کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی درد دلی لذت درمان نتوان یافت
    تاجان ندهی صحبت جانان نتوان یافت
    هر دل نبود جای غم عشق تو کان غم
    گنجیست که جز در دل ویران نتوان یافت
    در دامن خاری بنشینیم چو گل نیست
    با درد بسازیم چو درمان نتوان یافت
    تا چشم تو جادو بود و خشم نو کافر
    در روی زمین هیچ مسلمان نتوان یافت
    جان پروریی کز لب دلجوی تو دیدم
    انصاف که در چشمه حیوان نتوان بافت
    با گرم روی واقف این راه چه خوش گفت
    آهسته که این راه پر آسان نتوان یافت
    در بند میان از دل و جان بندگی اش
    بی قرب شرف تربت سلطان نتوان یافت
    را برخیز کمالا تو که آن کعبه مقصود
    بی آنکه کنی قطع بیابان نتوان یافت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha