کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد
    گفت با ما چو در افتاد همان دم خون شد
    پارسایان که نظر از همه می پوشیدند
    چشم تان تو دیدند و همه مفتون شد
    تا لب جام گرفت از لب لعلت رنگی
    ای با خرقة ازرق که بمی گلگون شد
    ما چو شمعیم که از سر زنش دشمن و دوست
    سوز ما کم نشد و آتش دل افزون شد
    تا نگویند به پیش تو مرا آبی نیست
    اشکم از دیده به بیرون شدنت بیرون شد
    مطرب از گفته او گر غزلی خواهد خواند
    گوش دارید که در سخنش موزون شد
    مینوشتی سخن از وصف تو دوشینه کمال
    هرچه آمد به زبان قلمش مقرون شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha