به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد

1690عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد
چراغ دولتم آنشب ز سر افروختن گیرد
چو زلفت بایدش عمر دراز و رشته زآن افزون
گر این چاک گریبانها رفیقی دوختن گیرد
از شادی بر جهم هر دم چو گندم بر سر تا به
گر آن خط دانة دلها چو مور اندوختن گیرد
بلب بابد مگس بگرفت شیرینی فروشانرا
و لبهای تو در عشوه شکر بفروختن گیرد
زیادت میکنی سوز دل ما از شکر خنده
نمک بر ریش اگر پاشی جراحت سوختن گیرد
براه روم گفت آورد زلفم از حیش لشکر
بچین ارزان شود نافه گر آن هندو ختن گیرد
کمال این گفته گر مرغی برد بر پر بهندستان
بیاید طوطی و از نو سخن آموختن گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۵۴: شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد 2شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد 3شمارهٔ ۴۵۶: شوخی از چشم تو عجب نبود 4شمارهٔ ۴۵۷: صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد 5شمارهٔ ۴۵۸: صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت ...6شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند 7شمارهٔ ۴۶۰: عاشقان خط ترا مشک ختا می گویند 8شمارهٔ ۴۶۱: عاشقان درد ترا دولت افزون خوانند 9شمارهٔ ۴۶۲: عاشقان را جور و نازیار می باید کش ...10شمارهٔ ۴۶۳: عاشقان روی ترا نور مصور خوانند 11شمارهٔ ۴۶۴: عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند 12شمارهٔ ۴۶۵: عاشقان قصه های نو شنوید 13شمارهٔ ۴۶۶: عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد 14شمارهٔ ۴۶۷: عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود 15شمارهٔ ۴۶۸: عکس رویت چون فتد در آب آب از خود ...16شمارهٔ ۴۶۹: عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید 17شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند 18شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید 19شمارهٔ ۴۷۲: غم عشقت دل ما را همیشه شاد میدارد 20شمارهٔ ۴۷۳: غنچه از رشک دهان نو دهان گرد آورد 21شمارهٔ ۴۷۴: فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید 22شمارهٔ ۴۷۵: قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد 23شمارهٔ ۴۷۶: قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد 24شمارهٔ ۴۷۷: کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد 25شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کن ...26شمارهٔ ۴۷۹: کمترین کاری مراکز دیدۂ گریان فتاد 27شمارهٔ ۴۸۰: گدای کوی ترا پادشاه میخوانند 28شمارهٔ ۴۸۱: گر آن به در زکاة حسن مسکین تر گدا ...29شمارهٔ ۴۸۲: گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند 30شمارهٔ ۴۸۳: گر بگذری سوی چمن سرو سهی از جا رو ...31شمارهٔ ۴۸۴: گر ترا از ستم و جور خدا توبه دهد 32شمارهٔ ۴۸۵: گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه ...33شمارهٔ ۴۸۶: گرچه سرو چمن از آب روانی دارد 34شمارهٔ ۴۸۷: اگر درد تو از حبیب باشد 35شمارهٔ ۴۸۸: گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده ب ...36شمارهٔ ۴۸۹: گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا ش ...37شمارهٔ ۴۹۰: گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از ر ...38شمارهٔ ۴۹۱: گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد 39شمارهٔ ۴۹۲: گر قرار تو به دلها نه چنانست که ب ...40شمارهٔ ۴۹۳: گرمه به زمین باشد آن زهره جبین با ...41شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 42شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 43شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 44شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...45شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 46شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 47شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...48شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...49شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 50شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...51شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 52شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 53شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 54شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 55شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 56شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 57شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 58شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 59شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 60شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 61شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 62شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...63شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...64شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 65شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 66شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...67شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 68شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 69شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 70شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 71شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...72شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 73شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...74شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 75شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...76شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 77شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...78شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 79شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 80شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 81شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 82شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 83شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 84شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 85شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 86شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 87شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...88شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...89شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...90شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 91شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 92شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...93شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 94شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...95شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 96شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 97شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 98شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 99شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 100شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...101شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 102شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...103شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 104شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 105شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...106شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...107شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 108شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...109شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 110شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 111شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 112شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 113شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 114شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 115شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 116شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 117شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 118شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 119شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...120شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 121شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 122شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 123شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...124شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...125شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...126شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 127شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 128شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 129شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 130شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 131شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 132شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 133شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 134شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 135شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...136شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...137شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 138شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 139شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...140شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...141شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 142شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 143شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 144شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 145شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 146شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 147شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 148شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...149شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 150شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 151شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 152شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 153شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 154شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 155شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 156شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 157شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 158شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 159شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 160شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 161شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 162شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 163شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 164شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...165شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 166شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 167شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 168شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 169شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 170شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 171شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 172شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 173شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...174شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 175شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 176شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 177شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...178شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...179شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 180شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 181شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 182شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 183شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 184شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 185شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 186شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 187شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...188شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 189شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 190شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...191شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 192شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 193شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 194شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 195شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 196شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...197شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 198شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...199شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 200شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 201شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 202شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 203شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 204شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...205شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 206شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 207شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 208شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...209شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 210شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 211شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 212شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...213شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 214شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 215شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 216شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 217شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...218شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 219شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...220شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...221شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...222شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...223شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 224شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 225شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...226شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 227شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 228شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 229شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 230شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 231شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...232شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 233شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 234شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 235شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 236شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 237شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 238شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 239شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...240شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...241شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 242شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 243شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 244شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...245شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 246شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...247شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 248شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 249شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 250شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 251شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 252شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...253شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 254شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 255شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 256شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 257شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...258شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...259شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...260شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...261شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...262شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...263شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...264شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 265شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 266شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 267شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...268شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 269شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 270شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...271شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...272شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...273شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 274شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 275شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 276شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 277شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...278شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 279شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 280شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 281شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...282شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...283شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...284شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 285شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 286شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 287شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 288شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 289شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 290شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 291شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 292شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...293شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...294شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 295شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...296شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 297شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 298شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 299شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...300شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 301شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 302شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 303شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 304شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...305شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 306شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 307شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 308شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...309شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 310شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 311شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...312شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 313شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 314شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...315شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...316شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 317شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 318شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 319شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...320شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...321شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 322شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...323شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 324شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 325شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...326شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 327شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 328شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 329شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 330شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 331شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 332شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 333شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 334شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...335شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 336شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 337شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 338شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...339شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 340شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 341شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 342شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 343شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 344شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...345شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 346شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...347شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 348شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...349شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 350شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 351شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 352شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...353شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 354شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 355شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 356شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...357شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...358شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 359شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 360شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 361شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 362شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 363شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 364شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 365شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 366شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...367شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...368شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 369شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 370شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 371شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...372شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...373شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 374شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 375شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 376شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 377شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 378شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 379شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...380شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...381شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...382شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 383شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...384شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...385شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 386شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 387شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 388شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 389شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 390شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...391شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...392شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...393شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 394شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...395شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 396شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...397شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...398شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 399شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 400شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 401شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 402شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 403شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...404شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...405شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...406شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 407شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...408شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...409شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 410شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 411شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 412شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...413شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 414شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 415شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 416شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...417شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 418شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 419شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...420شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 421شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...422شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 423شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 424شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 425شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...426شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 427شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...428شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 429شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...430شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...431شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 432شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 433شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...434شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 435شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...436شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 437شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 438شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 439شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 440شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 441شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 442شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 443شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 444شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 445شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 446شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 447شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 448شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 449شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 450شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 451شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 452شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 453شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 454شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...455شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 456شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...457شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 458شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...459شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 460شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 461شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...462شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...463شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 464شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 465شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 466شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 467شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 468شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 469شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 470شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 471شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 472شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 473شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 474شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 475شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 476شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 477شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 478شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 479شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 480شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 481شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 482شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 483شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 484شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 485شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 486شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 487شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 488شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 489شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 490شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 491شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...492شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...493شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 494شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 495شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 496شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 497شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 498شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 499شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 500شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 501شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...502شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 503شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...504شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...505شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 506شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 507شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 508شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 509شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 510شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 511شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 512شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 513شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 514شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 515شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 516شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...517شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 518شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...519شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 520شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 521شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 522شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...523شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 524شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 525شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 526شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 527شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...528شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...529شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 530شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 531شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 532شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 533شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...534شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...535شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 536شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 537شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 538شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 539شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 540شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 541شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 542شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 543شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 544شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...545شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 546شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 547شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 548شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 549شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 550شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 551شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 552شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 553شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 554شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 555شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 556شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 557شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...558شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 559شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...560شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 561شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...562شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...563شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 564شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 565شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 566شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 567شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...568شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 569شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 570شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 571شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...572شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 573شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 574شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 575شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 576شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 577شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 578شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...579شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 580شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 581شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 582شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 583شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 584شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 585شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 586شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 587شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...588شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 589شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 590شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 591شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 592شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 593شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 594شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 595شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...596شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...597شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 598شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 599شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...600شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 601شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 602شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 603شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 604شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 605شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 606شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 607شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...608شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...609شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 610شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 611شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...612شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...613شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 614شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...615شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 616شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 617شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...618شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...619شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 620شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...621شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 622شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 623شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 624شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...625شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...626شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ