به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر

1910عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آن ترک مست بین که چها می کند دگر
هرگز وفا نکرد و جفا می کند دگر
چشمش که کافریست چه کافر که عین کفر
آهنگ و عزم کشتن ما می کند دگر
باد صبا بشوق ز دست خیال او
پیراهنی که داشت قبا می کند دگر
زنهار ازین زمانه بیدادگر مرا
کز بار و شهر خویش جدا می کند دگر
مسکین کمال از سر صدق و صفای دل
جائرا فدای عهد و وفا می کند دگر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 2شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 3شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 4شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 5شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 6شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 7شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 8شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...9شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 10شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 11شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 12شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...13شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...14شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...15شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 16شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 17شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 18شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 19شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 20شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 21شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 22شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 23شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 24شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...25شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...26شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 27شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 28شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...29شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...30شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 31شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 32شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 33شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 34شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 35شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 36شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 37شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...38شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 39شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 40شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 41شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 42شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 43شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 44شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 45شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 46شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 47شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 48شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 49شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 50شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 51شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 52شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 53شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...54شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 55شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 56شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 57شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 58شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 59شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 60شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 61شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 62شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...63شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 64شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 65شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 66شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...67شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...68شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 69شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 70شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 71شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 72شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 73شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 74شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 75شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 76شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...77شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 78شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 79شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...80شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 81شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 82شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 83شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 84شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 85شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...86شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 87شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...88شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 89شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 90شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 91شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 92شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 93شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...94شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 95شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 96شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 97شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...98شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 99شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 100شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 101شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...102شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 103شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 104شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 105شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 106شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...107شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 108شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...109شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...110شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...111شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...112شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 113شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 114شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...115شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 116شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 117شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 118شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 119شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 120شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...121شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 122شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 123شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 124شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 125شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 126شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 127شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 128شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...129شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...130شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 131شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 132شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 133شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...134شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 135شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...136شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 137شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 138شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 139شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 140شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 141شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...142شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 143شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 144شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 145شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 146شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...147شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...148شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...149شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...150شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...151شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...152شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...153شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 154شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 155شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 156شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...157شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 158شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 159شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...160شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...161شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...162شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 163شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 164شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 165شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 166شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...167شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 168شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 169شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 170شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...171شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...172شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...173شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 174شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 175شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 176شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 177شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 178شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 179شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 180شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 181شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...182شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...183شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 184شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...185شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 186شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 187شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 188شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...189شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 190شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 191شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 192شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 193شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...194شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 195شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 196شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 197شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...198شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 199شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 200شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...201شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 202شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 203شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...204شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...205شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 206شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 207شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 208شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...209شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...210شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 211شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...212شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 213شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 214شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...215شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 216شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 217شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 218شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 219شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 220شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 221شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 222شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 223شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...224شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 225شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 226شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 227شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...228شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 229شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 230شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 231شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 232شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 233شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...234شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 235شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...236شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 237شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...238شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 239شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 240شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 241شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...242شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 243شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 244شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 245شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...246شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...247شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 248شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 249شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 250شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 251شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 252شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 253شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 254شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 255شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...256شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...257شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 258شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 259شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 260شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...261شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...262شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 263شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 264شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 265شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 266شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 267شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 268شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...269شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...270شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...271شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 272شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...273شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...274شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 275شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 276شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 277شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 278شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 279شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...280شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...281شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...282شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 283شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...284شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 285شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...286شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...287شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 288شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 289شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 290شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 291شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 292شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...293شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...294شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...295شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 296شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...297شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...298شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 299شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 300شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 301شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...302شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 303شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 304شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 305شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...306شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 307شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 308شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...309شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 310شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...311شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 312شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 313شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 314شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...315شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 316شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...317شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 318شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...319شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...320شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 321شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 322شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...323شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 324شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...325شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 326شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 327شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 328شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 329شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 330شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 331شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 332شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 333شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 334شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 335شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 336شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 337شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 338شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 339شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 340شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 341شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 342شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 343شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...344شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 345شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...346شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 347شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...348شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 349شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 350شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...351شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...352شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 353شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 354شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 355شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 356شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 357شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 358شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 359شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 360شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 361شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 362شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 363شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 364شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 365شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 366شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 367شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 368شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 369شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 370شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 371شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 372شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 373شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 374شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 375شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 376شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 377شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 378شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 379شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 380شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...381شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...382شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 383شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 384شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 385شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 386شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 387شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 388شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 389شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 390شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...391شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 392شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...393شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...394شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 395شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 396شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 397شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 398شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 399شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 400شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 401شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 402شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 403شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 404شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 405شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...406شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 407شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...408شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 409شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 410شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 411شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...412شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 413شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 414شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 415شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 416شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...417شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...418شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 419شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 420شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 421شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 422شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...423شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...424شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 425شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 426شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 427شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 428شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 429شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 430شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 431شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 432شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 433شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...434شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 435شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 436شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 437شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 438شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 439شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 440شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 441شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 442شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 443شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 444شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 445شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 446شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...447شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 448شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...449شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 450شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...451شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...452شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 453شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 454شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 455شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 456شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...457شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 458شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 459شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 460شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...461شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 462شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 463شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 464شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 465شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 466شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 467شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...468شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 469شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 470شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 471شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 472شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 473شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 474شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 475شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 476شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...477شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 478شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 479شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 480شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 481شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 482شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 483شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 484شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...485شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...486شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 487شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 488شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...489شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 490شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 491شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 492شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 493شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 494شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 495شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 496شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...497شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...498شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 499شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 500شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...501شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...502شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 503شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...504شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 505شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 506شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...507شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...508شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 509شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...510شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 511شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 512شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 513شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...514شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...515شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ