به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر

1640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلی دارم ز چشمت ناتوانتر
وجودی از دهانت بی نشانتر
چو اشکم در کنار ای در سیراب
اگر آنی شپی باری روانتر
رقیبت مهربانیها نماید
ولی از ما نباشد مهربانتر
به مهرت گر بسنجم ذره ای را
هنوز آن ذرهام آبد گرانتر
میانت گوئیا رازیست غیبی
که از سره ضمیر آمد نهانتر
دل از چشم تو خود بودی چنان مست
چو کردی یک نظر گشت آن چنانتر
میفشان از کمال ای بیوفا دست
کزو عاشق نیابی جان فشانتر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 2شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 3شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 4شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 5شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 6شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...7شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...8شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 9شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 10شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...11شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...12شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 13شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 14شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 15شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 16شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 17شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 18شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 19شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...20شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 21شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 22شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 23شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 24شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 25شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 26شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 27شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 28شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 29شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 30شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 31شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 32شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 33شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 34شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 35شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...36شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 37شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 38شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 39شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 40شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 41شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 42شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 43شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 44شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...45شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 46شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 47شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 48شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...49شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...50شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 51شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 52شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 53شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 54شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 55شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 56شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 57شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 58شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...59شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 60شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 61شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...62شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 63شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 64شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 65شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 66شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 67شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...68شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 69شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...70شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 71شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 72شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 73شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 74شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 75شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...76شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 77شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 78شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 79شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...80شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 81شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 82شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 83شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...84شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 85شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 86شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 87شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 88شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...89شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 90شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...91شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...92شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...93شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...94شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 95شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 96شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...97شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 98شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 99شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 100شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 101شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 102شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...103شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 104شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 105شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 106شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 107شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 108شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 109شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 110شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...111شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...112شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 113شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 114شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 115شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...116شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 117شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...118شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 119شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 120شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 121شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 122شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 123شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...124شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 125شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 126شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 127شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 128شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...129شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...130شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...131شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...132شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...133شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...134شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...135شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 136شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 137شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 138شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...139شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 140شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 141شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...142شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...143شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...144شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 145شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 146شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 147شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 148شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...149شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 150شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 151شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 152شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...153شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...154شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...155شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 156شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 157شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 158شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 159شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 160شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 161شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 162شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 163شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...164شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...165شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 166شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...167شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 168شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 169شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 170شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...171شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 172شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 173شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 174شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 175شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...176شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 177شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 178شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 179شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...180شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 181شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 182شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...183شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 184شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 185شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...186شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...187شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 188شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 189شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 190شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...191شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...192شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 193شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...194شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 195شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 196شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...197شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 198شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 199شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 200شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 201شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 202شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 203شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 204شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 205شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...206شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 207شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 208شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 209شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...210شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 211شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 212شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 213شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 214شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 215شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...216شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 217شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...218شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 219شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...220شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 221شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 222شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 223شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...224شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 225شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 226شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 227شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...228شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...229شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 230شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 231شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 232شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 233شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 234شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 235شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 236شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 237شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...238شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...239شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 240شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 241شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 242شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...243شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...244شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 245شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 246شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 247شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 248شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 249شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 250شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...251شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...252شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...253شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 254شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...255شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...256شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 257شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 258شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 259شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 260شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 261شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...262شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...263شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...264شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 265شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...266شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 267شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...268شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...269شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 270شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 271شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 272شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 273شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 274شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...275شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...276شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...277شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 278شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...279شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...280شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 281شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 282شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 283شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...284شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 285شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 286شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 287شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...288شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 289شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 290شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...291شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 292شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...293شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 294شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 295شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 296شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...297شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 298شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...299شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 300شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...301شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...302شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 303شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 304شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...305شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 306شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...307شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 308شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 309شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 310شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 311شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 312شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 313شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 314شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 315شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 316شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 317شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 318شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 319شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 320شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 321شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 322شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 323شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 324شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 325شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...326شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 327شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...328شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 329شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...330شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 331شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 332شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...333شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...334شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 335شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 336شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 337شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 338شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 339شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 340شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 341شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 342شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 343شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 344شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 345شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 346شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 347شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 348شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 349شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 350شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 351شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 352شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 353شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 354شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 355شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 356شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 357شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 358شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 359شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 360شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 361شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 362شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...363شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...364شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 365شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 366شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 367شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 368شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 369شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 370شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 371شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 372شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...373شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 374شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...375شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...376شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 377شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 378شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 379شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 380شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 381شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 382شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 383شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 384شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 385شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 386شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 387شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...388شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 389شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...390شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 391شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 392شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 393شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...394شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 395شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 396شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 397شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 398شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...399شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...400شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 401شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 402شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 403شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 404شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...405شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...406شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 407شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 408شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 409شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 410شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 411شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 412شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 413شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 414شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 415شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...416شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 417شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 418شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 419شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 420شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 421شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 422شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 423شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 424شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 425شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 426شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 427شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 428شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...429شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 430شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...431شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 432شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...433شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...434شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 435شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 436شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 437شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 438شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...439شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 440شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 441شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 442شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...443شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 444شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 445شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 446شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 447شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 448شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 449شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...450شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 451شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 452شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 453شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 454شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 455شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 456شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 457شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 458شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...459شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 460شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 461شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 462شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 463شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 464شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 465شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 466شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...467شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...468شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 469شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 470شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...471شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 472شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 473شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 474شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 475شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 476شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 477شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 478شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...479شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...480شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 481شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 482شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...483شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...484شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 485شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...486شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 487شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 488شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...489شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...490شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 491شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...492شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 493شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 494شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 495شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...496شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...497شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ