به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز
که خاشاک نکند به آتش ستیز
اگر دیده خواهد که یابد دلم
بگو خاک پایش به مژگان ببیز
سر خود به نیغ تو خواهم فروخت
که به زین ندارم خریدار نیز
چو دید آهر از دور آن چشم مست
روان از همانجا بگشت و گریز
از دل ریخت آن غمزه خون کمال
اگر می نهم جرم خونم بریز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 2شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 3شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 4شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...5شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 6شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 7شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 8شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 9شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 10شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 11شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 12شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 13شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 14شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 15شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 16شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 17شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 18شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 19شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 20شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...21شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 22شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 23شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 24شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 25شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 26شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 27شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 28شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 29شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...30شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 31شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 32شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 33شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...34شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...35شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 36شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 37شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 38شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 39شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 40شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 41شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 42شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 43شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...44شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 45شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 46شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...47شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 48شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 49شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 50شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 51شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 52شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...53شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 54شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...55شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 56شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 57شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 58شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 59شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 60شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...61شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 62شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 63شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 64شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...65شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 66شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 67شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 68شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...69شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 70شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 71شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 72شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 73شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...74شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 75شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...76شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...77شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...78شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...79شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 80شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 81شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...82شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 83شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 84شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 85شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 86شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 87شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...88شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 89شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 90شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 91شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 92شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 93شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 94شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 95شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...96شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...97شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 98شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 99شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 100شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...101شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 102شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...103شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 104شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 105شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 106شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 107شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 108شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...109شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 110شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 111شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 112شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 113شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...114شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...115شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...116شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...117شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...118شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...119شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...120شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 121شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 122شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 123شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...124شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 125شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 126شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...127شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...128شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...129شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 130شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 131شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 132شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 133شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...134شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 135شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 136شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 137شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...138شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...139شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...140شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 141شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 142شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 143شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 144شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 145شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 146شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 147شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 148شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...149شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...150شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 151شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...152شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 153شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 154شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 155شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...156شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 157شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 158شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 159شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 160شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...161شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 162شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 163شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 164شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...165شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 166شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 167شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...168شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 169شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 170شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...171شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...172شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 173شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 174شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 175شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...176شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...177شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 178شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...179شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 180شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 181شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...182شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 183شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 184شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 185شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 186شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 187شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 188شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 189شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 190شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...191شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 192شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 193شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 194شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...195شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 196شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 197شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 198شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 199شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 200شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...201شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 202شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...203شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 204شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...205شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 206شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 207شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 208شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...209شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 210شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 211شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 212شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...213شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...214شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 215شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 216شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 217شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 218شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 219شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 220شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 221شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 222شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...223شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...224شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 225شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 226شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 227شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...228شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...229شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 230شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 231شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 232شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 233شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 234شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 235شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...236شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...237شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...238شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 239شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...240شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...241شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 242شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 243شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 244شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 245شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 246شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...247شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...248شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...249شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 250شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...251شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 252شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...253شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...254شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 255شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 256شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 257شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 258شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 259شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...260شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...261شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...262شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 263شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...264شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...265شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 266شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 267شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 268شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...269شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 270شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 271شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 272شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...273شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 274شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 275شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...276شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 277شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...278شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 279شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 280شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 281شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...282شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 283شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...284شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 285شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...286شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...287شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 288شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 289شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...290شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 291شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...292شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 293شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 294شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 295شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 296شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 297شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 298شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 299شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 300شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 301شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 302شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 303شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 304شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 305شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 306شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 307شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 308شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 309شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 310شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...311شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 312شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...313شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 314شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...315شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 316شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 317شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...318شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...319شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 320شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 321شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 322شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 323شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 324شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 325شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 326شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 327شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 328شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 329شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 330شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 331شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 332شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 333شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 334شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 335شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 336شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 337شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 338شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 339شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 340شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 341شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 342شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 343شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 344شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 345شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 346شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 347شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...348شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...349شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 350شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 351شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 352شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 353شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 354شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 355شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 356شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 357شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...358شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 359شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...360شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...361شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 362شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 363شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 364شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 365شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 366شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 367شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 368شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 369شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 370شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 371شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 372شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...373شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 374شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...375شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 376شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 377شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 378شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...379شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 380شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 381شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 382شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 383شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...384شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...385شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 386شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 387شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 388شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 389شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...390شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...391شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 392شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 393شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 394شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 395شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 396شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 397شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 398شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 399شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 400شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...401شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 402شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 403شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 404شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 405شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 406شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 407شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 408شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 409شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 410شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 411شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 412شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 413شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...414شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 415شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...416شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 417شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...418شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...419شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 420شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 421شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 422شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 423شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...424شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 425شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 426شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 427شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...428شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 429شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 430شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 431شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 432شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 433شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 434شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...435شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 436شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 437شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 438شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 439شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 440شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 441شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 442شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 443شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...444شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 445شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 446شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 447شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 448شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 449شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 450شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 451شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...452شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...453شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 454شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 455شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...456شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 457شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 458شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 459شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 460شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 461شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 462شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 463شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...464شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...465شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 466شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 467شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...468شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...469شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 470شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...471شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 472شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 473شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...474شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...475شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 476شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...477شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 478شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 479شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 480شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...481شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...482شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ