به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۳۲۴: ای مرا در هجر رویت چشم تر چون سر سفید

1870عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای مرا در هجر رویت چشم تر چون سر سفید
شد ز شست و شوی اشکم جام ها در بر سفید
از غم نادیدنت وز دیدن روی رقیب
یک دو دم چشمم سیاهست و دمی دیگر سفید
دیده می گردد سفید از انتظار روی خوب
ز انتظار به اینک دید، اختر سفید
پیش رویت هندوانند آن همه خال سیاه
هندوان بنگر بناگوش و عذار و بر سفید
گوئیا روی رنبیت نامه اعمال اوست
کان به صد شستن نگردد تا دم محشر سفید
هندوان زلف و خالت را دعائی میکنم
باد هر دو روسیه را رو چو مشکتر سفید
گوسیه باش و سفید آن رسته دندان و خال
مشک نیکوتر سیاه و در بود خوشتر سفید
روی چون دینارت از اشک تو سرخ اولی کمال
اسنانکه باشد کم بها هرگه که باشد زر سفید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲۳: ای گل نو ز توأم بوی کسی می آید 2شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا در هجر رویت چشم تر چون سر ...3شمارهٔ ۳۲۵: رات اور دوسری باد گلریز شد و بر س ...4شمارهٔ ۳۲۶: بادی که نیست از سر کوی تو نیست با ...5شمارهٔ ۳۲۷: باز این دل غمدیده به دام تو در اف ...6شمارهٔ ۳۲۸: باز تیر غمزه او بر دل ما کی رسد 7شمارهٔ ۳۲۹: باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد 8شمارهٔ ۳۳۰: باز گل دامن به دست عاشقان خود نها ...9شمارهٔ ۳۳۱: با سرود و آه و ناله میرود اشکم چو ...10شمارهٔ ۳۳۲: با عارض تو زلف دم از نقشه چین زند 11شمارهٔ ۳۳۳: با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد 12شمارهٔ ۳۳۴: با منت لطف جز ستم نبود 13شمارهٔ ۳۳۵: با من درد کش سبو بدهید 14شمارهٔ ۳۳۶: با باد لبت ساقی چون می به قدح ریز ...15شمارهٔ ۳۳۷: بر افشان زلف تا دل را شب محنت به ...16شمارهٔ ۳۳۸: به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد 17شمارهٔ ۳۳۹: به خال لب خط سبزت قرابتی دارد 18شمارهٔ ۳۴۰: به خانه ای که چنین میهمان فرود آی ...19شمارهٔ ۳۴۱: بر دل از غمزه خدنگی زدی آن هم گذر ...20شمارهٔ ۳۴۲: بر عزیزان غمزة شوخ تو خواری می کن ...21شمارهٔ ۳۴۳: به روی دوست که رویش بچشم من نگرید 22شمارهٔ ۳۴۴: بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گ ...23شمارهٔ ۳۴۵: بکوش تا به کف آری کلید گنج وجود 24شمارهٔ ۳۴۶: بگو بگوشه نشینان که رو براه کنید 25شمارهٔ ۳۴۷: به مجلسی که از روی نو پرده بر گیر ...26شمارهٔ ۳۴۸: بوی خوشت چو همدم باد سحر شود 27شمارهٔ ۳۴۹: بهار آمد خبر از می فرستید 28شمارهٔ ۳۵۰: بی تو مرا زندگی بکار نیاید 29شمارهٔ ۳۵۱: بیزارم از آن دل که در درد نباشد 30شمارهٔ ۳۵۲: بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند 31شمارهٔ ۳۵۳: بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد 32شمارهٔ ۳۵۴: بیمار عشق جز لب او آرزو نکرد 33شمارهٔ ۳۵۵: بی باد تو عشاق دل شاد نیابند 34شمارهٔ ۳۵۶: پری را دلبری چندین نباشد 35شمارهٔ ۳۵۷: پیش از آندم که می و میکده در عالم ...36شمارهٔ ۳۵۸: پیش رخ نو دیده پری را نکو ندید 37شمارهٔ ۳۵۹: پیش رویت صنما وصف قمر نتوان کرد 38شمارهٔ ۳۶۰: پیش روی تو ماه را چه وجود 39شمارهٔ ۳۶۱: پیوسته ابرویت دل این ناتوان کشد 40شمارهٔ ۳۶۲: تا دلم نظاره ان قامت زیبا نکرد 41شمارهٔ ۳۶۳: تا رخت روشنی دیده نشد 42شمارهٔ ۳۶۴: ترا رحمی به آن چشمان اگر باشد عجب ...43شمارهٔ ۳۶۵: ناز گلبرگ رخت سنبل تر میریزد 44شمارهٔ ۳۶۶: تشنه وصل ترا بی تو اگر خواب آمد 45شمارهٔ ۳۶۷: جانا به نظر قد تو سرو چمن آمد 46شمارهٔ ۳۶۸: جان را به غیر وصلت خوشدل نمی توان ...47شمارهٔ ۳۶۹: جان و لبش از صبح ازل همنفسانند 48شمارهٔ ۳۷۰: جمع باش ای دل که این وقت پریشان ب ...49شمارهٔ ۳۷۱: جهان بخواب و دمی چشم من نیاساید 50شمارهٔ ۳۷۲: بشیوه پسته و بادام تو یکی ز شکر 51شمارهٔ ۳۷۳: چرا نسیم صبا خاک پاش میسپرد 52شمارهٔ ۳۷۴: چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد 53شمارهٔ ۳۷۵: چشم تو التفات بمردم نمی کند 54شمارهٔ ۳۷۶: چشم توأم به غمزه خونخوار می کشد 55شمارهٔ ۳۷۷: چشم تو که آرام دل خلق جهان برد 56شمارهٔ ۳۷۸: چشم خوشت آندم که سر از خواب برآور ...57شمارهٔ ۳۷۹: چشم شوخت دل عاشق به هوس می گیرد 58شمارهٔ ۳۸۰: چشم مستت گو شمال نرگس پر خواب داد 59شمارهٔ ۳۸۱: چشمش را عقل و مبه و جان زد 60شمارهٔ ۳۸۲: چنین که سوز فراقم ز سینه دود برآو ...61شمارهٔ ۳۸۳: چو آن شاخ گل از بستان بر آمد 62شمارهٔ ۳۸۴: چو بار زیستن اهل درد نپسندید 63شمارهٔ ۳۸۵: چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر ...64شمارهٔ ۳۸۶: حدیث حسن او چون گل به دفتر در نمی ...65شمارهٔ ۳۸۷: حلقه پیش رخ از طره آن به واشد 66شمارهٔ ۳۸۸: خانه دیده ز دیدار تو روشن باشد 67شمارهٔ ۳۸۹: خبری ز هیچ قاصد زه دیار من نیامد 68شمارهٔ ۳۹۰: خط تر گرد لبه عمدا نباشد 69شمارهٔ ۳۹۱: خوشا غمی که برویم ز روی او آید 70شمارهٔ ۳۹۲: در راه عشق هر که بمن اقتدا کند 71شمارهٔ ۳۹۳: در صحبت دوست جان نگنجد 72شمارهٔ ۳۹۴: در عشق تو ترک سره چه باشد 73شمارهٔ ۳۹۵: در غم دلدار کس را این دل انگاری م ...74شمارهٔ ۳۹۶: دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند 75شمارهٔ ۳۹۷: دگر گفتی نجویم بر تو بیداد 76شمارهٔ ۳۹۸: دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد 77شمارهٔ ۳۹۹: دلبر چه زود خط برخ دلستان کشید 78شمارهٔ ۴۰۰: دل چراغیست که نور از رخ دلبر گیرد 79شمارهٔ ۴۰۱: دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند 80شمارهٔ ۴۰۲: دل در طلیت روی به صحرای غم آورد 81شمارهٔ ۴۰۳: دل ز داروخانه دردت دواه دارد امید 82شمارهٔ ۴۰۴: دل غمدیده شکایت ز غم او نکند 83شمارهٔ ۴۰۵: دل کجا شد خبرش غمزه او می داند 84شمارهٔ ۴۰۶: دل که از درد تو پر شد ناله را چون ...85شمارهٔ ۴۰۷: دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد 86شمارهٔ ۴۰۸: دل مقیم در آن جان جهان می باشد 87شمارهٔ ۴۰۹: دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد 88شمارهٔ ۴۱۰: دل من بیئو دگر دیده بینا چه کند 89شمارهٔ ۴۱۱: دل من صحبت دلدار دگر می طلبد 90شمارهٔ ۴۱۲: دوستانم سگ تو میخوانند 91شمارهٔ ۴۱۳: دوش باد سحری زلف تو می افشانید 92شمارهٔ ۴۱۴: دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد 93شمارهٔ ۴۱۵: دوش در خانه ما ماه فرود آمده بود 94شمارهٔ ۴۱۶: دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود 95شمارهٔ ۴۱۷: دوشم دل از غم تو بر آتش همی طپید 96شمارهٔ ۴۱۸: دوشم ز قبله روی بر آن آستانه بود 97شمارهٔ ۴۱۹: دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود 98شمارهٔ ۴۲۰: دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود 99شمارهٔ ۴۲۱: دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد 100شمارهٔ ۴۲۲: دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد 101شمارهٔ ۴۲۳: ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد 102شمارهٔ ۴۲۴: رخت گلبرگ خودرو مینماید 103شمارهٔ ۴۲۵: رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید 104شمارهٔ ۴۲۶: رخ نو نور بماه تمام می بخشد 105شمارهٔ ۴۲۷: رخی چنین که تو داری کدام مو دارد 106شمارهٔ ۴۲۸: رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد 107شمارهٔ ۴۲۹: روی تو به جز آینه دیدن که تواند 108شمارهٔ ۴۳۰: روی تو دیدم سخنم روی داد 109شمارهٔ ۴۳۱: روی زیبای تو هر بار که در چشم تر ...110شمارهٔ ۴۳۲: را گشودند بار بر ببندید 111شمارهٔ ۴۳۳: زاهد از روی تو تا چند مرا توبه ده ...112شمارهٔ ۴۳۴: زاهد باریک بین لبهای باریک تو دید 113شمارهٔ ۴۳۵: از برگ گل که نسیم عبیر می آید 114شمارهٔ ۴۳۶: زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بو ...115شمارهٔ ۴۳۷: از آن میان هیچ اگر نشان باشد 116شمارهٔ ۴۳۸: ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد 117شمارهٔ ۴۳۹: زان پیشتر که دیده جمال تو دیده بو ...118شمارهٔ ۴۴۰: از سوز جان من آن بیوفا چه غم دارد 119شمارهٔ ۴۴۱: ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد 120شمارهٔ ۴۴۲: زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند 121شمارهٔ ۴۴۳: ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود 122شمارهٔ ۴۴۴: زمستی چشم او هرگز به حال ما نمی ا ...123شمارهٔ ۴۴۵: ساقی بیار باده که عید صیام شد 124شمارهٔ ۴۴۶: سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوی ...125شمارهٔ ۴۴۷: سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا ا ...126شمارهٔ ۴۴۸: سرو اگر زآن قدر رفتار به بالاست ز ...127شمارهٔ ۴۴۹: سر ما را نرسد اینکه به پای تو رسد 128شمارهٔ ۴۵۰: سرو را هر که راست می گوید 129شمارهٔ ۴۵۱: سروسهی به بستان گر سالها برآید 130شمارهٔ ۴۵۲: سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می ...131شمارهٔ ۴۵۳: شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد 132شمارهٔ ۴۵۴: شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد 133شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد 134شمارهٔ ۴۵۶: شوخی از چشم تو عجب نبود 135شمارهٔ ۴۵۷: صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد 136شمارهٔ ۴۵۸: صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت ...137شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند 138شمارهٔ ۴۶۰: عاشقان خط ترا مشک ختا می گویند 139شمارهٔ ۴۶۱: عاشقان درد ترا دولت افزون خوانند 140شمارهٔ ۴۶۲: عاشقان را جور و نازیار می باید کش ...141شمارهٔ ۴۶۳: عاشقان روی ترا نور مصور خوانند 142شمارهٔ ۴۶۴: عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند 143شمارهٔ ۴۶۵: عاشقان قصه های نو شنوید 144شمارهٔ ۴۶۶: عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد 145شمارهٔ ۴۶۷: عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود 146شمارهٔ ۴۶۸: عکس رویت چون فتد در آب آب از خود ...147شمارهٔ ۴۶۹: عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید 148شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند 149شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید 150شمارهٔ ۴۷۲: غم عشقت دل ما را همیشه شاد میدارد 151شمارهٔ ۴۷۳: غنچه از رشک دهان نو دهان گرد آورد 152شمارهٔ ۴۷۴: فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید 153شمارهٔ ۴۷۵: قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد 154شمارهٔ ۴۷۶: قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد 155شمارهٔ ۴۷۷: کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد 156شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کن ...157شمارهٔ ۴۷۹: کمترین کاری مراکز دیدۂ گریان فتاد 158شمارهٔ ۴۸۰: گدای کوی ترا پادشاه میخوانند 159شمارهٔ ۴۸۱: گر آن به در زکاة حسن مسکین تر گدا ...160شمارهٔ ۴۸۲: گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند 161شمارهٔ ۴۸۳: گر بگذری سوی چمن سرو سهی از جا رو ...162شمارهٔ ۴۸۴: گر ترا از ستم و جور خدا توبه دهد 163شمارهٔ ۴۸۵: گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه ...164شمارهٔ ۴۸۶: گرچه سرو چمن از آب روانی دارد 165شمارهٔ ۴۸۷: اگر درد تو از حبیب باشد 166شمارهٔ ۴۸۸: گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده ب ...167شمارهٔ ۴۸۹: گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا ش ...168شمارهٔ ۴۹۰: گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از ر ...169شمارهٔ ۴۹۱: گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد 170شمارهٔ ۴۹۲: گر قرار تو به دلها نه چنانست که ب ...171شمارهٔ ۴۹۳: گرمه به زمین باشد آن زهره جبین با ...172شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 173شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 174شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 175شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...176شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 177شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 178شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...179شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...180شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 181شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...182شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 183شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 184شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 185شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 186شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 187شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 188شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 189شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 190شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 191شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 192شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 193شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...194شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...195شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 196شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 197شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...198شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 199شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 200شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 201شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 202شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...203شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 204شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...205شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 206شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...207شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 208شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...209شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 210شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 211شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 212شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 213شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 214شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 215شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 216شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 217شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 218شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...219شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...220شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...221شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 222شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 223شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...224شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 225شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...226شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 227شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 228شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 229شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 230شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 231شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...232شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 233شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...234شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 235شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 236شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...237شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...238شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 239شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...240شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 241شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 242شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 243شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 244شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 245شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 246شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 247شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 248شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 249شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 250شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...251شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 252شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 253شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 254شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...255شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...256شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...257شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 258شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 259شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 260شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 261شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 262شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 263شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 264شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 265شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 266شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...267شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...268شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 269شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 270شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...271شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...272شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 273شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 274شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 275شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 276شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 277شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 278شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 279شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...280شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 281شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 282شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 283شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 284شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 285شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 286شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 287شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 288شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 289شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 290شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 291شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 292شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 293شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 294شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 295شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...296شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 297شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 298شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 299شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 300شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 301شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 302شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 303شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 304شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...305شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 306شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 307شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 308شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...309شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...310شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 311شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 312شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 313شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 314شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 315شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 316شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 317شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 318شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...319شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 320شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 321شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...322شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 323شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 324شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 325شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 326شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 327شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...328شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 329شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...330شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 331شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 332شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 333شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 334شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 335شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...336شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 337شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 338شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 339شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...340شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 341شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 342شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 343شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...344شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 345شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 346شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 347شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 348شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...349شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 350شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...351شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...352شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...353شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...354شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 355شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 356شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...357شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 358شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 359شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 360شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 361شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 362شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...363شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 364شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 365شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 366شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 367شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 368شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 369شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 370شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...371شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...372شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 373شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 374شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 375شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...376شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 377شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...378شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 379شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 380شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 381شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 382شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 383شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...384شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 385شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 386شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 387شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 388شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...389شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...390شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...391شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...392شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...393شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...394شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...395شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 396شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 397شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 398شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...399شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 400شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 401شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...402شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...403شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...404شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 405شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 406شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 407شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 408شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...409شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 410شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 411شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 412شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...413شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...414شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...415شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 416شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 417شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 418شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 419شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 420شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 421شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 422شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 423شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...424شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...425شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 426شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...427شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 428شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 429شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 430شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...431شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 432شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 433شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 434شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 435شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...436شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 437شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 438شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 439شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...440شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 441شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 442شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...443شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 444شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 445شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...446شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...447شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 448شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 449شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 450شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...451شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...452شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 453شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...454شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 455شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 456شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...457شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 458شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 459شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 460شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 461شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 462شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 463شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 464شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 465شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...466شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 467شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 468شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 469شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...470شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 471شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 472شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 473شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 474شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 475شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...476شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 477شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...478شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 479شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...480شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 481شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 482شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 483شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...484شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 485شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 486شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 487شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...488شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...489شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 490شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 491شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 492شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 493شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 494شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 495شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 496شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 497شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...498شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...499شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 500شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 501شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 502شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...503شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...504شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 505شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 506شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 507شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 508شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 509شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 510شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...511شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...512شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...513شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 514شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...515شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...516شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 517شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 518شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 519شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 520شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 521شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...522شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...523شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...524شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 525شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...526شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 527شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...528شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...529شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 530شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 531شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 532شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 533شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 534شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...535شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...536شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...537شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 538شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...539شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...540شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 541شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 542شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 543شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...544شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 545شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 546شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 547شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...548شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 549شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 550شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...551شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 552شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...553شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 554شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 555شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 556شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...557شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 558شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...559شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 560شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...561شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...562شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 563شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 564شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...565شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 566شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...567شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 568شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 569شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 570شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 571شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 572شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 573شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 574شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 575شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 576شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 577شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 578شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 579شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 580شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 581شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 582شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 583شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 584شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 585شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...586شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 587شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...588شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 589شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...590شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 591شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 592شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...593شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...594شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 595شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 596شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 597شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 598شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 599شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 600شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 601شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 602شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 603شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 604شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 605شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 606شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 607شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 608شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 609شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 610شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 611شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 612شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 613شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 614شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 615شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 616شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 617شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 618شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 619شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 620شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 621شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 622شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...623شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...624شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 625شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 626شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 627شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 628شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 629شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 630شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 631شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 632شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...633شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 634شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...635شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...636شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 637شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 638شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 639شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 640شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 641شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 642شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 643شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 644شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 645شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 646شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 647شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...648شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 649شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...650شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 651شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 652شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 653شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...654شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 655شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 656شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 657شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 658شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...659شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...660شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 661شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 662شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 663شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 664شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...665شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...666شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 667شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 668شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 669شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 670شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 671شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 672شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 673شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 674شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 675شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...676شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 677شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 678شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 679شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 680شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 681شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 682شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 683شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 684شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 685شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 686شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 687شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 688شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...689شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 690شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...691شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 692شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...693شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...694شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 695شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 696شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 697شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 698شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...699شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 700شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 701شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 702شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...703شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 704شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 705شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 706شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 707شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 708شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 709شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...710شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 711شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 712شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 713شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 714شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 715شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 716شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 717شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 718شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...719شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 720شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 721شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 722شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 723شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 724شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 725شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 726شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...727شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...728شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 729شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 730شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...731شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 732شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 733شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 734شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 735شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 736شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 737شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 738شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...739شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...740شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 741شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 742شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...743شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...744شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 745شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...746شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 747شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 748شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...749شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...750شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 751شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...752شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 753شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 754شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 755شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...756شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...757شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ