به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز

1640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دریغ از جورت آمد وز جفا نیز
که با من آن نمی داری روا نیز
تو دشنامم دهی بهتر که غیری
بخواند رحمتم گویده دعا نیز
چه صیدم من که یکبارم بفتراک
نمی بندی نمی سازی رها نیز
هنوز اندر سرم مهر تو باشد
اگر از خاک من روید گیا نیز
به قتل من هوس تنها به او راست
که هست آن آرزو در جان مرا نیز
دراز افتاده است آن رشته زلف
رسد آن رشته یک روزی مرا نیز
کمال آئین خونریزی گر این است
مخور انده که نگذارد ترا نیز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 2شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 3شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...4شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 5شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 6شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 7شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 8شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 9شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 10شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 11شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 12شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 13شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 14شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 15شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 16شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 17شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 18شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 19شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...20شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 21شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 22شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 23شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 24شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 25شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 26شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 27شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 28شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...29شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 30شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 31شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 32شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...33شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...34شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 35شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 36شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 37شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 38شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 39شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 40شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 41شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 42شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...43شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 44شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 45شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...46شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 47شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 48شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 49شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 50شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 51شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...52شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 53شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...54شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 55شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 56شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 57شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 58شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 59شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...60شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 61شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 62شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 63شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...64شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 65شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 66شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 67شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...68شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 69شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 70شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 71شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 72شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...73شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 74شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...75شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...76شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...77شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...78شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 79شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 80شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...81شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 82شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 83شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 84شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 85شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 86شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...87شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 88شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 89شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 90شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 91شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 92شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 93شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 94شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...95شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...96شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 97شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 98شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 99شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...100شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 101شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...102شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 103شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 104شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 105شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 106شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 107شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...108شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 109شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 110شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 111شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 112شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...113شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...114شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...115شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...116شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...117شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...118شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...119شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 120شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 121شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 122شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...123شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 124شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 125شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...126شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...127شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...128شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 129شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 130شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 131شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 132شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...133شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 134شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 135شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 136شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...137شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...138شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...139شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 140شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 141شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 142شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 143شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 144شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 145شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 146شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 147شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...148شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...149شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 150شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...151شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 152شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 153شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 154شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...155شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 156شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 157شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 158شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 159شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...160شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 161شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 162شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 163شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...164شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 165شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 166شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...167شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 168شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 169شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...170شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...171شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 172شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 173شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 174شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...175شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...176شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 177شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...178شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 179شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 180شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...181شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 182شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 183شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 184شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 185شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 186شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 187شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 188شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 189شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...190شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 191شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 192شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 193شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...194شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 195شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 196شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 197شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 198شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 199شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...200شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 201شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...202شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 203شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...204شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 205شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 206شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 207شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...208شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 209شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 210شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 211شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...212شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...213شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 214شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 215شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 216شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 217شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 218شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 219شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 220شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 221شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...222شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...223شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 224شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 225شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 226شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...227شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...228شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 229شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 230شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 231شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 232شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 233شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 234شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...235شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...236شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...237شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 238شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...239شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...240شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 241شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 242شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 243شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 244شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 245شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...246شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...247شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...248شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 249شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...250شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 251شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...252شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...253شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 254شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 255شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 256شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 257شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 258شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...259شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...260شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...261شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 262شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...263شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...264شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 265شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 266شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 267شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...268شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 269شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 270شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 271شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...272شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 273شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 274شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...275شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 276شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...277شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 278شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 279شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 280شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...281شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 282شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...283شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 284شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...285شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...286شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 287شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 288شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...289شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 290شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...291شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 292شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 293شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 294شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 295شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 296شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 297شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 298شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 299شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 300شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 301شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 302شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 303شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 304شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 305شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 306شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 307شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 308شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 309شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...310شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 311شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...312شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 313شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...314شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 315شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 316شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...317شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...318شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 319شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 320شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 321شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 322شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 323شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 324شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 325شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 326شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 327شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 328شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 329شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 330شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 331شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 332شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 333شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 334شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 335شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 336شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 337شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 338شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 339شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 340شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 341شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 342شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 343شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 344شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 345شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 346شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...347شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...348شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 349شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 350شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 351شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 352شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 353شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 354شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 355شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 356شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...357شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 358شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...359شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...360شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 361شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 362شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 363شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 364شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 365شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 366شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 367شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 368شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 369شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 370شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 371شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...372شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 373شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...374شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 375شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 376شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 377شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...378شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 379شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 380شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 381شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 382شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...383شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...384شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 385شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 386شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 387شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 388شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...389شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...390شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 391شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 392شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 393شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 394شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 395شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 396شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 397شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 398شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 399شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...400شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 401شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 402شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 403شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 404شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 405شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 406شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 407شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 408شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 409شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 410شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 411شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 412شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...413شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 414شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...415شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 416شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...417شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...418شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 419شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 420شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 421شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 422شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...423شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 424شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 425شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 426شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...427شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 428شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 429شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 430شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 431شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 432شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 433شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...434شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 435شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 436شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 437شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 438شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 439شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 440شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 441شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 442شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...443شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 444شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 445شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 446شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 447شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 448شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 449شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 450شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...451شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...452شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 453شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 454شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...455شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 456شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 457شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 458شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 459شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 460شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 461شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 462شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...463شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...464شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 465شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 466شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...467شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...468شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 469شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...470شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 471شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 472شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...473شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...474شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 475شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...476شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 477شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 478شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 479شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...480شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...481شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ