به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر گل که ز خاک من بروید
عاشق شود آنکه آن ببوید
در دامن دوست خواهد آویخت
خاری که ز تربتم بروید
معشوق شهید عشق خود را
با اشک بشوید و بموید
تا دیده شود به خاک آن پای
عاشق ره وه به دیده پوید
جوید دلم آن دهن همیشه
چیزی که نیافت کی چه جوید
وصف دهنت کمال دائم
در قافیه های تنگ گوید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 2شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 3شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 4شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 5شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...6شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 7شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...8شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 9شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 10شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...11شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...12شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 13شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...14شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 15شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 16شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 17شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 18شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 19شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 20شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 21شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 22شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 23شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 24شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...25شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 26شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 27شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 28شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...29شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...30شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...31شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 32شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 33شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 34شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 35شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 36شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 37شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 38شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 39شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 40شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...41شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...42شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 43شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 44شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...45شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...46شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 47شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 48شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 49شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 50شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 51شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 52شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 53شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...54شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 55شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 56شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 57شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 58شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 59شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 60شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 61شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 62شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 63شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 64شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 65شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 66شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 67شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 68شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 69شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...70شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 71شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 72شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 73شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 74شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 75شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 76شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 77شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 78شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...79شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 80شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 81شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 82شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...83شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...84شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 85شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 86شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 87شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 88شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 89شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 90شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 91شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 92شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...93شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 94شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 95شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...96شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 97شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 98شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 99شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 100شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 101شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...102شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 103شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...104شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 105شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 106شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 107شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 108شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 109شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...110شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 111شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 112شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 113شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...114شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 115شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 116شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 117شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...118شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 119شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 120شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 121شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 122شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...123شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 124شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...125شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...126شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...127شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...128شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 129شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 130شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...131شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 132شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 133شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 134شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 135شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 136شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...137شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 138شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 139شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 140شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 141شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 142شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 143شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 144شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...145شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...146شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 147شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 148شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 149شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...150شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 151شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...152شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 153شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 154شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 155شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 156شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 157شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...158شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 159شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 160شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 161شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 162شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...163شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...164شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...165شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...166شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...167شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...168شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...169شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 170شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 171شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 172شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...173شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 174شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 175شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...176شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...177شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...178شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 179شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 180شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 181شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 182شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...183شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 184شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 185شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 186شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...187شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...188شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...189شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 190شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 191شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 192شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 193شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 194شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 195شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 196شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 197شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...198شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...199شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 200شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...201شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 202شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 203شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 204شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...205شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 206شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 207شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 208شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 209شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...210شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 211شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 212شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 213شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...214شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 215شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 216شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...217شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 218شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 219شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...220شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...221شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 222شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 223شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 224شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...225شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...226شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 227شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...228شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 229شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 230شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...231شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 232شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 233شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 234شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 235شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 236شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 237شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 238شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 239شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...240شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 241شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 242شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 243شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...244شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 245شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 246شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 247شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 248شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 249شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...250شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 251شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...252شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 253شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...254شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 255شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 256شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 257شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...258شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 259شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 260شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 261شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...262شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...263شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 264شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 265شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 266شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 267شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 268شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 269شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 270شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 271شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...272شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...273شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 274شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 275شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 276شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...277شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...278شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 279شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 280شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 281شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 282شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 283شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 284شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...285شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...286شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...287شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 288شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...289شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...290شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 291شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 292شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 293شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 294شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 295شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...296شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...297شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...298شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 299شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...300شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 301شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...302شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...303شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 304شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 305شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 306شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 307شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 308شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...309شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...310شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...311شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 312شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...313شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...314شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 315شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 316شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 317شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...318شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 319شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 320شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 321شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...322شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 323شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 324شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...325شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 326شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...327شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 328شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 329شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 330شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...331شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 332شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...333شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 334شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...335شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...336شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 337شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 338شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...339شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 340شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...341شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 342شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 343شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 344شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 345شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 346شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 347شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 348شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 349شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 350شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 351شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 352شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 353شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 354شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 355شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 356شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 357شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 358شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 359شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...360شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 361شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...362شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 363شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...364شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 365شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 366شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...367شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...368شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 369شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 370شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 371شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 372شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 373شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 374شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 375شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 376شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 377شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 378شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 379شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 380شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 381شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 382شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 383شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 384شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 385شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 386شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 387شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 388شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 389شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 390شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 391شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 392شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 393شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 394شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 395شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 396شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...397شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...398شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 399شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 400شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 401شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 402شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 403شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 404شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 405شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 406شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...407شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 408شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...409شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...410شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 411شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 412شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 413شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 414شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 415شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 416شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 417شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 418شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 419شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 420شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 421شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...422شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 423شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...424شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 425شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 426شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 427شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...428شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 429شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 430شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 431شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 432شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...433شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...434شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 435شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 436شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 437شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 438شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...439شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...440شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 441شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 442شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 443شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 444شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 445شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 446شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 447شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 448شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 449شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...450شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 451شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 452شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 453شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 454شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 455شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 456شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 457شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 458شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 459شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 460شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 461شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 462شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...463شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 464شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...465شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 466شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...467شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...468شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 469شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 470شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 471شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 472شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...473شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 474شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 475شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 476شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...477شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 478شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 479شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 480شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 481شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 482شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 483شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...484شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 485شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 486شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 487شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 488شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 489شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 490شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 491شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 492شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...493شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 494شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 495شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 496شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 497شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 498شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 499شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 500شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...501شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...502شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 503شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 504شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...505شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 506شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 507شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 508شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 509شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 510شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 511شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 512شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...513شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...514شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 515شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 516شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...517شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...518شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 519شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...520شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 521شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 522شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...523شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...524شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 525شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...526شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 527شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 528شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 529شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...530شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...531شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ