به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خوش نسیمی است بوی صحبت یار
خوش نعیمی است وصل بی اغیار
وصل جانان خوشست همواره
گر نبودی رقیب ناهموار
ای گل از بهر خاطر بلبل
دامن خود کشید دار ز خار
تو خداوند گاری و مخدوم
ما همه بندگان خدمتکار
از گدایان مستمند غریب
نظر مرحمت دریغ مدار
گفتمش رخ نما ستان جان گفت
رایگان رخ نمی نماید یار
جای آنست کز کمال حقیر
داری از غایت بزرگی عار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...2شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 3شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 4شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 5شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 6شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 7شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 8شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 9شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 10شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 11شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...12شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...13شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 14شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 15شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...16شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...17شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 18شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 19شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 20شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 21شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 22شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 23شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 24شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...25شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 26شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 27شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 28شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 29شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 30شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 31شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 32شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 33شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 34شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 35شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 36شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 37شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 38شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 39شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 40شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...41شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 42شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 43شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 44شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 45شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 46شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 47شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 48شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 49شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...50شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 51شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 52شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 53شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...54شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...55شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 56شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 57شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 58شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 59شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 60شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 61شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 62شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 63شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...64شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 65شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 66شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...67شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 68شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 69شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 70شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 71شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 72شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...73شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 74شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...75شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 76شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 77شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 78شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 79شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 80شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...81شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 82شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 83شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 84شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...85شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 86شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 87شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 88شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...89شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 90شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 91شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 92شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 93شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...94شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 95شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...96شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...97شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...98شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...99شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 100شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 101شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...102شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 103شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 104شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 105شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 106شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 107شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...108شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 109شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 110شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 111شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 112شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 113شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 114شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 115شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...116شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...117شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 118شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 119شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 120شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...121شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 122شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...123شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 124شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 125شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 126شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 127شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 128شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...129شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 130شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 131شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 132شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 133شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...134شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...135شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...136شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...137شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...138شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...139شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...140شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 141شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 142شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 143شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...144شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 145شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 146شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...147شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...148شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...149شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 150شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 151شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 152شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 153شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...154شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 155شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 156شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 157شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...158شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...159شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...160شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 161شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 162شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 163شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 164شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 165شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 166شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 167شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 168شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...169شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...170شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 171شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...172شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 173شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 174شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 175شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...176شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 177شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 178شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 179شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 180شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...181شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 182شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 183شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 184شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...185شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 186شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 187شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...188شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 189شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 190شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...191شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...192شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 193شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 194شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 195شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...196شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...197شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 198شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...199شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 200شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 201شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...202شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 203شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 204شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 205شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 206شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 207شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 208شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 209شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 210شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...211شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 212شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 213شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 214شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...215شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 216شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 217شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 218شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 219شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 220شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...221شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 222شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...223شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 224شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...225شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 226شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 227شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 228شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...229شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 230شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 231شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 232شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...233شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...234شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 235شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 236شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 237شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 238شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 239شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 240شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 241شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 242شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...243شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...244شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 245شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 246شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 247شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...248شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...249شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 250شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 251شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 252شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 253شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 254شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 255شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...256شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...257شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...258شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 259شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...260شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...261شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 262شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 263شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 264شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 265شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 266شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...267شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...268شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...269شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 270شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...271شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 272شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...273شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...274شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 275شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 276شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 277شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 278شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 279شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...280شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...281شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...282شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 283شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...284شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...285شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 286شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 287شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 288شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...289شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 290شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 291شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 292شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...293شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 294شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 295شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...296شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 297شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...298شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 299شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 300شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 301شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...302شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 303شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...304شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 305شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...306شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...307شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 308شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 309شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...310شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 311شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...312شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 313شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 314شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 315شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 316شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 317شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 318شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 319شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 320شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 321شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 322شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 323شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 324شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 325شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 326شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 327شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 328شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 329شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 330شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...331شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 332شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...333شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 334شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...335شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 336شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 337شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...338شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...339شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 340شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 341شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 342شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 343شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 344شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 345شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 346شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 347شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 348شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 349شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 350شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 351شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 352شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 353شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 354شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 355شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 356شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 357شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 358شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 359شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 360شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 361شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 362شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 363شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 364شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 365شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 366شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 367شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...368شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...369شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 370شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 371شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 372شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 373شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 374شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 375شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 376شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 377شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...378شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 379شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...380شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...381شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 382شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 383شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 384شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 385شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 386شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 387شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 388شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 389شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 390شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 391شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 392شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...393شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 394شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...395شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 396شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 397شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 398شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...399شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 400شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 401شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 402شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 403شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...404شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...405شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 406شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 407شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 408شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 409شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...410شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...411شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 412شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 413شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 414شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 415شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 416شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 417شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 418شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 419شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 420شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...421شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 422شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 423شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 424شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 425شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 426شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 427شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 428شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 429شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 430شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 431شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 432شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 433شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...434شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 435شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...436شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 437شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...438شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...439شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 440شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 441شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 442شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 443شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...444شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 445شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 446شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 447شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...448شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 449شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 450شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 451شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 452شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 453شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 454شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...455شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 456شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 457شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 458شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 459شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 460شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 461شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 462شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 463شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...464شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 465شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 466شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 467شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 468شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 469شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 470شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 471شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...472شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...473شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 474شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 475شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...476شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 477شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 478شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 479شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 480شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 481شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 482شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 483شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...484شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...485شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 486شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 487شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...488شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...489شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 490شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...491شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 492شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 493شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...494شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...495شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 496شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...497شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 498شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 499شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 500شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...501شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...502شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ