به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختند

1750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختند
می پرستان می بکف از هر طرف در ریختند
تلخکامی برد جام از ما به دوران لبت
ساقیان در بادهها گونی شکر آمیختند
آهوان بر گوشه گلزار دیدند آن دو چشم
هر بکی زآن تیر غمزه جانبی بگریختند
تازگی و لطف دزدید از بناگوش تو در
غوط ها دادند در آب آنگهش آویختند
در سجود آمد در و دیوار پیش آن جمال
از نو در بتخانه ها هر سورتی کانگیختند
قصه دردم فرو می ریخت گردم پیش دوست
گر پس از من دوستان خاک مرا می پیختند
مدعی گوید کمال از عشق رویت شد چو زر
چند گوید چون مرا از بوته زینسان ریختند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...2شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...3شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...4شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 5شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 6شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...7شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 8شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...9شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 10شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 11شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 12شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 13شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 14شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...15شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 16شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...17شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 18شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 19شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...20شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...21شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 22شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...23شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 24شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 25شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 26شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 27شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 28شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 29شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 30شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 31شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 32شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 33شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...34شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 35شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 36شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 37شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...38شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...39شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...40شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 41شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 42شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 43شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 44شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 45شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 46شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 47شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 48شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 49شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...50شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...51شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 52شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 53شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...54شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...55شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 56شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 57شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 58شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 59شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 60شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 61شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 62شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...63شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 64شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 65شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 66شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 67شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 68شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 69شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 70شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 71شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 72شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 73شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 74شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 75شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 76شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 77شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 78شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...79شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 80شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 81شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 82شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 83شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 84شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 85شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 86شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 87شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...88شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 89شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 90شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 91شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...92شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...93شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 94شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 95شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 96شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 97شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 98شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 99شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 100شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 101شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...102شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 103شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 104شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...105شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 106شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 107شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 108شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 109شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 110شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...111شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 112شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...113شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 114شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 115شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 116شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 117شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 118شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...119شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 120شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 121شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 122شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...123شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 124شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 125شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 126شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...127شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 128شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 129شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 130شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 131شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...132شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 133شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...134شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...135شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...136شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...137شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 138شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 139شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...140شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 141شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 142شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 143شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 144شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 145شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...146شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 147شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 148شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 149شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 150شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 151شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 152شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 153شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...154شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...155شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 156شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 157شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 158شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...159شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 160شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...161شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 162شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 163شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 164شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 165شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 166شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...167شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 168شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 169شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 170شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 171شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...172شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...173شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...174شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...175شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...176شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...177شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...178شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 179شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 180شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 181شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...182شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 183شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 184شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...185شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...186شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...187شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 188شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 189شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 190شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 191شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...192شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 193شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 194شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 195شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...196شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...197شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...198شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 199شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 200شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 201شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 202شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 203شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 204شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 205شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 206شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...207شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...208شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 209شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...210شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 211شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 212شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 213شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...214شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 215شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 216شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 217شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 218شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...219شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 220شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 221شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 222شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...223شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 224شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 225شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...226شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 227شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 228شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...229شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...230شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 231شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 232شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 233شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...234شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...235شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 236شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...237شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 238شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 239شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...240شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 241شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 242شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 243شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 244شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 245شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 246شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 247شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 248شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...249شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 250شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 251شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 252شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...253شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 254شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 255شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 256شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 257شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 258شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...259شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 260شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...261شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 262شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...263شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 264شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 265شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 266شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...267شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 268شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 269شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 270شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...271شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...272شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 273شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 274شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 275شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 276شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 277شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 278شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 279شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 280شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...281شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...282شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 283شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 284شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 285شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...286شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...287شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 288شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 289شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 290شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 291شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 292شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 293شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...294شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...295شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...296شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 297شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...298شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...299شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 300شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 301شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 302شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 303شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 304شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...305شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...306شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...307شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 308شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...309شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 310شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...311شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...312شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 313شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 314شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 315شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 316شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 317شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...318شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...319شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...320شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 321شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...322شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...323شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 324شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 325شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 326شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...327شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 328شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 329شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 330شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...331شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 332شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 333شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...334شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 335شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...336شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 337شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 338شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 339شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...340شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 341شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...342شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 343شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...344شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...345شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 346شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 347شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...348شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 349شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...350شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 351شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 352شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 353شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 354شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 355شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 356شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 357شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 358شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 359شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 360شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 361شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 362شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 363شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 364شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 365شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 366شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 367شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 368شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...369شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 370شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...371شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 372شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...373شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 374شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 375شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...376شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...377شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 378شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 379شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 380شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 381شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 382شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 383شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 384شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 385شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 386شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 387شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 388شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 389شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 390شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 391شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 392شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 393شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 394شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 395شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 396شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 397شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 398شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 399شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 400شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 401شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 402شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 403شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 404شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 405شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...406شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...407شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 408شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 409شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 410شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 411شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 412شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 413شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 414شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 415شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...416شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 417شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...418شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...419شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 420شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 421شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 422شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 423شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 424شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 425شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 426شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 427شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 428شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 429شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 430شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...431شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 432شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...433شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 434شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 435شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 436شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...437شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 438شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 439شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 440شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 441شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...442شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...443شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 444شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 445شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 446شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 447شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...448شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...449شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 450شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 451شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 452شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 453شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 454شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 455شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 456شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 457شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 458شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...459شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 460شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 461شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 462شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 463شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 464شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 465شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 466شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 467شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 468شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 469شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 470شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 471شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...472شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 473شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...474شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 475شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...476شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...477شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 478شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 479شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 480شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 481شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...482شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 483شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 484شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 485شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...486شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 487شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 488شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 489شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 490شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 491شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 492شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...493شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 494شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 495شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 496شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 497شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 498شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 499شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 500شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 501شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...502شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 503شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 504شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 505شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 506شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 507شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 508شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 509شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...510شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...511شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 512شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 513شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...514شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 515شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 516شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 517شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 518شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 519شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 520شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 521شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...522شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...523شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 524شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 525شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...526شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...527شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 528شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...529شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 530شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 531شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...532شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...533شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 534شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...535شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 536شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 537شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 538شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...539شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...540شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ