کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد چراغ دولتم آنشب ز سر افروختن گیرد چو زلفت بایدش عمر دراز و رشته زآن افزون گر این چاک گریبانها رفیقی دوختن گیرد از شادی بر جهم هر دم چو گندم بر سر تا به گر آن خط دانة دلها چو مور اندوختن گیرد بلب بابد مگس بگرفت شیرینی فروشانرا و لبهای تو در عشوه شکر بفروختن گیرد زیادت میکنی سوز دل ما از شکر خنده نمک بر ریش اگر پاشی جراحت سوختن گیرد براه روم گفت آورد زلفم از حیش لشکر بچین ارزان شود نافه گر آن هندو ختن گیرد کمال این گفته گر مرغی برد بر پر بهندستان بیاید طوطی و از نو سخن آموختن گیرد کمال الدین خجندی