کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر و زورش
    به کوی میکده کردند خوبان مفلس و عورش
    شراب لعل می نوش من از جام زمرد گون
    ا س ت که زاهد افعی وقت است و میسازم بدین کورش
    به قصد جام ما در دست دارد سنگها بارب رسد
    نماند محتسب وآنها بماند بر سر گورش
    از حال رفتگان ما مگر با ما دگر ساقی
    که سازد بادة تلخ تو آب دیده ده شورش
    سلیمان کر که در جوف هوا تعهدش کشیدندی
    کنون چون جو شد اندر خاک و هر سو می کشد مورش
    جهان با جمله لذآتش به زنبور عسل ماند
    که شیرینیش بسیار است و زان افزون شر و شورش
    کمال از ضعف تن چون شمع دارد زرقشان چهره
    میر کی شود وصل بتان با این زر و زورش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha