به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۴۲۱: دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد

1750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد
فتنه آورد بمن روی بلا پیش آمد
زلف مشکینش اگر داشت به عاشق سر جنگ
با من آن روی بعد گونه صفا پیش آمد
محتشم وار به هر سو که شد آن مه او را
هم ره عاشق درویش گدا پیش آمد
تحفة لایق معشوق چو در دست نداشت
عاشق زار بزاری و دعا پیش آمد
بر رخم گه چو در گه چو عقیق آمده اشک
دیده را بی رخ او بین که چها پیش آمد
ره غلط کردم و پی گم به ملاقات رقیب
بازم آن رهزن دلها ز کجا پیش آمد
نیست در عشق تو خون مژه مخصوص کمال
که ازین سیل درین رو همه را پیش آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۲۰: دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود 2شمارهٔ ۴۲۱: دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد 3شمارهٔ ۴۲۲: دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد 4شمارهٔ ۴۲۳: ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد 5شمارهٔ ۴۲۴: رخت گلبرگ خودرو مینماید 6شمارهٔ ۴۲۵: رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید 7شمارهٔ ۴۲۶: رخ نو نور بماه تمام می بخشد 8شمارهٔ ۴۲۷: رخی چنین که تو داری کدام مو دارد 9شمارهٔ ۴۲۸: رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد 10شمارهٔ ۴۲۹: روی تو به جز آینه دیدن که تواند 11شمارهٔ ۴۳۰: روی تو دیدم سخنم روی داد 12شمارهٔ ۴۳۱: روی زیبای تو هر بار که در چشم تر ...13شمارهٔ ۴۳۲: را گشودند بار بر ببندید 14شمارهٔ ۴۳۳: زاهد از روی تو تا چند مرا توبه ده ...15شمارهٔ ۴۳۴: زاهد باریک بین لبهای باریک تو دید 16شمارهٔ ۴۳۵: از برگ گل که نسیم عبیر می آید 17شمارهٔ ۴۳۶: زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بو ...18شمارهٔ ۴۳۷: از آن میان هیچ اگر نشان باشد 19شمارهٔ ۴۳۸: ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد 20شمارهٔ ۴۳۹: زان پیشتر که دیده جمال تو دیده بو ...21شمارهٔ ۴۴۰: از سوز جان من آن بیوفا چه غم دارد 22شمارهٔ ۴۴۱: ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد 23شمارهٔ ۴۴۲: زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند 24شمارهٔ ۴۴۳: ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود 25شمارهٔ ۴۴۴: زمستی چشم او هرگز به حال ما نمی ا ...26شمارهٔ ۴۴۵: ساقی بیار باده که عید صیام شد 27شمارهٔ ۴۴۶: سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوی ...28شمارهٔ ۴۴۷: سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا ا ...29شمارهٔ ۴۴۸: سرو اگر زآن قدر رفتار به بالاست ز ...30شمارهٔ ۴۴۹: سر ما را نرسد اینکه به پای تو رسد 31شمارهٔ ۴۵۰: سرو را هر که راست می گوید 32شمارهٔ ۴۵۱: سروسهی به بستان گر سالها برآید 33شمارهٔ ۴۵۲: سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می ...34شمارهٔ ۴۵۳: شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد 35شمارهٔ ۴۵۴: شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد 36شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد 37شمارهٔ ۴۵۶: شوخی از چشم تو عجب نبود 38شمارهٔ ۴۵۷: صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد 39شمارهٔ ۴۵۸: صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت ...40شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند 41شمارهٔ ۴۶۰: عاشقان خط ترا مشک ختا می گویند 42شمارهٔ ۴۶۱: عاشقان درد ترا دولت افزون خوانند 43شمارهٔ ۴۶۲: عاشقان را جور و نازیار می باید کش ...44شمارهٔ ۴۶۳: عاشقان روی ترا نور مصور خوانند 45شمارهٔ ۴۶۴: عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند 46شمارهٔ ۴۶۵: عاشقان قصه های نو شنوید 47شمارهٔ ۴۶۶: عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد 48شمارهٔ ۴۶۷: عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود 49شمارهٔ ۴۶۸: عکس رویت چون فتد در آب آب از خود ...50شمارهٔ ۴۶۹: عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید 51شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند 52شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید 53شمارهٔ ۴۷۲: غم عشقت دل ما را همیشه شاد میدارد 54شمارهٔ ۴۷۳: غنچه از رشک دهان نو دهان گرد آورد 55شمارهٔ ۴۷۴: فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید 56شمارهٔ ۴۷۵: قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد 57شمارهٔ ۴۷۶: قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد 58شمارهٔ ۴۷۷: کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد 59شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کن ...60شمارهٔ ۴۷۹: کمترین کاری مراکز دیدۂ گریان فتاد 61شمارهٔ ۴۸۰: گدای کوی ترا پادشاه میخوانند 62شمارهٔ ۴۸۱: گر آن به در زکاة حسن مسکین تر گدا ...63شمارهٔ ۴۸۲: گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند 64شمارهٔ ۴۸۳: گر بگذری سوی چمن سرو سهی از جا رو ...65شمارهٔ ۴۸۴: گر ترا از ستم و جور خدا توبه دهد 66شمارهٔ ۴۸۵: گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه ...67شمارهٔ ۴۸۶: گرچه سرو چمن از آب روانی دارد 68شمارهٔ ۴۸۷: اگر درد تو از حبیب باشد 69شمارهٔ ۴۸۸: گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده ب ...70شمارهٔ ۴۸۹: گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا ش ...71شمارهٔ ۴۹۰: گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از ر ...72شمارهٔ ۴۹۱: گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد 73شمارهٔ ۴۹۲: گر قرار تو به دلها نه چنانست که ب ...74شمارهٔ ۴۹۳: گرمه به زمین باشد آن زهره جبین با ...75شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 76شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 77شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 78شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...79شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 80شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 81شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...82شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...83شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 84شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...85شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 86شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 87شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 88شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 89شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 90شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 91شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 92شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 93شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 94شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 95شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 96شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...97شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...98شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 99شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 100شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...101شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 102شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 103شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 104شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 105شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...106شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 107شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...108شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 109شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...110شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 111شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...112شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 113شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 114شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 115شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 116شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 117شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 118شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 119شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 120شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 121شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...122شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...123شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...124شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 125شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 126شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...127شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 128شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...129شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 130شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 131شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 132شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 133شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 134شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...135شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 136شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...137شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 138شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 139شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...140شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...141شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 142شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...143شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 144شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 145شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 146شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 147شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 148شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 149شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 150شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 151شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 152شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 153شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...154شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 155شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 156شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 157شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...158شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...159شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...160شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 161شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 162شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 163شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 164شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 165شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 166شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 167شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 168شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 169شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...170شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...171شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 172شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 173شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...174شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...175شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 176شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 177شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 178شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 179شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 180شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 181شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 182شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...183شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 184شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 185شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 186شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 187شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 188شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 189شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 190شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 191شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 192شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 193شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 194شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 195شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 196شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 197شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 198شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...199شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 200شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 201شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 202شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 203شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 204شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 205شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 206شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 207شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...208شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 209شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 210شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 211شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...212شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...213شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 214شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 215شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 216شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 217شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 218شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 219شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 220شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 221شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...222شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 223شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 224شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...225شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 226شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 227شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 228شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 229شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 230شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...231شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 232شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...233شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 234شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 235شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 236شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 237شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 238شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...239شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 240شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 241شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 242شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...243شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 244شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 245شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 246شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...247شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 248شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 249شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 250شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 251شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...252شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 253شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...254شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...255شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...256شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...257شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 258شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 259شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...260شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 261شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 262شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 263شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 264شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 265شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...266شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 267شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 268شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 269شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 270شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 271شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 272شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 273شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...274شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...275شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 276شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 277شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 278شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...279شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 280شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...281شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 282شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 283شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 284شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 285شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 286شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...287شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 288شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 289شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 290شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 291شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...292شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...293شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...294شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...295شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...296شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...297شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...298شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 299شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 300شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 301شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...302شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 303شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 304شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...305شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...306شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...307شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 308شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 309شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 310شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 311شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...312شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 313شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 314شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 315شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...316شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...317شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...318شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 319شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 320شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 321شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 322شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 323شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 324شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 325شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 326شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...327شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...328شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 329شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...330شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 331شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 332شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 333شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...334شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 335شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 336شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 337شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 338شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...339شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 340شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 341شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 342شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...343شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 344شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 345شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...346شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 347شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 348شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...349شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...350شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 351شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 352شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 353شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...354شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...355شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 356شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...357شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 358شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 359شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...360شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 361شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 362شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 363شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 364شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 365شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 366شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 367شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 368شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...369شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 370شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 371شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 372شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...373شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 374شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 375شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 376شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 377شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 378شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...379شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 380شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...381شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 382شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...383شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 384شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 385شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 386شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...387شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 388شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 389شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 390شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...391شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...392شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 393شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 394شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 395شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 396شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 397شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 398شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 399شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 400شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...401شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...402شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 403شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 404شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 405شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...406شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...407شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 408شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 409شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 410شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 411شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 412شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 413شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...414شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...415شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...416شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 417شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...418شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...419شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 420شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 421شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 422شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 423شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 424شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...425شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...426شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...427شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 428شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...429شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 430شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...431شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...432شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 433شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 434شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 435شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 436شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 437شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...438شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...439شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...440شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 441شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...442شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...443شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 444شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 445شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 446شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...447شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 448شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 449شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 450شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...451شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 452شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 453شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...454شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 455شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...456شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 457شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 458شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 459شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...460شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 461شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...462شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 463شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...464شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...465شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 466شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 467شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...468شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 469شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...470شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 471شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 472شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 473شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 474شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 475شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 476شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 477شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 478شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 479شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 480شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 481شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 482شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 483شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 484شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 485شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 486شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 487شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 488شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...489شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 490شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...491شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 492شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...493شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 494شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 495شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...496شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...497شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 498شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 499شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 500شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 501شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 502شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 503شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 504شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 505شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 506شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 507شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 508شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 509شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 510شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 511شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 512شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 513شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 514شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 515شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 516شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 517شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 518شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 519شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 520شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 521شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 522شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 523شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 524شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 525شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...526شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...527شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 528شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 529شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 530شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 531شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 532شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 533شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 534شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 535شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...536شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 537شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...538شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...539شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 540شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 541شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 542شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 543شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 544شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 545شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 546شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 547شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 548شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 549شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 550شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...551شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 552شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...553شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 554شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 555شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 556شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...557شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 558شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 559شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 560شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 561شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...562شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...563شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 564شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 565شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 566شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 567شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...568شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...569شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 570شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 571شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 572شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 573شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 574شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 575شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 576شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 577شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 578شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...579شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 580شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 581شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 582شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 583شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 584شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 585شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 586شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 587شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 588شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 589شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 590شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 591شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...592شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 593شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...594شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 595شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...596شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...597شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 598شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 599شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 600شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 601شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...602شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 603شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 604شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 605شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...606شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 607شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 608شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 609شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 610شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 611شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 612شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...613شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 614شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 615شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 616شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 617شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 618شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 619شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 620شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 621شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...622شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 623شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 624شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 625شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 626شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 627شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 628شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 629شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...630شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...631شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 632شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 633شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...634شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 635شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 636شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 637شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 638شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 639شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 640شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 641شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...642شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...643شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 644شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 645شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...646شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...647شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 648شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...649شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 650شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 651شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...652شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...653شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 654شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...655شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 656شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 657شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 658شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...659شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...660شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ