به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بیاید بر آن دیده بگریست زار
که محروم ماند ز دیدار یار
نه اشک است آن در یکدانه آه
که از گریه باز آیدم در کنار
نه آن برگ گل نیز کز نازکی
کشم دامنش چون صبا بو گذار
بر آن پای داریم سر تا که هست
همین است بس دولت پایدار
به خاک ار برم مهر ابروی دوست
بر آریده طاقیم پیشه مزار
محب گرچه جز جان غمگین نداشت
روان برده تحفه بر غمگسار
کمال این همه انتظار تو چیست
گرت هست جانی بیا و بیار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 2شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 3شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 4شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...5شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 6شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 7شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 8شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...9شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...10شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...11شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 12شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 13شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 14شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 15شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 16شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 17شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 18شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 19شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 20شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...21شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...22شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 23شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 24شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...25شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...26شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 27شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 28شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 29شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 30شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 31شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 32شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 33شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...34شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 35شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 36شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 37شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 38شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 39شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 40شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 41شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 42شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 43شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 44شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 45شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 46شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 47شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 48شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 49شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...50شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 51شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 52شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 53شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 54شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 55شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 56شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 57شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 58شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...59شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 60شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 61شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 62شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...63شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...64شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 65شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 66شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 67شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 68شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 69شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 70شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 71شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 72شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...73شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 74شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 75شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...76شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 77شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 78شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 79شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 80شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 81شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...82شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 83شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...84شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 85شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 86شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 87شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 88شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 89شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...90شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 91شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 92شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 93شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...94شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 95شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 96شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 97شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...98شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 99شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 100شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 101شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 102شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...103شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 104شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...105شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...106شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...107شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...108شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 109شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 110شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...111شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 112شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 113شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 114شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 115شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 116شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...117شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 118شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 119شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 120شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 121شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 122شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 123شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 124شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...125شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...126شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 127شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 128شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 129شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...130شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 131شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...132شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 133شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 134شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 135شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 136شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 137شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...138شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 139شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 140شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 141شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 142شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...143شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...144شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...145شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...146شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...147شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...148شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...149شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 150شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 151شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 152شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...153شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 154شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 155شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...156شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...157شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...158شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 159شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 160شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 161شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 162شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...163شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 164شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 165شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 166شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...167شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...168شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...169شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 170شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 171شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 172شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 173شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 174شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 175شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 176شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 177شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...178شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...179شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 180شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...181شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 182شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 183شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 184شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...185شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 186شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 187شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 188شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 189شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...190شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 191شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 192شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 193شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...194شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 195شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 196شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...197شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 198شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 199شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...200شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...201شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 202شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 203شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 204شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...205شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...206شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 207شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...208شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 209شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 210شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...211شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 212شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 213شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 214شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 215شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 216شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 217شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 218شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 219شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...220شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 221شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 222شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 223شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...224شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 225شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 226شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 227شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 228شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 229شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...230شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 231شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...232شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 233شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...234شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 235شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 236شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 237شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...238شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 239شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 240شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 241شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...242شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...243شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 244شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 245شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 246شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 247شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 248شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 249شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 250شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 251شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...252شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...253شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 254شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 255شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 256شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...257شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...258شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 259شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 260شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 261شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 262شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 263شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 264شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...265شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...266شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...267شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 268شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...269شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...270شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 271شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 272شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 273شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 274شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 275شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...276شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...277شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...278شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 279شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...280شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 281شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...282شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...283شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 284شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 285شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 286شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 287شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 288شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...289شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...290شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...291شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 292شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...293شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...294شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 295شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 296شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 297شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...298شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 299شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 300شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 301شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...302شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 303شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 304شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...305شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 306شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...307شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 308شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 309شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 310شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...311شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 312شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...313شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 314شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...315شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...316شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 317شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 318شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...319شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 320شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...321شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 322شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 323شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 324شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 325شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 326شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 327شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 328شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 329شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 330شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 331شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 332شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 333شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 334شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 335شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 336شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 337شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 338شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 339شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...340شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 341شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...342شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 343شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...344شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 345شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 346شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...347شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...348شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 349شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 350شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 351شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 352شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 353شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 354شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 355شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 356شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 357شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 358شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 359شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 360شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 361شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 362شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 363شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 364شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 365شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 366شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 367شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 368شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 369شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 370شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 371شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 372شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 373شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 374شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 375شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 376شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...377شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...378شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 379شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 380شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 381شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 382شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 383شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 384شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 385شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 386شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...387شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 388شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...389شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...390شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 391شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 392شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 393شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 394شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 395شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 396شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 397شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 398شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 399شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 400شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 401شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...402شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 403شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...404شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 405شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 406شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 407شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...408شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 409شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 410شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 411شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 412شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...413شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...414شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 415شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 416شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 417شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 418شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...419شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...420شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 421شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 422شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 423شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 424شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 425شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 426شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 427شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 428شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 429شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...430شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 431شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 432شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 433شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 434شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 435شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 436شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 437شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 438شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 439شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 440شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 441شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 442شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...443شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 444شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...445شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 446شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...447شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...448شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 449شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 450شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 451شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 452شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...453شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 454شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 455شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 456شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...457شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 458شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 459شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 460شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 461شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 462شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 463شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...464شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 465شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 466شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 467شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 468شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 469شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 470شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 471شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 472شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...473شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 474شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 475شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 476شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 477شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 478شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 479شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 480شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...481شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...482شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 483شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 484شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...485شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 486شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 487شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 488شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 489شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 490شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 491شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 492شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...493شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...494شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 495شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 496شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...497شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...498شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 499شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...500شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 501شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 502شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...503شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...504شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 505شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...506شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 507شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 508شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 509شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...510شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...511شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ