به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر

1640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دارم اندک روشنائی در بصر
بی جمال او ولی فیه النظر
چشم مشتاقی براه انتظار
خاک شد وز خون دیده خاک تر
سرخ گردد هر که از هر سو دوید
اشک ما سرخ از دویدن شد مگر
من شکرها خوردم از شکر لبش
راست فرمودند تجزیه من شکر
چشمه او افتاده در دلهای ماست
همچو مستی در دکان شیشه گر
شب زدم سر بر در و دیوار او
چون سحر شد باز بردم دردسر
گریه بیدادش نشست از دل کمال
لایزیل الماء نقشة فی الحجر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 2شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 3شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 4شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 5شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 6شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 7شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 8شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 9شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 10شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...11شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...12شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 13شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 14شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...15شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...16شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 17شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 18شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 19شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 20شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 21شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 22شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 23شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...24شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 25شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 26شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 27شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 28شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 29شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 30شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 31شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 32شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 33شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 34شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 35شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 36شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 37شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 38شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 39شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...40شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 41شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 42شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 43شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 44شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 45شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 46شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 47شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 48شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...49شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 50شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 51شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 52شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...53شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...54شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 55شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 56شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 57شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 58شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 59شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 60شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 61شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 62شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...63شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 64شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 65شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...66شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 67شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 68شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 69شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 70شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 71شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...72شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 73شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...74شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 75شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 76شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 77شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 78شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 79شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...80شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 81شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 82شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 83شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...84شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 85شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 86شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 87شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...88شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 89شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 90شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 91شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 92شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...93شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 94شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...95شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...96شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...97شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...98شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 99شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 100شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...101شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 102شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 103شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 104شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 105شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 106شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...107شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 108شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 109شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 110شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 111شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 112شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 113شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 114شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...115شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...116شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 117شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 118شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 119شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...120شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 121شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...122شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 123شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 124شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 125شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 126شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 127شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...128شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 129شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 130شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 131شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 132شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...133شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...134شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...135شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...136شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...137شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...138شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...139شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 140شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 141شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 142شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...143شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 144شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 145شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...146شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...147شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...148شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 149شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 150شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 151شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 152شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...153شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 154شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 155شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 156شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...157شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...158شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...159شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 160شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 161شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 162شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 163شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 164شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 165شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 166شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 167شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...168شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...169شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 170شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...171شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 172شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 173شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 174شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...175شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 176شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 177شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 178شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 179شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...180شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 181شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 182شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 183شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...184شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 185شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 186شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...187شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 188شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 189شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...190شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...191شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 192شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 193شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 194شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...195شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...196شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 197شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...198شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 199شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 200شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...201شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 202شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 203شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 204شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 205شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 206شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 207شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 208شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 209شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...210شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 211شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 212شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 213شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...214شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 215شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 216شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 217شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 218شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 219شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...220شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 221شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...222شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 223شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...224شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 225شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 226شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 227شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...228شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 229شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 230شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 231شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...232شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...233شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 234شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 235شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 236شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 237شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 238شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 239شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 240شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 241شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...242شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...243شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 244شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 245شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 246شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...247شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...248شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 249شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 250شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 251شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 252شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 253شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 254شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...255شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...256شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...257شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 258شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...259شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...260شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 261شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 262شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 263شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 264شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 265شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...266شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...267شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...268شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 269شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...270شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 271شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...272شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...273شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 274شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 275شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 276شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 277شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 278شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...279شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...280شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...281شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 282شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...283شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...284شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 285شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 286شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 287شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...288شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 289شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 290شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 291شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...292شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 293شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 294شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...295شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 296شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...297شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 298شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 299شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 300شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...301شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 302شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...303شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 304شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...305شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...306شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 307شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 308شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...309شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 310شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...311شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 312شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 313شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 314شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 315شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 316شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 317شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 318شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 319شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 320شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 321شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 322شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 323شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 324شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 325شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 326شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 327شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 328شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 329شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...330شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 331شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...332شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 333شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...334شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 335شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 336شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...337شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...338شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 339شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 340شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 341شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 342شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 343شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 344شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 345شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 346شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 347شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 348شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 349شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 350شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 351شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 352شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 353شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 354شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 355شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 356شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 357شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 358شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 359شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 360شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 361شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 362شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 363شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 364شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 365شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 366شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...367شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...368شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 369شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 370شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 371شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 372شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 373شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 374شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 375شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 376شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...377شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 378شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...379شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...380شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 381شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 382شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 383شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 384شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 385شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 386شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 387شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 388شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 389شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 390شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 391شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...392شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 393شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...394شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 395شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 396شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 397شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...398شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 399شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 400شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 401شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 402شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...403شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...404شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 405شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 406شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 407شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 408شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...409شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...410شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 411شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 412شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 413شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 414شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 415شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 416شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 417شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 418شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 419شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...420شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 421شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 422شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 423شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 424شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 425شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 426شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 427شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 428شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 429شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 430شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 431شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 432شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...433شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 434شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...435شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 436شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...437شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...438شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 439شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 440شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 441شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 442شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...443شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 444شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 445شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 446شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...447شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 448شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 449شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 450شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 451شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 452شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 453شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...454شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 455شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 456شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 457شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 458شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 459شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 460شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 461شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 462شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...463شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 464شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 465شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 466شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 467شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 468شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 469شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 470شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...471شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...472شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 473شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 474شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...475شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 476شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 477شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 478شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 479شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 480شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 481شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 482شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...483شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...484شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 485شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 486شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...487شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...488شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 489شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...490شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 491شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 492شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...493شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...494شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 495شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...496شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 497شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 498شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 499شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...500شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...501شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ