به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش
گر خون من از شوخی ریزد بگذاریدش
من که آن روز کز خشم به کف تیغی
گونی بر قیبانت بر بسته بیاریدش
تخمی که ازو روید درد و غم دلداری
تن خاک کنید آنگه در سینه بکاریدش
دارم هوس خالش گوئید به آن لبها
من خاکم و او دانه با من بسپاریدش
ما هست اگرش افتد میلی به بلندیها
بر بام دور چشم من گیرید و بر آریدش
تعلیم دهیمه کینش باز از حسد و او را
سازم به شما دشمن با دوست نداریدش
گر نقش کف پایش بر آب توان بستن
حیف است به خاک ره بر دیده نگاریدش
با آنکه کمال آمد پیشش ز خمی کمتر
در چشم رقیب از خس کمتر مشماریدش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 2شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 3شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 4شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 5شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 6شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...7شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 8شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 9شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...10شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 11شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 12شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 13شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 14شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 15شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...16شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 17شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...18شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 19شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 20شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 21شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 22شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 23شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...24شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 25شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 26شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 27شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...28شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 29شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 30شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 31شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...32شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 33شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 34شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 35شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 36شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...37شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 38شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...39شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...40شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...41شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...42شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 43شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 44شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...45شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 46شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 47شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 48شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 49شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 50شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...51شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 52شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 53شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 54شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 55شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 56شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 57شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 58شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...59شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...60شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 61شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 62شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 63شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...64شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 65شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...66شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 67شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 68شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 69شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 70شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 71شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...72شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 73شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 74شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 75شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 76شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...77شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...78شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...79شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...80شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...81شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...82شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...83شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 84شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 85شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 86شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...87شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 88شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 89شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...90شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...91شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...92شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 93شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 94شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 95شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 96شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...97شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 98شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 99شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 100شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...101شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...102شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...103شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 104شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 105شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 106شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 107شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 108شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 109شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 110شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 111شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...112شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...113شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 114شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...115شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 116شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 117شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 118شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...119شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 120شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 121شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 122شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 123شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...124شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 125شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 126شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 127شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...128شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 129شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 130شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...131شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 132شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 133شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...134شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...135شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 136شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 137شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 138شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...139شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...140شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 141شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...142شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 143شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 144شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...145شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 146شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 147شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 148شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 149شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 150شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 151شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 152شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 153شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...154شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 155شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 156شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 157شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...158شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 159شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 160شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 161شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 162شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 163شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...164شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 165شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...166شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 167شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...168شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 169شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 170شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 171شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...172شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 173شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 174شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 175شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...176شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...177شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 178شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 179شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 180شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 181شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 182شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 183شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 184شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 185شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...186شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...187شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 188شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 189شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 190شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...191شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...192شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 193شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 194شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 195شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 196شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 197شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 198شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...199شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...200شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...201شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 202شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...203شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...204شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 205شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 206شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 207شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 208شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 209شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...210شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...211شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...212شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 213شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...214شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 215شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...216شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...217شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 218شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 219شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 220شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 221شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 222شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...223شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...224شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...225شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 226شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...227شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...228شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 229شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 230شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 231شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...232شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 233شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 234شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 235شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...236شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 237شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 238شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...239شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 240شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...241شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 242شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 243شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 244شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...245شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 246شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...247شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 248شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...249شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...250شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 251شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 252شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...253شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 254شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...255شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 256شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 257شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 258شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 259شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 260شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 261شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 262شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 263شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 264شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 265شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 266شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 267شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 268شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 269شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 270شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 271شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 272شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 273شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...274شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 275شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...276شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 277شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...278شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 279شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 280شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...281شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...282شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 283شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 284شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 285شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 286شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 287شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 288شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 289شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 290شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 291شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 292شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 293شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 294شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 295شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 296شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 297شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 298شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 299شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 300شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 301شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 302شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 303شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 304شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 305شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 306شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 307شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 308شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 309شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 310شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...311شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...312شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 313شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 314شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 315شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 316شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 317شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 318شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 319شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 320شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...321شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 322شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...323شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...324شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 325شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 326شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 327شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 328شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 329شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 330شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 331شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 332شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 333شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 334شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 335شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...336شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 337شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...338شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 339شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 340شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 341شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...342شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 343شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 344شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 345شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 346شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...347شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...348شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 349شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 350شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 351شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 352شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...353شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...354شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 355شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 356شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 357شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 358شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 359شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 360شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 361شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 362شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 363شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...364شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 365شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 366شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 367شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 368شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 369شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 370شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 371شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 372شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 373شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 374شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 375شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 376شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...377شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 378شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...379شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 380شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...381شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...382شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 383شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 384شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 385شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 386شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...387شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 388شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 389شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 390شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...391شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 392شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 393شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 394شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 395شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 396شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 397شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...398شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 399شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 400شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 401شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 402شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 403شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 404شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 405شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 406شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...407شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 408شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 409شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 410شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 411شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 412شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 413شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 414شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...415شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...416شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 417شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 418شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...419شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 420شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 421شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 422شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 423شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 424شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 425شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 426شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...427شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...428شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 429شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 430شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...431شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...432شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 433شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...434شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 435شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 436شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...437شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...438شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 439شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...440شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 441شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 442شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 443شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...444شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...445شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ