کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشمش را عقل و مبه و جان زد
    این دزد هزار کاروان زد
    هر نیر بلا که سوی دلها
    از غمزه کشید بر نشان زد
    خاک در او چو دیده دریافت
    اشک آمد و سر بر آستان زد
    مه کرد شبی طواف آن گوی
    صد چرخ دگر به ذوق آن زد
    در پوزه دستبوس کردم
    دستم بگرفت و بر دهان زد
    شد خسته ز لطف آن بناگوش
    هرگه در گوش او برآنه زد
    در شد سخن کمال و زد لاف
    لاف از سخن چو در توان زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha