شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 37شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...38شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 39شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 40شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...41شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...42شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...43شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 44شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 45شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 46شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 47شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...48شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 49شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 50شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 51شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...52شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...53شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...54شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 55شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 56شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 57شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 58شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 59شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 60شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 61شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 62شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...63شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...64شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 65شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...66شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 67شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 68شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 69شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...70شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 71شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 72شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 73شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 74شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...75شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 76شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 77شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 78شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...79شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 80شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 81شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...82شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 83شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 84شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...85شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...86شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 87شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 88شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 89شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...90شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...91شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 92شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...93شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 94شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 95شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...96شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 97شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 98شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 99شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 100شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 101شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 102شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 103شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 104شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...105شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 106شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 107شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 108شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...109شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 110شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 111شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 112شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 113شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 114شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...115شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 116شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...117شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 118شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...119شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 120شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 121شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 122شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...123شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 124شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 125شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 126شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...127شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...128شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 129شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 130شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 131شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 132شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 133شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 134شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 135شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 136شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...137شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...138شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 139شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 140شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 141شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...142شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...143شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 144شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 145شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 146شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 147شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 148شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 149شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...150شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...151شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...152شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 153شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...154شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...155شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 156شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 157شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 158شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 159شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 160شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...161شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...162شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...163شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 164شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...165شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 166شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...167شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...168شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 169شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 170شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 171شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 172شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 173شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...174شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...175شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...176شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 177شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...178شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...179شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 180شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 181شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 182شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...183شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 184شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 185شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 186شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...187شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 188شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 189شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...190شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 191شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...192شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 193شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 194شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 195شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...196شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 197شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...198شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 199شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...200شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...201شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 202شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 203شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...204شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 205شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...206شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 207شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 208شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 209شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 210شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 211شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 212شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 213شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 214شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 215شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 216شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 217شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 218شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 219شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 220شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 221شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 222شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 223شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 224شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...225شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 226شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...227شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 228شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...229شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 230شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 231شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...232شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...233شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 234شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 235شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 236شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 237شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 238شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 239شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 240شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 241شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 242شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 243شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 244شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 245شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 246شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 247شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 248شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 249شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 250شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 251شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 252شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 253شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 254شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 255شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 256شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 257شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 258شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 259شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 260شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 261شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...262شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...263شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 264شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 265شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 266شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 267شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 268شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 269شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 270شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 271شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...272شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 273شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...274شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...275شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 276شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 277شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 278شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 279شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 280شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 281شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 282شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 283شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 284شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 285شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 286شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...287شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 288شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...289شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 290شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 291شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 292شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...293شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 294شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 295شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 296شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 297شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...298شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...299شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 300شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 301شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 302شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 303شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...304شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...305شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 306شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 307شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 308شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 309شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 310شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 311شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 312شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 313شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 314شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...315شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 316شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 317شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 318شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 319شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 320شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 321شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 322شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 323شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 324شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 325شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 326شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 327شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...328شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 329شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...330شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 331شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...332شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...333شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 334شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 335شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 336شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 337شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...338شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 339شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 340شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 341شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...342شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 343شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 344شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 345شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 346شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 347شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 348شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...349شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 350شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 351شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 352شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 353شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 354شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 355شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 356شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 357شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...358شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 359شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 360شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 361شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 362شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 363شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 364شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 365شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...366شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...367شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 368شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 369شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...370شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 371شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 372شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 373شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 374شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 375شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 376شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 377شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...378شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...379شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 380شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 381شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...382شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...383شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 384شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...385شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 386شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 387شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...388شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...389شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 390شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...391شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 392شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 393شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 394شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...395شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...396شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ