به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز

1950عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز
ریختی خون عاشقان به ستیز
اگر کشی بی بهانه نتوان کشت
صد بهانه بعشره انگیز
از من آن پای بوسه مگریزان
همچو عمر گریز پا مگریز
گو پرهیز چشمت از خونم
نیست بیمار را به از پرهیز
کرد خون همه به گردن زلف
گفت کج دار طره را و مریز
پارسا دست خشک رفت آنجا
چون زنیع داشت دستاویز
زاهدا تو بهشت جو که کمال
ولیانکوه خواهد و تبریز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 2شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 3شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 4شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 5شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 6شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 7شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 8شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 9شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 10شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...11شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 12شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 13شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 14شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 15شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 16شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 17شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 18شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 19شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...20شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 21شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 22شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 23شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...24شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...25شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 26شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 27شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 28شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 29شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 30شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 31شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 32شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 33شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...34شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 35شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 36شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...37شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 38شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 39شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 40شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 41شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 42شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...43شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 44شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...45شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 46شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 47شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 48شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 49شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 50شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...51شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 52شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 53شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 54شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...55شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 56شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 57شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 58شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...59شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 60شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 61شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 62شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 63شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...64شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 65شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...66شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...67شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...68شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...69شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 70شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 71شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...72شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 73شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 74شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 75شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 76شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 77شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...78شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 79شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 80شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 81شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 82شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 83شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 84شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 85شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...86شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...87شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 88شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 89شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 90شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...91شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 92شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...93شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 94شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 95شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 96شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 97شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 98شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...99شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 100شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 101شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 102شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 103شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...104شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...105شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...106شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...107شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...108شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...109شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...110شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 111شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 112شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 113شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...114شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 115شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 116شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...117شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...118شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...119شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 120شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 121شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 122شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 123شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...124شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 125شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 126شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 127شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...128شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...129شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...130شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 131شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 132شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 133شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 134شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 135شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 136شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 137شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 138شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...139شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...140شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 141شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...142شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 143شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 144شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 145شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...146شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 147شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 148شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 149شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 150شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...151شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 152شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 153شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 154شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...155شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 156شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 157شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...158شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 159شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 160شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...161شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...162شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 163شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 164شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 165شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...166شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...167شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 168شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...169شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 170شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 171شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...172شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 173شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 174شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 175شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 176شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 177شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 178شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 179شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 180شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...181شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 182شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 183شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 184شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...185شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 186شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 187شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 188شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 189شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 190شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...191شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 192شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...193شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 194شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...195شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 196شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 197شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 198شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...199شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 200شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 201شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 202شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...203شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...204شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 205شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 206شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 207شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 208شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 209شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 210شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 211شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 212شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...213شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...214شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 215شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 216شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 217شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...218شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...219شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 220شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 221شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 222شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 223شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 224شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 225شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...226شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...227شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...228شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 229شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...230شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...231شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 232شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 233شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 234شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 235شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 236شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...237شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...238شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...239شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 240شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...241شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 242شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...243شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...244شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 245شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 246شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 247شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 248شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 249شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...250شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...251شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...252شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 253شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...254شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...255شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 256شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 257شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 258شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...259شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 260شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 261شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 262شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...263شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 264شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 265شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...266شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 267شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...268شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 269شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 270شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 271شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...272شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 273شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...274شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 275شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...276شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...277شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 278شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 279شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...280شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 281شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...282شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 283شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 284شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 285شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 286شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 287شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 288شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 289شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 290شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 291شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 292شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 293شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 294شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 295شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 296شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 297شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 298شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 299شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 300شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...301شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 302شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...303شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 304شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...305شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 306شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 307شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...308شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...309شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 310شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 311شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 312شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 313شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 314شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 315شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 316شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 317شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 318شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 319شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 320شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 321شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 322شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 323شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 324شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 325شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 326شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 327شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 328شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 329شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 330شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 331شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 332شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 333شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 334شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 335شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 336شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 337شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...338شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...339شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 340شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 341شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 342شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 343شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 344شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 345شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 346شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 347شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...348شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 349شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...350شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...351شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 352شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 353شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 354شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 355شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 356شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 357شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 358شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 359شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 360شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 361شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 362شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...363شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 364شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...365شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 366شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 367شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 368شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...369شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 370شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 371شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 372شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 373شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...374شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...375شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 376شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 377شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 378شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 379شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...380شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...381شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 382شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 383شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 384شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 385شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 386شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 387شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 388شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 389شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 390شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...391شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 392شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 393شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 394شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 395شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 396شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 397شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 398شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 399شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 400شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 401شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 402شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 403شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...404شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 405شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...406شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 407شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...408شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...409شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 410شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 411شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 412شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 413شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...414شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 415شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 416شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 417شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...418شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 419شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 420شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 421شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 422شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 423شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 424شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...425شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 426شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 427شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 428شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 429شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 430شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 431شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 432شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 433شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...434شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 435شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 436شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 437شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 438شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 439شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 440شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 441شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...442شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...443شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 444شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 445شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...446شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 447شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 448شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 449شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 450شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 451شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 452شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 453شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...454شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...455شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 456شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 457شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...458شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...459شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 460شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...461شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 462شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 463شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...464شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...465شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 466شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...467شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 468شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 469شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 470شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...471شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...472شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ