به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد

1710عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا لطف گفتارش از راه برد
لبش هوشم از جان آگاه برد
رخ ماه را ماند آن رخ مگر
بشطرنج خوبی رخ ماه برد
غمش هر کجا در دلی خانه ساخت
برای گل از روی ما کاه برد
جهان پر ز آوازه عاشقیست
مگر نیت او ناله و آه برد
مرادم تونی از تو خواهم مراد
که درویش حاجت بر شاه برد
برآن استان در خجالت سریست
که تصنیع خود گاه و بیگاه برد
چه گوهر شناس است چشم کمال
که سرمه از آن خاک درگاه برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 2شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 3شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 4شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...5شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...6شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 7شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 8شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...9شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 10شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 11شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 12شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 13شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...14شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 15شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...16شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 17شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...18شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 19شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...20شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 21شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 22شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 23شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 24شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 25شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 26شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 27شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 28شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 29شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...30شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...31شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...32شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 33شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 34شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...35شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 36شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...37شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 38شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 39شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 40شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 41شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 42شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...43شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 44شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...45شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 46شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 47شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...48شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...49شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 50شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...51شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 52شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 53شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 54شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 55شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 56شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 57شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 58شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 59شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 60شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 61شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...62شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 63شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 64شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 65شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...66شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...67شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...68شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 69شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 70شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 71شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 72شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 73شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 74شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 75شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 76شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 77شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...78شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...79شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 80شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 81شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...82شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...83شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 84شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 85شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 86شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 87شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 88شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 89شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 90شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...91شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 92شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 93شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 94شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 95شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 96شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 97شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 98شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 99شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 100شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 101شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 102شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 103شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 104شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 105شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 106شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...107شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 108شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 109شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 110شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 111شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 112شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 113شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 114شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 115شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...116شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 117شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 118شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 119شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...120شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...121شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 122شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 123شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 124شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 125شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 126شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 127شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 128شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 129شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...130شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 131شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 132شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...133شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 134شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 135شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 136شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 137شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 138شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...139شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 140شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...141شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 142شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 143شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 144شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 145شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 146شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...147شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 148شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 149شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 150شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...151شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 152شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 153شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 154شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...155شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 156شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 157شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 158شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 159شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...160شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 161شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...162شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...163شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...164شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...165شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 166شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 167شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...168شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 169شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 170شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 171شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 172شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 173شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...174شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 175شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 176شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 177شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 178شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 179شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 180شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 181شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...182شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...183شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 184شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 185شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 186شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...187شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 188شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...189شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 190شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 191شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 192شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 193شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 194شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...195شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 196شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 197شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 198شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 199شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...200شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...201شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...202شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...203شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...204شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...205شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...206شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 207شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 208شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 209شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...210شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 211شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 212شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...213شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...214شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...215شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 216شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 217شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 218شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 219شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...220شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 221شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 222شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 223شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...224شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...225شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...226شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 227شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 228شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 229شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 230شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 231شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 232شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 233شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 234شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...235شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...236شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 237شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...238شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 239شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 240شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 241شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...242شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 243شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 244شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 245شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 246شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...247شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 248شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 249شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 250شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...251شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 252شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 253شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...254شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 255شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 256شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...257شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...258شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 259شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 260شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 261شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...262شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...263شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 264شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...265شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 266شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 267شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...268شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 269شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 270شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 271شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 272شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 273شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 274شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 275شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 276شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...277شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 278شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 279شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 280شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...281شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 282شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 283شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 284شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 285شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 286شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...287شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 288شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...289شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 290شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...291شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 292شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 293شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 294شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...295شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 296شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 297شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 298شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...299شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...300شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 301شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 302شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 303شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 304شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 305شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 306شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 307شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 308شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...309شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...310شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 311شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 312شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 313شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...314شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...315شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 316شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 317شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 318شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 319شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 320شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 321شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...322شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...323شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...324شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 325شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...326شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...327شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 328شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 329شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 330شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 331شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 332شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...333شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...334شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...335شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 336شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...337شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 338شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...339شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...340شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 341شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 342شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 343شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 344شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 345شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...346شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...347شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...348شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 349شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...350شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...351شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 352شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 353شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 354شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...355شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 356شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 357شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 358شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...359شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 360شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 361شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...362شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 363شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...364شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 365شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 366شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 367شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...368شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 369شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...370شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 371شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...372شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...373شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 374شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 375شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...376شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 377شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...378شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 379شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 380شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 381شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 382شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 383شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 384شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 385شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 386شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 387شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 388شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 389شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 390شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 391شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 392شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 393شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 394شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 395شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 396شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...397شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 398شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...399شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 400شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...401شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 402شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 403شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...404شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...405شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 406شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 407شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 408شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 409شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 410شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 411شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 412شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 413شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 414شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 415شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 416شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 417شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 418شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 419شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 420شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 421شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 422شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 423شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 424شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 425شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 426شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 427شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 428شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 429شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 430شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 431شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 432شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 433شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...434شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...435شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 436شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 437شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 438شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 439شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 440شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 441شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 442شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 443شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...444شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 445شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...446شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...447شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 448شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 449شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 450شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 451شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 452شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 453شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 454شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 455شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 456شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 457شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 458شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...459شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 460شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...461شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 462شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 463شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 464شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...465شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 466شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 467شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 468شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 469شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...470شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...471شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 472شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 473شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 474شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 475شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...476شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...477شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 478شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 479شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 480شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 481شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 482شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 483شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 484شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 485شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 486شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...487شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 488شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 489شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 490شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 491شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 492شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 493شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 494شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 495شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 496شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 497شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 498شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 499شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...500شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 501شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...502شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 503شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...504شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...505شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 506شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 507شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 508شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 509شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...510شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 511شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 512شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 513شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...514شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 515شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 516شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 517شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 518شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 519شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 520شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...521شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 522شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 523شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 524شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 525شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 526شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 527شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 528شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 529شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...530شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 531شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 532شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 533شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 534شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 535شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 536شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 537شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...538شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...539شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 540شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 541شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...542شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 543شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 544شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 545شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 546شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 547شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 548شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 549شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...550شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...551شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 552شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 553شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...554شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...555شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 556شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...557شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 558شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 559شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...560شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...561شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 562شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...563شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 564شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 565شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 566شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...567شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...568شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ