به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند

1670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گل را بدور روی تو کس بو نمیکند
بلبل به بوستان سخن او نمی کند
تا دیده باز یافت خیال قدت در آب
دل جست و جوی سرو لب جو نمی کند
شیرین لبی که دید دهان چو قند تو
وصف دهان خود سر یک مو نمی کند
با عاشقان رقیب دل نازک ترا
بد می کند همیشه و نیکو نمی کند
انکار زردی رخ ما رسم بار نیست
این کار جز رقیب سیه رو نمیکند
کار طلب ز پیش بسر باختن برند
سالک چرا قبای خود از گو نمی کند
دایم حدیث روی نکو می کند کمال
اندیشه از حکایت بدگو نمی کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 2شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 3شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 4شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...5شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 6شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 7شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...8شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...9شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 10شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...11شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 12شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 13شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 14شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 15شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 16شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 17شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 18شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 19شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 20شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 21شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 22شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...23شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...24شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 25شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 26شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...27شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 28شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 29شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 30شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 31شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...32شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 33شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...34شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 35شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...36شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 37شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...38شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 39شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 40شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 41شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 42شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 43شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 44شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 45شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 46شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 47شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...48شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...49شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...50شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 51شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 52شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...53شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 54شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...55شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 56شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 57شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 58شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 59شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 60شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...61شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 62شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...63شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 64شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 65شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...66شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...67شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 68شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...69شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 70شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 71شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 72شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 73شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 74شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 75شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 76شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 77شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 78شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 79شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...80شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 81شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 82شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 83شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...84شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...85شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...86شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 87شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 88شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 89شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 90شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 91شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 92شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 93شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 94شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 95شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...96شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...97شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 98شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 99شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...100شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...101شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 102شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 103شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 104شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 105شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 106شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 107شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 108شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...109شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 110شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 111شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 112شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 113شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 114شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 115شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 116شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 117شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 118شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 119شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 120شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 121شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 122شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 123شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 124شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...125شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 126شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 127شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 128شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 129شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 130شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 131شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 132شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 133شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...134شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 135شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 136شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 137شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...138شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...139شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 140شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 141شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 142شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 143شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 144شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 145شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 146شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 147شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...148شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 149شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 150شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...151شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 152شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 153شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 154شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 155شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 156شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...157شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 158شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...159شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 160شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 161شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 162شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 163شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 164شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...165شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 166شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 167شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 168شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...169شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 170شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 171شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 172شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...173شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 174شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 175شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 176شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 177شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...178شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 179شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...180شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...181شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...182شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...183شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 184شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 185شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...186شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 187شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 188شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 189شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 190شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 191شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...192شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 193شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 194شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 195شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 196شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 197شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 198شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 199شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...200شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...201شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 202شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 203شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 204شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...205شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 206شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...207شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 208شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 209شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 210شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 211شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 212شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...213شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 214شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 215شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 216شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 217شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...218شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...219شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...220شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...221شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...222شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...223شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...224شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 225شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 226شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 227شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...228شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 229شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 230شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...231شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...232شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...233شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 234شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 235شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 236شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 237شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...238شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 239شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 240شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 241شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...242شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...243شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...244شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 245شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 246شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 247شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 248شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 249شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 250شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 251شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 252شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...253شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...254شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 255شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...256شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 257شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 258شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 259شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...260شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 261شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 262شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 263شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 264شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...265شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 266شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 267شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 268شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...269شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 270شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 271شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...272شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 273شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 274شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...275شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...276شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 277شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 278شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 279شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...280شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...281شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 282شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...283شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 284شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 285شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...286شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 287شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 288شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 289شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 290شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 291شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 292شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 293شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 294شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...295شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 296شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 297شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 298شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...299شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 300شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 301شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 302شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 303شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 304شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...305شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 306شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...307شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 308شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...309شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 310شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 311شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 312شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...313شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 314شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 315شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 316شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...317شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...318شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 319شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 320شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 321شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 322شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 323شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 324شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 325شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 326شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...327شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...328شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 329شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 330شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 331شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...332شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...333شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 334شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 335شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 336شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 337شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 338شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 339شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...340شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...341شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...342شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 343شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...344شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...345شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 346شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 347شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 348شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 349شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 350شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...351شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...352شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...353شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 354شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...355شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 356شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...357شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...358شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 359شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 360شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 361شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 362شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 363شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...364شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...365شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...366شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 367شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...368شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...369شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 370شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 371شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 372شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...373شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 374شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 375شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 376شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...377شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 378شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 379شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...380شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 381شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...382شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 383شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 384شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 385شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...386شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 387شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...388شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 389شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...390شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...391شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 392شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 393شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...394شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 395شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...396شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 397شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 398شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 399شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 400شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 401شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 402شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 403شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 404شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 405شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 406شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 407شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 408شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 409شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 410شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 411شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 412شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 413شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 414شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...415شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 416شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...417شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 418شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...419شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 420شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 421شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...422شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...423شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 424شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 425شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 426شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 427شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 428شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 429شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 430شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 431شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 432شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 433شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 434شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 435شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 436شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 437شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 438شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 439شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 440شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 441شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 442شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 443شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 444شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 445شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 446شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 447شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 448شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 449شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 450شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 451شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...452شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...453شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 454شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 455شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 456شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 457شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 458شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 459شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 460شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 461شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...462شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 463شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...464شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...465شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 466شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 467شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 468شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 469شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 470شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 471شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 472شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 473شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 474شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 475شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 476شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...477شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 478شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...479شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 480شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 481شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 482شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...483شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 484شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 485شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 486شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 487شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...488شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...489شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 490شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 491شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 492شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 493شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...494شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...495شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 496شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 497شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 498شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 499شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 500شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 501شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 502شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 503شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 504شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...505شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 506شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 507شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 508شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 509شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 510شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 511شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 512شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 513شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 514شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 515شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 516شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 517شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...518شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 519شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...520شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 521شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...522شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...523شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 524شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 525شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 526شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 527شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...528شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 529شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 530شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 531شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...532شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 533شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 534شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 535شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 536شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 537شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 538شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...539شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 540شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 541شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 542شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 543شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 544شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 545شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 546شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 547شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...548شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 549شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 550شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 551شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 552شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 553شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 554شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 555شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...556شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...557شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 558شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 559شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...560شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 561شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 562شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 563شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 564شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 565شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 566شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 567شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...568شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...569شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 570شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 571شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...572شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...573شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 574شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...575شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 576شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 577شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...578شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...579شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 580شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...581شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 582شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 583شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 584شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...585شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...586شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ