به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار

1810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عاشق کند مشاهده حق بروی یار
باری چنان طلب کن و عشقی چنین بیار
بیچاره غافلان که ندارند درد عشق
مشغول گشته اند به تضییع روز گار
گر نیست در درون تو سوزی بسان شمع
باری برون ربا بود این اشک را میار
تو جان خود بخود نتوانی نگاهداشت
دلدار خود بجوی و روانی بدو سپار
چون صبح در هوای تو جان میدهم بصدق
با همدم چنین بصفت همدمی بیار
گویند کشتگان محبت نمرده اند
من میرم از برای تو روزی هزار بار
بویی چو برده ای ز گلستان معرفت
زنهار ای کمال قناعت مکن به خار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 2شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 3شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...4شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...5شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 6شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 7شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...8شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...9شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 10شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 11شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 12شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 13شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 14شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 15شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 16شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...17شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 18شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 19شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 20شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 21شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 22شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 23شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 24شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 25شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 26شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 27شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 28شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 29شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 30شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 31شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 32شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...33شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 34شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 35شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 36شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 37شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 38شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 39شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 40شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 41شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...42شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 43شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 44شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 45شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...46شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...47شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 48شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 49شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 50شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 51شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 52شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 53شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 54شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 55شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...56شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 57شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 58شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...59شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 60شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 61شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 62شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 63شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 64شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...65شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 66شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...67شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 68شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 69شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 70شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 71شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 72شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...73شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 74شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 75شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 76شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...77شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 78شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 79شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 80شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...81شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 82شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 83شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 84شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 85شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...86شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 87شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...88شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...89شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...90شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...91شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 92شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 93شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...94شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 95شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 96شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 97شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 98شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 99شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...100شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 101شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 102شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 103شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 104شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 105شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 106شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 107شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...108شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...109شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 110شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 111شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 112شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...113شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 114شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...115شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 116شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 117شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 118شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 119شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 120شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...121شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 122شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 123شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 124شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 125شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...126شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...127شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...128شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...129شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...130شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...131شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...132شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 133شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 134شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 135شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...136شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 137شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 138شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...139شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...140شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...141شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 142شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 143شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 144شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 145شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...146شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 147شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 148شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 149شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...150شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...151شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...152شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 153شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 154شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 155شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 156شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 157شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 158شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 159شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 160شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...161شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...162شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 163شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...164شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 165شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 166شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 167شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...168شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 169شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 170شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 171شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 172شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...173شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 174شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 175شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 176شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...177شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 178شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 179شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...180شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 181شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 182شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...183شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...184شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 185شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 186شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 187شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...188شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...189شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 190شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...191شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 192شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 193شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...194شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 195شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 196شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 197شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 198شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 199شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 200شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 201شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 202شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...203شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 204شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 205شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 206شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...207شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 208شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 209شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 210شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 211شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 212شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...213شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 214شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...215شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 216شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...217شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 218شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 219شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 220شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...221شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 222شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 223شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 224شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...225شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...226شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 227شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 228شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 229شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 230شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 231شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 232شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 233شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 234شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...235شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...236شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 237شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 238شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 239شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...240شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...241شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 242شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 243شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 244شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 245شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 246شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 247شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...248شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...249شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...250شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 251شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...252شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...253شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 254شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 255شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 256شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 257شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 258شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...259شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...260شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...261شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 262شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...263شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 264شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...265شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...266شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 267شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 268شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 269شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 270شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 271شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...272شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...273شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...274شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 275شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...276شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...277شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 278شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 279شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 280شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...281شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 282شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 283شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 284شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...285شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 286شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 287شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...288شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 289شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...290شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 291شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 292شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 293شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...294شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 295شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...296شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 297شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...298شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...299شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 300شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 301شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...302شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 303شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...304شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 305شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 306شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 307شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 308شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 309شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 310شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 311شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 312شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 313شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 314شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 315شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 316شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 317شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 318شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 319شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 320شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 321شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 322شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...323شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 324شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...325شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 326شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...327شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 328شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 329شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...330شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...331شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 332شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 333شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 334شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 335شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 336شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 337شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 338شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 339شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 340شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 341شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 342شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 343شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 344شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 345شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 346شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 347شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 348شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 349شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 350شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 351شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 352شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 353شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 354شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 355شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 356شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 357شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 358شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 359شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...360شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...361شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 362شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 363شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 364شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 365شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 366شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 367شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 368شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 369شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...370شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 371شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...372شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...373شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 374شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 375شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 376شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 377شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 378شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 379شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 380شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 381شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 382شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 383شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 384شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...385شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 386شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...387شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 388شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 389شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 390شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...391شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 392شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 393شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 394شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 395شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...396شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...397شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 398شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 399شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 400شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 401شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...402شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...403شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 404شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 405شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 406شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 407شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 408شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 409شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 410شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 411شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 412شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...413شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 414شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 415شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 416شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 417شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 418شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 419شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 420شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 421شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 422شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 423شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 424شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 425شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...426شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 427شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...428شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 429شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...430شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...431شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 432شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 433شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 434شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 435شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...436شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 437شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 438شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 439شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...440شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 441شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 442شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 443شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 444شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 445شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 446شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...447شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 448شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 449شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 450شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 451شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 452شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 453شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 454شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 455شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...456شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 457شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 458شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 459شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 460شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 461شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 462شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 463شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...464شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...465شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 466شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 467شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...468شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 469شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 470شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 471شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 472شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 473شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 474شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 475شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...476شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...477شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 478شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 479شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...480شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...481شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 482شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...483شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 484شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 485شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...486شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...487شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 488شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...489شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 490شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 491شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 492شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...493شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...494شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ