کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل که دلداری ندارد دل نشاید خواندنش
    نیست عاشق گر نباشد رسم جان افشاندنش
    گرچه افتادست بر خاک رهش گلگون اشک
    تا مجالی هست خواهیم از پی او راندنش
    سهل باشد گر کنار ما گرفت از گریه آب
    بر کنار آب چون گل گر توان بنشاندنش
    سرو می گویند از آن قامت به حیرت مانده است
    ز آنچه می گویند می ماند به بکجا ماندنش
    خنده او میکشد ما را سرش بازیم و جان
    زآنکه طفل است و به بازی میتوان خنداندنش
    گر بخواهد عود پیش زلف و خالت عود سوز
    چوب می باید نخستین آنگهی سوزاندنش
    پیش روی بار از ناسوختن نرسد کمال
    زاهدا تا کی ز آتش دم به دم ترساندنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha