به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۳۳۰: باز گل دامن به دست عاشقان خود نهاد

1760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

باز گل دامن به دست عاشقان خود نهاد
غنچه لب بگشود و بلبل را به باغ آواز داد
ابر درهای عدن پیش گل و سوسن کشید
باد درهای چمن بر روی گلبویان گشاد
سرو ما بر کرد ناگه سر ز صحن بوستان
پیش او هر جا درختی بود بر پا ایستاد
گل حکایت کرد و سرو از نازکی و لطف بار
آب گریان آمد و در پای این و آن فتاد
در بهشت باغ خوش باشد می چون سلسبیل
خاصه از دست تان گلرخ حوری نژاد
هر بهاری را که هست ای دل حزانی در قفاست
خوش برآ روزی در چونگل بالب خندان وشاد
بر ورق دارد گل رنگین بخون این خط کمال
شاد زی چون عمر باد است ای برادر عمر باد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲۹: باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد 2شمارهٔ ۳۳۰: باز گل دامن به دست عاشقان خود نها ...3شمارهٔ ۳۳۱: با سرود و آه و ناله میرود اشکم چو ...4شمارهٔ ۳۳۲: با عارض تو زلف دم از نقشه چین زند 5شمارهٔ ۳۳۳: با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد 6شمارهٔ ۳۳۴: با منت لطف جز ستم نبود 7شمارهٔ ۳۳۵: با من درد کش سبو بدهید 8شمارهٔ ۳۳۶: با باد لبت ساقی چون می به قدح ریز ...9شمارهٔ ۳۳۷: بر افشان زلف تا دل را شب محنت به ...10شمارهٔ ۳۳۸: به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد 11شمارهٔ ۳۳۹: به خال لب خط سبزت قرابتی دارد 12شمارهٔ ۳۴۰: به خانه ای که چنین میهمان فرود آی ...13شمارهٔ ۳۴۱: بر دل از غمزه خدنگی زدی آن هم گذر ...14شمارهٔ ۳۴۲: بر عزیزان غمزة شوخ تو خواری می کن ...15شمارهٔ ۳۴۳: به روی دوست که رویش بچشم من نگرید 16شمارهٔ ۳۴۴: بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گ ...17شمارهٔ ۳۴۵: بکوش تا به کف آری کلید گنج وجود 18شمارهٔ ۳۴۶: بگو بگوشه نشینان که رو براه کنید 19شمارهٔ ۳۴۷: به مجلسی که از روی نو پرده بر گیر ...20شمارهٔ ۳۴۸: بوی خوشت چو همدم باد سحر شود 21شمارهٔ ۳۴۹: بهار آمد خبر از می فرستید 22شمارهٔ ۳۵۰: بی تو مرا زندگی بکار نیاید 23شمارهٔ ۳۵۱: بیزارم از آن دل که در درد نباشد 24شمارهٔ ۳۵۲: بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند 25شمارهٔ ۳۵۳: بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد 26شمارهٔ ۳۵۴: بیمار عشق جز لب او آرزو نکرد 27شمارهٔ ۳۵۵: بی باد تو عشاق دل شاد نیابند 28شمارهٔ ۳۵۶: پری را دلبری چندین نباشد 29شمارهٔ ۳۵۷: پیش از آندم که می و میکده در عالم ...30شمارهٔ ۳۵۸: پیش رخ نو دیده پری را نکو ندید 31شمارهٔ ۳۵۹: پیش رویت صنما وصف قمر نتوان کرد 32شمارهٔ ۳۶۰: پیش روی تو ماه را چه وجود 33شمارهٔ ۳۶۱: پیوسته ابرویت دل این ناتوان کشد 34شمارهٔ ۳۶۲: تا دلم نظاره ان قامت زیبا نکرد 35شمارهٔ ۳۶۳: تا رخت روشنی دیده نشد 36شمارهٔ ۳۶۴: ترا رحمی به آن چشمان اگر باشد عجب ...37شمارهٔ ۳۶۵: ناز گلبرگ رخت سنبل تر میریزد 38شمارهٔ ۳۶۶: تشنه وصل ترا بی تو اگر خواب آمد 39شمارهٔ ۳۶۷: جانا به نظر قد تو سرو چمن آمد 40شمارهٔ ۳۶۸: جان را به غیر وصلت خوشدل نمی توان ...41شمارهٔ ۳۶۹: جان و لبش از صبح ازل همنفسانند 42شمارهٔ ۳۷۰: جمع باش ای دل که این وقت پریشان ب ...43شمارهٔ ۳۷۱: جهان بخواب و دمی چشم من نیاساید 44شمارهٔ ۳۷۲: بشیوه پسته و بادام تو یکی ز شکر 45شمارهٔ ۳۷۳: چرا نسیم صبا خاک پاش میسپرد 46شمارهٔ ۳۷۴: چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد 47شمارهٔ ۳۷۵: چشم تو التفات بمردم نمی کند 48شمارهٔ ۳۷۶: چشم توأم به غمزه خونخوار می کشد 49شمارهٔ ۳۷۷: چشم تو که آرام دل خلق جهان برد 50شمارهٔ ۳۷۸: چشم خوشت آندم که سر از خواب برآور ...51شمارهٔ ۳۷۹: چشم شوخت دل عاشق به هوس می گیرد 52شمارهٔ ۳۸۰: چشم مستت گو شمال نرگس پر خواب داد 53شمارهٔ ۳۸۱: چشمش را عقل و مبه و جان زد 54شمارهٔ ۳۸۲: چنین که سوز فراقم ز سینه دود برآو ...55شمارهٔ ۳۸۳: چو آن شاخ گل از بستان بر آمد 56شمارهٔ ۳۸۴: چو بار زیستن اهل درد نپسندید 57شمارهٔ ۳۸۵: چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر ...58شمارهٔ ۳۸۶: حدیث حسن او چون گل به دفتر در نمی ...59شمارهٔ ۳۸۷: حلقه پیش رخ از طره آن به واشد 60شمارهٔ ۳۸۸: خانه دیده ز دیدار تو روشن باشد 61شمارهٔ ۳۸۹: خبری ز هیچ قاصد زه دیار من نیامد 62شمارهٔ ۳۹۰: خط تر گرد لبه عمدا نباشد 63شمارهٔ ۳۹۱: خوشا غمی که برویم ز روی او آید 64شمارهٔ ۳۹۲: در راه عشق هر که بمن اقتدا کند 65شمارهٔ ۳۹۳: در صحبت دوست جان نگنجد 66شمارهٔ ۳۹۴: در عشق تو ترک سره چه باشد 67شمارهٔ ۳۹۵: در غم دلدار کس را این دل انگاری م ...68شمارهٔ ۳۹۶: دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند 69شمارهٔ ۳۹۷: دگر گفتی نجویم بر تو بیداد 70شمارهٔ ۳۹۸: دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد 71شمارهٔ ۳۹۹: دلبر چه زود خط برخ دلستان کشید 72شمارهٔ ۴۰۰: دل چراغیست که نور از رخ دلبر گیرد 73شمارهٔ ۴۰۱: دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند 74شمارهٔ ۴۰۲: دل در طلیت روی به صحرای غم آورد 75شمارهٔ ۴۰۳: دل ز داروخانه دردت دواه دارد امید 76شمارهٔ ۴۰۴: دل غمدیده شکایت ز غم او نکند 77شمارهٔ ۴۰۵: دل کجا شد خبرش غمزه او می داند 78شمارهٔ ۴۰۶: دل که از درد تو پر شد ناله را چون ...79شمارهٔ ۴۰۷: دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد 80شمارهٔ ۴۰۸: دل مقیم در آن جان جهان می باشد 81شمارهٔ ۴۰۹: دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد 82شمارهٔ ۴۱۰: دل من بیئو دگر دیده بینا چه کند 83شمارهٔ ۴۱۱: دل من صحبت دلدار دگر می طلبد 84شمارهٔ ۴۱۲: دوستانم سگ تو میخوانند 85شمارهٔ ۴۱۳: دوش باد سحری زلف تو می افشانید 86شمارهٔ ۴۱۴: دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد 87شمارهٔ ۴۱۵: دوش در خانه ما ماه فرود آمده بود 88شمارهٔ ۴۱۶: دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود 89شمارهٔ ۴۱۷: دوشم دل از غم تو بر آتش همی طپید 90شمارهٔ ۴۱۸: دوشم ز قبله روی بر آن آستانه بود 91شمارهٔ ۴۱۹: دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود 92شمارهٔ ۴۲۰: دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود 93شمارهٔ ۴۲۱: دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد 94شمارهٔ ۴۲۲: دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد 95شمارهٔ ۴۲۳: ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد 96شمارهٔ ۴۲۴: رخت گلبرگ خودرو مینماید 97شمارهٔ ۴۲۵: رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید 98شمارهٔ ۴۲۶: رخ نو نور بماه تمام می بخشد 99شمارهٔ ۴۲۷: رخی چنین که تو داری کدام مو دارد 100شمارهٔ ۴۲۸: رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد 101شمارهٔ ۴۲۹: روی تو به جز آینه دیدن که تواند 102شمارهٔ ۴۳۰: روی تو دیدم سخنم روی داد 103شمارهٔ ۴۳۱: روی زیبای تو هر بار که در چشم تر ...104شمارهٔ ۴۳۲: را گشودند بار بر ببندید 105شمارهٔ ۴۳۳: زاهد از روی تو تا چند مرا توبه ده ...106شمارهٔ ۴۳۴: زاهد باریک بین لبهای باریک تو دید 107شمارهٔ ۴۳۵: از برگ گل که نسیم عبیر می آید 108شمارهٔ ۴۳۶: زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بو ...109شمارهٔ ۴۳۷: از آن میان هیچ اگر نشان باشد 110شمارهٔ ۴۳۸: ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد 111شمارهٔ ۴۳۹: زان پیشتر که دیده جمال تو دیده بو ...112شمارهٔ ۴۴۰: از سوز جان من آن بیوفا چه غم دارد 113شمارهٔ ۴۴۱: ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد 114شمارهٔ ۴۴۲: زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند 115شمارهٔ ۴۴۳: ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود 116شمارهٔ ۴۴۴: زمستی چشم او هرگز به حال ما نمی ا ...117شمارهٔ ۴۴۵: ساقی بیار باده که عید صیام شد 118شمارهٔ ۴۴۶: سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوی ...119شمارهٔ ۴۴۷: سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا ا ...120شمارهٔ ۴۴۸: سرو اگر زآن قدر رفتار به بالاست ز ...121شمارهٔ ۴۴۹: سر ما را نرسد اینکه به پای تو رسد 122شمارهٔ ۴۵۰: سرو را هر که راست می گوید 123شمارهٔ ۴۵۱: سروسهی به بستان گر سالها برآید 124شمارهٔ ۴۵۲: سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می ...125شمارهٔ ۴۵۳: شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد 126شمارهٔ ۴۵۴: شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد 127شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد 128شمارهٔ ۴۵۶: شوخی از چشم تو عجب نبود 129شمارهٔ ۴۵۷: صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد 130شمارهٔ ۴۵۸: صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت ...131شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند 132شمارهٔ ۴۶۰: عاشقان خط ترا مشک ختا می گویند 133شمارهٔ ۴۶۱: عاشقان درد ترا دولت افزون خوانند 134شمارهٔ ۴۶۲: عاشقان را جور و نازیار می باید کش ...135شمارهٔ ۴۶۳: عاشقان روی ترا نور مصور خوانند 136شمارهٔ ۴۶۴: عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند 137شمارهٔ ۴۶۵: عاشقان قصه های نو شنوید 138شمارهٔ ۴۶۶: عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد 139شمارهٔ ۴۶۷: عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود 140شمارهٔ ۴۶۸: عکس رویت چون فتد در آب آب از خود ...141شمارهٔ ۴۶۹: عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید 142شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند 143شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید 144شمارهٔ ۴۷۲: غم عشقت دل ما را همیشه شاد میدارد 145شمارهٔ ۴۷۳: غنچه از رشک دهان نو دهان گرد آورد 146شمارهٔ ۴۷۴: فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید 147شمارهٔ ۴۷۵: قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد 148شمارهٔ ۴۷۶: قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد 149شمارهٔ ۴۷۷: کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد 150شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کن ...151شمارهٔ ۴۷۹: کمترین کاری مراکز دیدۂ گریان فتاد 152شمارهٔ ۴۸۰: گدای کوی ترا پادشاه میخوانند 153شمارهٔ ۴۸۱: گر آن به در زکاة حسن مسکین تر گدا ...154شمارهٔ ۴۸۲: گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند 155شمارهٔ ۴۸۳: گر بگذری سوی چمن سرو سهی از جا رو ...156شمارهٔ ۴۸۴: گر ترا از ستم و جور خدا توبه دهد 157شمارهٔ ۴۸۵: گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه ...158شمارهٔ ۴۸۶: گرچه سرو چمن از آب روانی دارد 159شمارهٔ ۴۸۷: اگر درد تو از حبیب باشد 160شمارهٔ ۴۸۸: گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده ب ...161شمارهٔ ۴۸۹: گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا ش ...162شمارهٔ ۴۹۰: گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از ر ...163شمارهٔ ۴۹۱: گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد 164شمارهٔ ۴۹۲: گر قرار تو به دلها نه چنانست که ب ...165شمارهٔ ۴۹۳: گرمه به زمین باشد آن زهره جبین با ...166شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 167شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 168شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 169شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...170شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 171شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 172شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...173شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...174شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 175شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...176شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 177شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 178شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 179شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 180شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 181شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 182شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 183شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 184شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 185شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 186شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 187شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...188شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...189شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 190شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 191شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...192شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 193شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 194شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 195شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 196شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...197شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 198شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...199شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 200شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...201شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 202شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...203شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 204شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 205شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 206شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 207شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 208شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 209شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 210شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 211شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 212شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...213شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...214شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...215شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 216شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 217شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...218شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 219شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...220شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 221شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 222شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 223شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 224شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 225شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...226شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 227شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...228شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 229شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 230شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...231شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...232شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 233شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...234شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 235شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 236شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 237شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 238شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 239شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 240شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 241شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 242شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 243شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 244شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...245شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 246شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 247شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 248شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...249شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...250شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...251شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 252شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 253شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 254شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 255شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 256شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 257شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 258شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 259شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 260شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...261شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...262شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 263شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 264شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...265شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...266شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 267شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 268شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 269شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 270شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 271شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 272شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 273شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...274شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 275شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 276شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 277شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 278شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 279شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 280شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 281شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 282شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 283شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 284شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 285شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 286شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 287شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 288شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 289شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...290شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 291شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 292شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 293شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 294شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 295شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 296شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 297شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 298شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...299شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 300شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 301شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 302شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...303شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...304شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 305شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 306شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 307شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 308شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 309شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 310شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 311شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 312شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...313شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 314شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 315شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...316شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 317شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 318شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 319شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 320شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 321شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...322شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 323شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...324شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 325شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 326شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 327شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 328شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 329شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...330شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 331شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 332شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 333شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...334شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 335شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 336شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 337شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...338شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 339شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 340شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 341شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 342شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...343شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 344شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...345شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...346شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...347شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...348شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 349شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 350شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...351شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 352شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 353شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 354شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 355شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 356شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...357شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 358شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 359شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 360شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 361شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 362شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 363شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 364شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...365شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...366شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 367شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 368شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 369شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...370شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 371شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...372شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 373شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 374شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 375شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 376شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 377شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...378شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 379شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 380شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 381شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 382شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...383شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...384شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...385شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...386شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...387شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...388شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...389شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 390شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 391شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 392شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...393شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 394شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 395شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...396شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...397شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...398شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 399شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 400شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 401شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 402شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...403شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 404شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 405شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 406شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...407شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...408شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...409شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 410شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 411شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 412شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 413شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 414شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 415شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 416شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 417شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...418شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...419شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 420شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...421شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 422شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 423شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 424شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...425شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 426شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 427شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 428شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 429شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...430شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 431شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 432شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 433شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...434شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 435شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 436شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...437شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 438شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 439شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...440شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...441شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 442شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 443شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 444شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...445شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...446شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 447شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...448شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 449شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 450شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...451شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 452شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 453شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 454شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 455شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 456شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 457شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 458شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 459شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...460شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 461شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 462شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 463شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...464شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 465شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 466شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 467شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 468شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 469شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...470شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 471شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...472شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 473شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...474شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 475شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 476شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 477شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...478شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 479شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 480شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 481شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...482شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...483شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 484شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 485شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 486شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 487شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 488شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 489شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 490شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 491شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...492شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...493شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 494شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 495شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 496شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...497شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...498شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 499شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 500شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 501شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 502شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 503شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 504شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...505شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...506شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...507شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 508شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...509شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...510شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 511شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 512شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 513شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 514شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 515شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...516شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...517شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...518شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 519شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...520شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 521شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...522شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...523شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 524شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 525شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 526شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 527شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 528شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...529شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...530شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...531شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 532شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...533شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...534شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 535شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 536شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 537شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...538شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 539شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 540شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 541شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...542شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 543شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 544شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...545شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 546شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...547شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 548شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 549شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 550شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...551شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 552شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...553شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 554شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...555شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...556شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 557شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 558شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...559شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 560شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...561شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 562شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 563شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 564شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 565شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 566شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 567شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 568شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 569شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 570شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 571شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 572شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 573شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 574شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 575شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 576شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 577شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 578شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 579شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...580شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 581شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...582شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 583شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...584شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 585شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 586شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...587شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...588شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 589شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 590شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 591شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 592شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 593شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 594شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 595شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 596شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 597شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 598شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 599شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 600شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 601شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 602شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 603شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 604شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 605شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 606شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 607شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 608شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 609شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 610شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 611شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 612شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 613شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 614شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 615شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 616شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...617شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...618شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 619شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 620شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 621شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 622شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 623شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 624شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 625شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 626شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...627شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 628شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...629شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...630شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 631شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 632شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 633شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 634شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 635شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 636شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 637شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 638شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 639شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 640شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 641شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...642شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 643شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...644شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 645شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 646شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 647شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...648شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 649شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 650شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 651شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 652شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...653شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...654شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 655شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 656شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 657شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 658شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...659شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...660شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 661شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 662شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 663شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 664شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 665شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 666شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 667شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 668شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 669شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...670شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 671شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 672شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 673شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 674شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 675شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 676شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 677شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 678شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 679شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 680شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 681شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 682شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...683شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 684شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...685شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 686شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...687شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...688شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 689شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 690شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 691شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 692شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...693شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 694شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 695شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 696شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...697شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 698شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 699شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 700شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 701شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 702شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 703شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...704شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 705شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 706شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 707شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 708شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 709شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 710شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 711شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 712شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...713شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 714شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 715شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 716شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 717شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 718شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 719شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 720شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...721شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...722شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 723شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 724شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...725شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 726شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 727شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 728شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 729شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 730شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 731شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 732شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...733شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...734شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 735شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 736شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...737شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...738شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 739شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...740شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 741شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 742شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...743شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...744شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 745شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...746شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 747شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 748شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 749شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...750شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...751شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ