به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد

1720عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بار غروری به حسن خویش ندارد
شیوه و ناز و کرشمه پیش ندارد
یا نکند التفات خاطر مجروح
با خبری از درون ریش ندارد
عاشق اگر زخم او معاینه بیند
را دیده ندارد که دیده بیش ندارد
گر نکند دل نشانه تیر بلا را
کافر عشقش شمر که کیش ندارد
صحبت نوشین لبان حلال مبادش
هرکه تحمل به زخم نیش ندارد
اگر سگان درش کمال رفیق است
بیش سر آشنا و خویش ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...2شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 3شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 4شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 5شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 6شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 7شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 8شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 9شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 10شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 11شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 12شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...13شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 14شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 15شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 16شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...17شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...18شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...19شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 20شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 21شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 22شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 23شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 24شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 25شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 26شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 27شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 28شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...29شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...30شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 31شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 32شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...33شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...34شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 35شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 36شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 37شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 38شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 39شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 40شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 41شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...42شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 43شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 44شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 45شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 46شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 47شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 48شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 49شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 50شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 51شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 52شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 53شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 54شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 55شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 56شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 57شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...58شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 59شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 60شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 61شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 62شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 63شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 64شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 65شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 66شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...67شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 68شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 69شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 70شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...71شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...72شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 73شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 74شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 75شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 76شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 77شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 78شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 79شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 80شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...81شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 82شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 83شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...84شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 85شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 86شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 87شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 88شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 89شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...90شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 91شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...92شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 93شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 94شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 95شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 96شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 97شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...98شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 99شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 100شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 101شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...102شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 103شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 104شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 105شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...106شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 107شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 108شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 109شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 110شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...111شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 112شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...113شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...114شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...115شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...116شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 117شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 118شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...119شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 120شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 121شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 122شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 123شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 124شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...125شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 126شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 127شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 128شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 129شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 130شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 131شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 132شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...133شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...134شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 135شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 136شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 137شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...138شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 139شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...140شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 141شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 142شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 143شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 144شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 145شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...146شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 147شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 148شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 149شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 150شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...151شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...152شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...153شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...154شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...155شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...156شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...157شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 158شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 159شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 160شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...161شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 162شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 163شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...164شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...165شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...166شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 167شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 168شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 169شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 170شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...171شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 172شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 173شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 174شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...175شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...176شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...177شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 178شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 179شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 180شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 181شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 182شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 183شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 184شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 185شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...186شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...187شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 188شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...189شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 190شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 191شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 192شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...193شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 194شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 195شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 196شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 197شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...198شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 199شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 200شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 201شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...202شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 203شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 204شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...205شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 206شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 207شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...208شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...209شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 210شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 211شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 212شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...213شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...214شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 215شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...216شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 217شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 218شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...219شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 220شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 221شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 222شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 223شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 224شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 225شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 226شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 227شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...228شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 229شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 230شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 231شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...232شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 233شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 234شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 235شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 236شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 237شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...238شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 239شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...240شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 241شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...242شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 243شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 244شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 245شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...246شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 247شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 248شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 249شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...250شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...251شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 252شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 253شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 254شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 255شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 256شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 257شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 258شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 259شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...260شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...261شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 262شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 263شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 264شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...265شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...266شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 267شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 268شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 269شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 270شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 271شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 272شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...273شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...274شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...275شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 276شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...277شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...278شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 279شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 280شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 281شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 282شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 283شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...284شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...285شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...286شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 287شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...288شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 289شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...290شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...291شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 292شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 293شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 294شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 295شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 296شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...297شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...298شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...299شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 300شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...301شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...302شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 303شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 304شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 305شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...306شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 307شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 308شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 309شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...310شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 311شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 312شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...313شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 314شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...315شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 316شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 317شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 318شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...319شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 320شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...321شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 322شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...323شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...324شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 325شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 326شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...327شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 328شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...329شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 330شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 331شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 332شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 333شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 334شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 335شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 336شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 337شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 338شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 339شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 340شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 341شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 342شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 343شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 344شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 345شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 346شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 347شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...348شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 349شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...350شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 351شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...352شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 353شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 354شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...355شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...356شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 357شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 358شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 359شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 360شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 361شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 362شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 363شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 364شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 365شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 366شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 367شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 368شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 369شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 370شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 371شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 372شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 373شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 374شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 375شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 376شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 377شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 378شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 379شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 380شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 381شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 382شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 383شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 384شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...385شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...386شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 387شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 388شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 389شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 390شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 391شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 392شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 393شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 394شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...395شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 396شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...397شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...398شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 399شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 400شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 401شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 402شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 403شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 404شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 405شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 406شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 407شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 408شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 409شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...410شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 411شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...412شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 413شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 414شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 415شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...416شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 417شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 418شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 419شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 420شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...421شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...422شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 423شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 424شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 425شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 426شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...427شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...428شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 429شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 430شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 431شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 432شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 433شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 434شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 435شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 436شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 437شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...438شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 439شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 440شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 441شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 442شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 443شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 444شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 445شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 446شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 447شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 448شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 449شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 450شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...451شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 452شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...453شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 454شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...455شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...456شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 457شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 458شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 459شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 460شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...461شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 462شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 463شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 464شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...465شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 466شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 467شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 468شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 469شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 470شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 471شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...472شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 473شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 474شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 475شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 476شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 477شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 478شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 479شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 480شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...481شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 482شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 483شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 484شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 485شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 486شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 487شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 488شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...489شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...490شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 491شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 492شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...493شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 494شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 495شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 496شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 497شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 498شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 499شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 500شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...501شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...502شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 503شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 504شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...505شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...506شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 507شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...508شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 509شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 510شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...511شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...512شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 513شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...514شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 515شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 516شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 517شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...518شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...519شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ