به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند

1630عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بار در زیر لب چو خنده کند
هر که را کشت باز زنده کند
چشم و خالش چو کشتنی طلبند
او اشارت بسوی بنده کند
غمزه ها را کشنده آن دل ساخت
سنگ بس تیغ را برنده کند
اشک افسرده را که گلگون است
به زدن آه من دونده کند
دل در آن کو زبهر دیدارست
به بهشتی کجا بسنده کند
انفعالی که از رخت گل داشت
غنچه بیرون شدن به خنده کند
تا گدای کمین تست کمال
پادشاهی بزیر ژنده کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...2شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 3شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...4شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 5شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 6شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 7شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 8شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 9شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 10شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 11شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 12شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 13شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 14شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...15شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 16شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 17شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 18شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...19شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...20شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...21شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 22شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 23شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 24شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 25شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 26شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 27شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 28شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 29شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 30شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...31شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...32شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 33شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 34شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...35شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...36شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 37شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 38شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 39شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 40شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 41شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 42شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 43شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...44شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 45شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 46شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 47شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 48شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 49شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 50شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 51شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 52شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 53شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 54شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 55شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 56شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 57شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 58شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 59شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...60شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 61شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 62شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 63شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 64شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 65شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 66شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 67شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 68شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...69شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 70شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 71شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 72شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...73شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...74شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 75شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 76شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 77شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 78شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 79شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 80شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 81شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 82شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...83شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 84شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 85شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...86شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 87شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 88شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 89شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 90شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 91شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...92شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 93شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...94شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 95شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 96شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 97شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 98شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 99شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...100شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 101شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 102شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 103شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...104شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 105شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 106شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 107شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...108شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 109شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 110شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 111شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 112شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...113شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 114شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...115شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...116شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...117شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...118شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 119شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 120شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...121شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 122شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 123شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 124شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 125شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 126شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...127شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 128شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 129شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 130شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 131شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 132شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 133شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 134شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...135شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...136شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 137شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 138شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 139شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...140شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 141شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...142شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 143شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 144شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 145شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 146شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 147شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...148شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 149شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 150شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 151شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 152شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...153شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...154شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...155شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...156شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...157شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...158شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...159شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 160شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 161شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 162شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...163شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 164شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 165شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...166شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...167شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...168شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 169شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 170شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 171شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 172شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...173شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 174شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 175شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 176شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...177شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...178شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...179شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 180شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 181شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 182شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 183شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 184شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 185شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 186شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 187شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...188شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...189شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 190شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...191شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 192شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 193شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 194شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...195شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 196شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 197شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 198شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 199شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...200شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 201شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 202شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 203شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...204شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 205شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 206شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...207شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 208شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 209شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...210شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...211شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 212شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 213شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 214شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...215شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...216شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 217شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...218شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 219شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 220شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...221شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 222شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 223شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 224شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 225شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 226شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 227شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 228شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 229شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...230شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 231شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 232شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 233شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...234شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 235شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 236شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 237شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 238شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 239شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...240شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 241شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...242شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 243شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...244شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 245شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 246شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 247شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...248شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 249شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 250شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 251شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...252شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...253شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 254شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 255شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 256شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 257شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 258شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 259شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 260شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 261شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...262شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...263شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 264شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 265شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 266شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...267شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...268شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 269شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 270شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 271شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 272شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 273شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 274شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...275شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...276شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...277شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 278شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...279شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...280شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 281شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 282شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 283شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 284شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 285شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...286شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...287شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...288شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 289شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...290شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 291شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...292شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...293شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 294شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 295شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 296شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 297شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 298شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...299شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...300شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...301شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 302شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...303شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...304شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 305شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 306شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 307شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...308شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 309شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 310شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 311شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...312شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 313شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 314شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...315شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 316شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...317شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 318شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 319شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 320شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...321شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 322شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...323شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 324شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...325شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...326شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 327شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 328شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...329شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 330شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...331شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 332شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 333شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 334شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 335شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 336شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 337شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 338شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 339شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 340شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 341شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 342شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 343شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 344شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 345شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 346شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 347شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 348شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 349شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...350شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 351شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...352شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 353شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...354شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 355شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 356شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...357شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...358شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 359شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 360شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 361شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 362شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 363شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 364شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 365شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 366شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 367شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 368شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 369شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 370شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 371شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 372شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 373شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 374شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 375شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 376شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 377شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 378شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 379شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 380شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 381شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 382شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 383شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 384شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 385شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 386شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...387شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...388شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 389شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 390شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 391شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 392شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 393شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 394شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 395شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 396شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...397شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 398شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...399شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...400شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 401شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 402شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 403شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 404شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 405شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 406شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 407شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 408شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 409شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 410شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 411شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...412شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 413شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...414شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 415شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 416شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 417شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...418شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 419شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 420شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 421شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 422شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...423شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...424شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 425شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 426شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 427شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 428شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...429شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...430شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 431شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 432شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 433شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 434شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 435شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 436شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 437شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 438شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 439شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...440شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 441شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 442شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 443شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 444شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 445شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 446شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 447شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 448شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 449شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 450شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 451شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 452شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...453شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 454شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...455شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 456شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...457شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...458شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 459شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 460شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 461شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 462شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...463شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 464شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 465شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 466شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...467شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 468شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 469شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 470شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 471شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 472شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 473شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...474شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 475شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 476شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 477شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 478شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 479شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 480شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 481شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 482شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...483شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 484شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 485شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 486شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 487شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 488شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 489شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 490شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...491شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...492شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 493شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 494شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...495شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 496شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 497شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 498شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 499شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 500شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 501شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 502شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...503شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...504شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 505شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 506شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...507شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...508شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 509شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...510شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 511شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 512شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...513شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...514شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 515شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...516شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 517شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 518شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 519شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...520شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...521شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ