کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار نزدیک آمد و از خویش ما را دور ساخت
    پرتو نور تجلی سایه ها را نور ساخت
    ذره را گفتم تو خاکی این چه نام و شهرت است
    گفت عشق آفتابم اینچنین مشهور ساخت
    ظاهر و پنهان از آن کز دهان و چشم خویش
    گه چو نرگس مست و گه چون غنچه ام مستور ساخت
    عقل گفتا خان و مانت باز ویران کرد عشق
    گفتم ای نادان چه ویران این زمان معمور ساخت
    ناز دل جوید کباب از دیده گریان شراب
    چشم را سر مست کرد و غمزه را مخمور ساخت
    ساخت از ب شربنی بهر شفای خستگان
    طرفه شربت کآرزویش تازه را رنجور ساخت
    شمع مجلس بود دور از روی او گوئی کمال
    کر نخستش سوخت از نزدیک و آخر دور ساخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha