به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباشد

1650عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ما را دگر بر آن در خواب شبان نباشد
بالین دردمندان جز آستان نباشد
چشمم ستاره گیرد شبها بخواب رفتن
گر آه و ناله ما بر آسمان نباشد
پیش تو بر ندارد صوفی صر غرامت
پر شکرانه وار جانش تا در میان نباشد
من کی چنان دلی را پهلوی خود نشانم
کز ناوک تو صد جا بر وی نشان نباشد
دل از تو بر گرفتن بر دیگری نهادن
در عقله این نگنجد در خاطر آن نباشد
چشم تو دوست دارم و آن تیر غمزه را هم
آزار دوستانم بر دل گران نباشد
داری کمال جانی بر دوستان برافشان
عاشق جوی نیرزد گرجان فشان نباشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 2شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...3شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 4شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 5شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 6شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 7شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 8شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 9شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 10شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 11شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 12شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 13شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 14شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...15شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...16شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 17شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 18شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...19شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 20شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 21شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 22شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 23شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...24شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 25شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...26شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 27شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...28شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 29شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...30شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 31شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 32شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 33شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 34شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 35شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 36شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 37شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 38شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 39شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...40شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...41شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...42شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 43شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 44شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...45شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 46شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...47شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 48شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 49شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 50شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 51شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 52شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...53شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 54شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...55شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 56شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 57شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...58شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...59شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 60شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...61شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 62شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 63شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 64شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 65شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 66شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 67شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 68شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 69شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 70شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 71شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...72شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 73شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 74شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 75شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...76شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...77شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...78شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 79شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 80شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 81شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 82شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 83شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 84شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 85شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 86شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 87شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...88شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...89شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 90شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 91شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...92شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...93شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 94شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 95شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 96شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 97شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 98شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 99شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 100شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...101شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 102شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 103شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 104شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 105شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 106شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 107شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 108شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 109شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 110شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 111شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 112شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 113شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 114شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 115شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 116شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...117شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 118شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 119شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 120شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 121شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 122شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 123شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 124شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 125شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...126شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 127شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 128شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 129شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...130شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...131شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 132شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 133شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 134شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 135شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 136شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 137شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 138شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 139شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...140شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 141شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 142شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...143شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 144شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 145شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 146شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 147شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 148شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...149شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 150شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...151شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 152شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 153شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 154شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 155شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 156شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...157شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 158شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 159شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 160شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...161شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 162شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 163شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 164شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...165شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 166شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 167شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 168شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 169شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...170شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 171شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...172شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...173شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...174شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...175شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 176شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 177شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...178شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 179شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 180شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 181شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 182شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 183شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...184شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 185شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 186شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 187شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 188شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 189شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 190شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 191شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...192شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...193شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 194شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 195شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 196شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...197شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 198شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...199شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 200شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 201شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 202شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 203شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 204شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...205شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 206شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 207شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 208شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 209شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...210شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...211شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...212شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...213شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...214شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...215شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...216شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 217شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 218شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 219شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...220شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 221شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 222شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...223شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...224شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...225شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 226شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 227شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 228شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 229شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...230شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 231شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 232شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 233شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...234شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...235شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...236شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 237شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 238شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 239شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 240شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 241شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 242شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 243شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 244شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...245شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...246شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 247شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...248شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 249شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 250شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 251شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...252شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 253شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 254شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 255شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 256شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...257شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 258شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 259شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 260شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...261شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 262شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 263شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...264شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 265شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 266شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...267شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...268شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 269شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 270شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 271شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...272شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...273شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 274شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...275شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 276شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 277شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...278شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 279شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 280شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 281شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 282شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 283شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 284شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 285شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 286شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...287شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 288شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 289شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 290شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...291شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 292شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 293شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 294شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 295شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 296شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...297شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 298شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...299شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 300شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...301شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 302شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 303شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 304شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...305شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 306شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 307شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 308شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...309شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...310شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 311شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 312شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 313شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 314شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 315شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 316شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 317شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 318شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...319شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...320شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 321شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 322شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 323شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...324شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...325شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 326شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 327شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 328شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 329شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 330شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 331شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...332شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...333شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...334شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 335شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...336شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...337شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 338شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 339شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 340شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 341شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 342شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...343شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...344شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...345شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 346شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...347شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 348شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...349شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...350شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 351شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 352شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 353شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 354شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 355شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...356شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...357شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...358شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 359شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...360شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...361شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 362شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 363شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 364شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...365شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 366شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 367شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 368شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...369شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 370شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 371شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...372شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 373شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...374شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 375شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 376شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 377شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...378شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 379شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...380شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 381شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...382شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...383شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 384شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 385شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...386شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 387شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...388شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 389شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 390شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 391شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 392شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 393شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 394شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 395شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 396شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 397شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 398شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 399شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 400شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 401شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 402شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 403شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 404شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 405شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 406شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...407شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 408شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...409شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 410شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...411شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 412شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 413شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...414شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...415شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 416شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 417شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 418شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 419شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 420شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 421شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 422شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 423شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 424شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 425شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 426شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 427شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 428شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 429شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 430شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 431شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 432شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 433شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 434شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 435شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 436شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 437شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 438شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 439شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 440شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 441شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 442شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 443شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...444شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...445شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 446شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 447شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 448شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 449شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 450شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 451شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 452شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 453شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...454شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 455شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...456شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...457شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 458شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 459شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 460شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 461شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 462شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 463شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 464شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 465شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 466شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 467شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 468شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...469شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 470شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...471شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 472شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 473شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 474شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...475شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 476شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 477شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 478شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 479شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...480شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...481شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 482شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 483شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 484شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 485شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...486شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...487شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 488شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 489شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 490شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 491شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 492شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 493شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 494شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 495شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 496شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...497شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 498شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 499شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 500شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 501شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 502شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 503شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 504شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 505شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 506شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 507شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 508شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 509شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...510شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 511شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...512شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 513شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...514شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...515شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 516شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 517شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 518شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 519شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...520شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 521شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 522شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 523شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...524شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 525شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 526شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 527شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 528شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 529شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 530شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...531شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 532شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 533شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 534شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 535شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 536شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 537شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 538شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 539شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...540شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 541شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 542شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 543شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 544شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 545شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 546شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 547شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...548شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...549شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 550شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 551شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...552شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 553شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 554شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 555شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 556شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 557شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 558شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 559شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...560شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...561شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 562شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 563شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...564شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...565شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 566شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...567شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 568شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 569شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...570شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...571شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 572شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...573شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 574شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 575شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 576شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...577شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...578شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ