به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر

1620عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل رفت و نماند عقل و تدبیر
دلبر به جفا نکرده تقصیر
آرید بمن نسیم آن زلف
دارید مرا نگه به زنجیر
باد است بگوش هوش مجنون
پند پدر و نصیحت پیر
تدبیر فتیل عشق تیغ است
باز آ که بدست تست تدبیر
چون عاشق خسته دل به بالات
بر نیره تو جان فشانده نخجیر
بر خوان بلای دوست ای جان
خونها خور و ذله نیز برگیر
مگذار کمال بخش دل هیچ
بر غایبه گفته اند تکبیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 2شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 3شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 4شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 5شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 6شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 7شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...8شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...9شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 10شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 11شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...12شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...13شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 14شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 15شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 16شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 17شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 18شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 19شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 20شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...21شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 22شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 23شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 24شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 25شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 26شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 27شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 28شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 29شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 30شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 31شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 32شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 33شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 34شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 35شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 36شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...37شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 38شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 39شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 40شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 41شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 42شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 43شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 44شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 45شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...46شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 47شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 48شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 49شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...50شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...51شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 52شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 53شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 54شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 55شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 56شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 57شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 58شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 59شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...60شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 61شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 62شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...63شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 64شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 65شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 66شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 67شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 68شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...69شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 70شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...71شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 72شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 73شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 74شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 75شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 76شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...77شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 78شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 79شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 80شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...81شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 82شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 83شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 84شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...85شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 86شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 87شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 88شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 89شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...90شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 91شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...92شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...93شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...94شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...95شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 96شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 97شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...98شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 99شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 100شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 101شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 102شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 103شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...104شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 105شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 106شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 107شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 108شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 109شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 110شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 111شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...112شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...113شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 114شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 115شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 116شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...117شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 118شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...119شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 120شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 121شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 122شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 123شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 124شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...125شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 126شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 127شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 128شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 129شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...130شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...131شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...132شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...133شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...134شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...135شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...136شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 137شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 138شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 139شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...140شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 141شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 142شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...143شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...144شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...145شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 146شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 147شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 148شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 149شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...150شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 151شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 152شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 153شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...154شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...155شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...156شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 157شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 158شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 159شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 160شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 161شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 162شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 163شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 164شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...165شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...166شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 167شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...168شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 169شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 170شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 171شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...172شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 173شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 174شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 175شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 176شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...177شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 178شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 179شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 180شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...181شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 182شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 183شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...184شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 185شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 186شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...187شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...188شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 189شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 190شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 191شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...192شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...193شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 194شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...195شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 196شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 197شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...198شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 199شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 200شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 201شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 202شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 203شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 204شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 205شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 206شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...207شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 208شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 209شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 210شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...211شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 212شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 213شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 214شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 215شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 216شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...217شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 218شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...219شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 220شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...221شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 222شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 223شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 224شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...225شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 226شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 227شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 228شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...229شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...230شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 231شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 232شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 233شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 234شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 235شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 236شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 237شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 238شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...239شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...240شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 241شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 242شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 243شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...244شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...245شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 246شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 247شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 248شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 249شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 250شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 251شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...252شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...253شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...254شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 255شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...256شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...257شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 258شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 259شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 260شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 261شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 262شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...263شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...264شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...265شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 266شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...267شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 268شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...269شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...270شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 271شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 272شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 273شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 274شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 275شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...276شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...277شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...278شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 279شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...280شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...281شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 282شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 283شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 284شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...285شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 286شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 287شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 288شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...289شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 290شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 291شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...292شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 293شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...294شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 295شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 296شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 297شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...298شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 299شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...300شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 301شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...302شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...303شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 304شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 305شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...306شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 307شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...308شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 309شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 310شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 311شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 312شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 313شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 314شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 315شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 316شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 317شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 318شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 319شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 320شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 321شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 322شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 323شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 324شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 325شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 326شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...327شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 328شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...329شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 330شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...331شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 332شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 333شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...334شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...335شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 336شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 337شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 338شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 339شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 340شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 341شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 342شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 343شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 344شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 345شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 346شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 347شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 348شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 349شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 350شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 351شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 352شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 353شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 354شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 355شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 356شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 357شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 358شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 359شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 360شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 361شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 362شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 363شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...364شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...365شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 366شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 367شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 368شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 369شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 370شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 371شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 372شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 373شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...374شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 375شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...376شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...377شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 378شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 379شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 380شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 381شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 382شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 383شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 384شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 385شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 386شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 387شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 388شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...389شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 390شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...391شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 392شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 393شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 394شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...395شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 396شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 397شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 398شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 399شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...400شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...401شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 402شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 403شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 404شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 405شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...406شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...407شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 408شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 409شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 410شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 411شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 412شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 413شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 414شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 415شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 416شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...417شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 418شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 419شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 420شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 421شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 422شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 423شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 424شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 425شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 426شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 427شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 428شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 429شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...430شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 431شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...432شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 433شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...434شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...435شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 436شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 437شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 438شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 439شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...440شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 441شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 442شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 443شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...444شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 445شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 446شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 447شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 448شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 449شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 450شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...451شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 452شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 453شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 454شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 455شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 456شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 457شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 458شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 459شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...460شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 461شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 462شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 463شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 464شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 465شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 466شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 467شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...468شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...469شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 470شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 471شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...472شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 473شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 474شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 475شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 476شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 477شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 478شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 479شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...480شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...481شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 482شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 483شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...484شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...485شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 486شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...487شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 488شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 489شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...490شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...491شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 492شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...493شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 494شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 495شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 496شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...497شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...498شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ