کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بخت بارینی که به باران رسانیم در تنگنای زرتشان وارهانیم من مرده ام نه زنده بدین حال کس مباد حقا خجالت ازین زندگانیم نه پرسش نه طال بقائی به نامه ای این چشم داشت نیست ز باران جائیم خون میخورم به جای می این ست عشرتم جانم به لب رسد ازین کامرانیم با صد دریغ جان به جوانی دهم به باد گر زآنکه رحمتی نکنی بر جوانیم ای باد رنجه کن قدمی در حریم شاه آنگه به عرض او برسان ناتوانیم پایم به دست نیست و لیکن به سر دوم چون خامه باز گر به خط خویش خوائیم صدق کمال ساده درون و کمال صدق چون خامه باز گر به خط خویش خوائیم کمال الدین خجندی