به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

کمال الدین خجندی

کمال الدین خجندیغزل هاشمارهٔ ۳۹۴: در عشق تو ترک سره چه باشد

1600عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در عشق تو ترک سره چه باشد
از دوست عزیزتر چه باشد
جان نیز اگر فرستم آنجا
این تحفه مختصر چه باشد
ای مردم چشم روشن من
بر من فکنی نظر چه باشد
گفتی چکنی اگر کشم تیغ
بسم الله گره دگر چه باشد
چون کشتن بنده بر نو سهل است
لطفی کنی این قدر چه باشد
هر چند کم است فرصت وصل
خوش زندگینیست هر چه باشد
گویند کمال در دلت چیست
اندیشه او دگر چه باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۹۳: در صحبت دوست جان نگنجد 2شمارهٔ ۳۹۴: در عشق تو ترک سره چه باشد 3شمارهٔ ۳۹۵: در غم دلدار کس را این دل انگاری م ...4شمارهٔ ۳۹۶: دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند 5شمارهٔ ۳۹۷: دگر گفتی نجویم بر تو بیداد 6شمارهٔ ۳۹۸: دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد 7شمارهٔ ۳۹۹: دلبر چه زود خط برخ دلستان کشید 8شمارهٔ ۴۰۰: دل چراغیست که نور از رخ دلبر گیرد 9شمارهٔ ۴۰۱: دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند 10شمارهٔ ۴۰۲: دل در طلیت روی به صحرای غم آورد 11شمارهٔ ۴۰۳: دل ز داروخانه دردت دواه دارد امید 12شمارهٔ ۴۰۴: دل غمدیده شکایت ز غم او نکند 13شمارهٔ ۴۰۵: دل کجا شد خبرش غمزه او می داند 14شمارهٔ ۴۰۶: دل که از درد تو پر شد ناله را چون ...15شمارهٔ ۴۰۷: دل گرمم ز نو بر آتش غم سوخته باد 16شمارهٔ ۴۰۸: دل مقیم در آن جان جهان می باشد 17شمارهٔ ۴۰۹: دل من بار جنایه تو نه تنها بکشد 18شمارهٔ ۴۱۰: دل من بیئو دگر دیده بینا چه کند 19شمارهٔ ۴۱۱: دل من صحبت دلدار دگر می طلبد 20شمارهٔ ۴۱۲: دوستانم سگ تو میخوانند 21شمارهٔ ۴۱۳: دوش باد سحری زلف تو می افشانید 22شمارهٔ ۴۱۴: دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد 23شمارهٔ ۴۱۵: دوش در خانه ما ماه فرود آمده بود 24شمارهٔ ۴۱۶: دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود 25شمارهٔ ۴۱۷: دوشم دل از غم تو بر آتش همی طپید 26شمارهٔ ۴۱۸: دوشم ز قبله روی بر آن آستانه بود 27شمارهٔ ۴۱۹: دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود 28شمارهٔ ۴۲۰: دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود 29شمارهٔ ۴۲۱: دی خرامان برهی بار مرا پیش آمد 30شمارهٔ ۴۲۲: دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد 31شمارهٔ ۴۲۳: ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد 32شمارهٔ ۴۲۴: رخت گلبرگ خودرو مینماید 33شمارهٔ ۴۲۵: رخ تو دیدم و زاهد نمی تواند دید 34شمارهٔ ۴۲۶: رخ نو نور بماه تمام می بخشد 35شمارهٔ ۴۲۷: رخی چنین که تو داری کدام مو دارد 36شمارهٔ ۴۲۸: رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد 37شمارهٔ ۴۲۹: روی تو به جز آینه دیدن که تواند 38شمارهٔ ۴۳۰: روی تو دیدم سخنم روی داد 39شمارهٔ ۴۳۱: روی زیبای تو هر بار که در چشم تر ...40شمارهٔ ۴۳۲: را گشودند بار بر ببندید 41شمارهٔ ۴۳۳: زاهد از روی تو تا چند مرا توبه ده ...42شمارهٔ ۴۳۴: زاهد باریک بین لبهای باریک تو دید 43شمارهٔ ۴۳۵: از برگ گل که نسیم عبیر می آید 44شمارهٔ ۴۳۶: زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بو ...45شمارهٔ ۴۳۷: از آن میان هیچ اگر نشان باشد 46شمارهٔ ۴۳۸: ز خوان وصل تو تا با من گدا چه رسد 47شمارهٔ ۴۳۹: زان پیشتر که دیده جمال تو دیده بو ...48شمارهٔ ۴۴۰: از سوز جان من آن بیوفا چه غم دارد 49شمارهٔ ۴۴۱: ز غمزه های نو چندانکه ناز میبارد 50شمارهٔ ۴۴۲: زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند 51شمارهٔ ۴۴۳: ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود 52شمارهٔ ۴۴۴: زمستی چشم او هرگز به حال ما نمی ا ...53شمارهٔ ۴۴۵: ساقی بیار باده که عید صیام شد 54شمارهٔ ۴۴۶: سالها دل در هوایت بر سر هر کو دوی ...55شمارهٔ ۴۴۷: سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا ا ...56شمارهٔ ۴۴۸: سرو اگر زآن قدر رفتار به بالاست ز ...57شمارهٔ ۴۴۹: سر ما را نرسد اینکه به پای تو رسد 58شمارهٔ ۴۵۰: سرو را هر که راست می گوید 59شمارهٔ ۴۵۱: سروسهی به بستان گر سالها برآید 60شمارهٔ ۴۵۲: سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می ...61شمارهٔ ۴۵۳: شب که در خلوتم آن شمع شکر لب باشد 62شمارهٔ ۴۵۴: شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد 63شمارهٔ ۴۵۵: شبی کز آتش عشق تو جانم سوختن گیرد 64شمارهٔ ۴۵۶: شوخی از چشم تو عجب نبود 65شمارهٔ ۴۵۷: صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد 66شمارهٔ ۴۵۸: صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت ...67شمارهٔ ۴۵۹: عاشقانت بسحرها که دعا می گویند 68شمارهٔ ۴۶۰: عاشقان خط ترا مشک ختا می گویند 69شمارهٔ ۴۶۱: عاشقان درد ترا دولت افزون خوانند 70شمارهٔ ۴۶۲: عاشقان را جور و نازیار می باید کش ...71شمارهٔ ۴۶۳: عاشقان روی ترا نور مصور خوانند 72شمارهٔ ۴۶۴: عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند 73شمارهٔ ۴۶۵: عاشقان قصه های نو شنوید 74شمارهٔ ۴۶۶: عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد 75شمارهٔ ۴۶۷: عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود 76شمارهٔ ۴۶۸: عکس رویت چون فتد در آب آب از خود ...77شمارهٔ ۴۶۹: عندلیبی می زند بر گل نوانی بشنوید 78شمارهٔ ۴۷۰: عید می آید و مردم مه نو میطلبند 79شمارهٔ ۴۷۱: غبار خاک در او چو در خیال آرید 80شمارهٔ ۴۷۲: غم عشقت دل ما را همیشه شاد میدارد 81شمارهٔ ۴۷۳: غنچه از رشک دهان نو دهان گرد آورد 82شمارهٔ ۴۷۴: فرح به سینه پر غصه بی تو چون آید 83شمارهٔ ۴۷۵: قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد 84شمارهٔ ۴۷۶: قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد 85شمارهٔ ۴۷۷: کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد 86شمارهٔ ۴۷۸: کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کن ...87شمارهٔ ۴۷۹: کمترین کاری مراکز دیدۂ گریان فتاد 88شمارهٔ ۴۸۰: گدای کوی ترا پادشاه میخوانند 89شمارهٔ ۴۸۱: گر آن به در زکاة حسن مسکین تر گدا ...90شمارهٔ ۴۸۲: گر به سنگ سنمم عشق تو دندان شکند 91شمارهٔ ۴۸۳: گر بگذری سوی چمن سرو سهی از جا رو ...92شمارهٔ ۴۸۴: گر ترا از ستم و جور خدا توبه دهد 93شمارهٔ ۴۸۵: گر تو از پرده به ما رخ بنمانی چه ...94شمارهٔ ۴۸۶: گرچه سرو چمن از آب روانی دارد 95شمارهٔ ۴۸۷: اگر درد تو از حبیب باشد 96شمارهٔ ۴۸۸: گر دل ز دسته زلف تو افغان کشیده ب ...97شمارهٔ ۴۸۹: گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا ش ...98شمارهٔ ۴۹۰: گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از ر ...99شمارهٔ ۴۹۱: گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد 100شمارهٔ ۴۹۲: گر قرار تو به دلها نه چنانست که ب ...101شمارهٔ ۴۹۳: گرمه به زمین باشد آن زهره جبین با ...102شمارهٔ ۴۹۴: گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد 103شمارهٔ ۴۹۵: گل را بدور روی تو کس بر نمیکند 104شمارهٔ ۴۹۶: گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود 105شمارهٔ ۴۹۷: لب ار اینست و گفتار این شکر باری ...106شمارهٔ ۴۹۸: البش جان عاشق هوس میکند 107شمارهٔ ۴۹۹: ما بساط نیکنامی باز طی خواهیم کرد 108شمارهٔ ۵۰۰: ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم ک ...109شمارهٔ ۵۰۱: مائیم دل و دین به تو در باخته ای ...110شمارهٔ ۵۰۲: ما را بپای بوسی تو گر دسترس بود 111شمارهٔ ۵۰۳: ما را دگر بر آن در خواب شبان نباش ...112شمارهٔ ۵۰۴: ما را شب فراق کجا خواب می برد 113شمارهٔ ۵۰۵: ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند 114شمارهٔ ۵۰۶: ما را هوس مسجد و سجاده نباشد 115شمارهٔ ۵۰۷: مرا بی تو از دیده خون می رود 116شمارهٔ ۵۰۸: مرا بی تو آسوده حالی نباشد 117شمارهٔ ۵۰۹: مرا دلیست که از بار بار میطلبد 118شمارهٔ ۵۱۰: مرا ز پیش براندی جفا همین باشد 119شمارهٔ ۵۱۱: مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد 120شمارهٔ ۵۱۲: مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید 121شمارهٔ ۵۱۳: مرا لطف گفتارش از راه برد 122شمارهٔ ۵۱۴: مریض عشق بتان را بر طبیب نباشد 123شمارهٔ ۵۱۵: مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باش ...124شمارهٔ ۵۱۶: من به درد دل خوشم جان مرا صحت چه ...125شمارهٔ ۵۱۷: من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند 126شمارهٔ ۵۱۸: به با رخ تو خود را بوجه می ستای 127شمارهٔ ۵۱۹: مهره روی تو نه در خورد من مسکین ب ...128شمارهٔ ۵۲۰: مهر قیامتی را هرگز زوال باشد 129شمارهٔ ۵۲۱: مه طلعت ترا به تمامی غلام شد 130شمارهٔ ۵۲۲: به من عید شد مبارک باد 131شمارهٔ ۵۲۳: مه نامهربان من وفاداری نمیداند 132شمارهٔ ۵۲۴: می برند از نو جفا بی سرو سامانی چ ...133شمارهٔ ۵۲۵: نام به بردم شبی روی توام آمد بیاد 134شمارهٔ ۵۲۶: نام به بردم شبی روی توام آمد به ی ...135شمارهٔ ۵۲۷: نخل مدنی ثمر برآورد 136شمارهٔ ۵۲۸: ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان ...137شمارهٔ ۵۲۹: نقطه دایره لطف دهان تو بود 138شمارهٔ ۵۳۰: نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم ...139شمارهٔ ۵۳۱: نوبهاران ز گلم بوی تو خوش می آید 140شمارهٔ ۵۳۲: نور چشمی بر صاحب نظری می آید 141شمارهٔ ۵۳۳: نور چشمی تو ما را نظری میباید 142شمارهٔ ۵۳۴: ورق روی تو عشاق نکو می خوانند 143شمارهٔ ۵۳۵: وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید 144شمارهٔ ۵۳۶: وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد 145شمارهٔ ۵۳۷: هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید 146شمارهٔ ۵۳۸: هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد 147شمارهٔ ۵۳۹: هر شب که از تو سوخته آه بر کشد 148شمارهٔ ۵۴۰: هر قطره خون که از مژه بر روی ما چ ...149شمارهٔ ۵۴۱: هر کجا با باد آن لب مجلسی انگیختن ...150شمارهٔ ۵۴۲: هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می ر ...151شمارهٔ ۵۴۳: هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 152شمارهٔ ۵۴۴: هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند 153شمارهٔ ۵۴۵: هر که در راه تو اول قدم از خویش ب ...154شمارهٔ ۵۴۶: هرکه وصلش طلبد ترک سرش باید کرد 155شمارهٔ ۵۴۷: هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکر ...156شمارهٔ ۵۴۸: هرگز ز زلف خویان بوی وفا نباید 157شمارهٔ ۵۴۹: هرگزم روزی نداد آن طرفة بغداد داد 158شمارهٔ ۵۵۰: هر گل که ز خاک من بروید 159شمارهٔ ۵۵۱: هزار بار فزون ناز او گرم بکشد 160شمارهٔ ۵۵۲: هزار سرو که در حد اعتدال برآید 161شمارهٔ ۵۵۳: همه عمر از تو به من بوی وفائی نرس ...162شمارهٔ ۵۵۴: همه کس را نظری از تو تمنا باشد 163شمارهٔ ۵۵۵: هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباش ...164شمارهٔ ۵۵۶: یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد 165شمارهٔ ۵۵۷: یار اگر چاره گر عاشق بیچاره شود 166شمارهٔ ۵۵۸: یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که ب ...167شمارهٔ ۵۵۹: بار چندان که جفا جست و دل آزاری ک ...168شمارهٔ ۵۶۰: بار در زیر لب چو خنده کند 169شمارهٔ ۵۶۱: بار سر میخواهد از من خواهم گردن ن ...170شمارهٔ ۵۶۲: بار غروری به حسن خویش ندارد 171شمارهٔ ۵۶۳: بار ما سرو بلند است بگوئیم بلند 172شمارهٔ ۵۶۴: بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد 173شمارهٔ ۵۶۵: یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد 174شمارهٔ ۵۶۶: آن ترک مست بین که چها می کند دگر 175شمارهٔ ۵۶۷: ای به زلف از شیروان عبارتر 176شمارهٔ ۵۶۸: ای من غلام روی تو هر چه تمامتر 177شمارهٔ ۵۶۹: با روی تو چیست جنت و هور 178شمارهٔ ۵۷۰: بیاید بر آن دیده بگریست زار 179شمارهٔ ۵۷۱: بر سر کوی تو گر بودی مرا راه گذر 180شمارهٔ ۵۷۲: بر فروز امشب به طلعت مجلس ای ماه ...181شمارهٔ ۵۷۳: تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر 182شمارهٔ ۵۷۴: چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار 183شمارهٔ ۵۷۵: چشم تو که داشت خواب بسیار 184شمارهٔ ۵۷۶: چندان بگریم بر در آن بیوفا شام و ...185شمارهٔ ۵۷۷: چهره ام دیده چه حاصل که به خون کر ...186شمارهٔ ۵۷۸: خاک راه تر از آن روز که آمد به نظ ...187شمارهٔ ۵۷۹: خوش نسیمی است بوی صحبت یار 188شمارهٔ ۵۸۰: دارم اندک روشنائی در بصر 189شمارهٔ ۵۸۱: دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار 190شمارهٔ ۵۸۲: دل دگر غم دارد از تو جان دگر 191شمارهٔ ۵۸۳: دل رفت و نماند عقل و تدبیر 192شمارهٔ ۵۸۴: دلی دارم ز چشمت ناتوانتر 193شمارهٔ ۵۸۵: از سودای سر زلف چو زنجیر 194شمارهٔ ۵۸۶: زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در 195شمارهٔ ۵۸۷: عاشق کند مشاهده حق بروی یار 196شمارهٔ ۵۸۸: گر قبول نو فتد از من بیدل سیر و ز ...197شمارهٔ ۵۸۹: ما در این شهر ملولیم و از این قوم ...198شمارهٔ ۵۹۰: مرا گونی بمیر از من چه تقصیر 199شمارهٔ ۵۹۱: مگر ترک جفا و بکن جفای دگر 200شمارهٔ ۵۹۲: من گریان چه کنم زآن مژه و غمزه حذ ...201شمارهٔ ۵۹۳: می خورد خونم به شوخی شاد و خندان ...202شمارهٔ ۵۹۴: آرزو برده ام که چشم تو باز 203شمارهٔ ۵۹۵: آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز 204شمارهٔ ۵۹۶: ای خاک آستان تو شاهان سر فراز 205شمارهٔ ۵۹۷: با چشم خوش ای شوخ مرا جنگ مینداز 206شمارهٔ ۵۹۸: به دعوی قدت سرو سر افراز 207شمارهٔ ۵۹۹: چو عشق آمد ای عقل خیز و گریز 208شمارهٔ ۶۰۰: دریغ از جورت آمد وز جفا نیز 209شمارهٔ ۶۰۱: رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هن ...210شمارهٔ ۶۰۲: زاهد شهرم و صاحب نظر و شاهد باز 211شمارهٔ ۶۰۳: سر من خاک پایت باد و جان نیز 212شمارهٔ ۶۰۴: کشت چشم توأم به شیوه و ناز 213شمارهٔ ۶۰۵: گل رخسار ترا وقت تماشاست هنوز 214شمارهٔ ۶۰۶: ما را بچه جرم از نظر انداخته باز 215شمارهٔ ۶۰۷: ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز 216شمارهٔ ۶۰۸: مجلس ما به حضور تو چنانست امروز 217شمارهٔ ۶۰۹: مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز 218شمارهٔ ۶۱۰: نیست از سوز تو جانرا نه گزیر 219شمارهٔ ۶۱۱: بار بیرون نشد ز خانه هنوز 220شمارهٔ ۶۱۲: از بار دین و دنیا باشد مراد هر کس 221شمارهٔ ۶۱۳: تو زما وصف آن جمال مپرس 222شمارهٔ ۶۱۴: خیال خال لبش می کنم به خواب هوس 223شمارهٔ ۶۱۵: دارم من از جهان غم باری همین و بس 224شمارهٔ ۶۱۶: دل من طلبکار بار است و بس 225شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجل ...226شمارهٔ ۶۱۸: گر به مسجد نروم قبله من روی تو بس 227شمارهٔ ۶۱۹: گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس 228شمارهٔ ۶۲۰: من و دردت مرا دوا این بس 229شمارهٔ ۶۲۱: آن غمزه چو از ریش دل آزرد سر نیش 230شمارهٔ ۶۲۲: آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش 231شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش 232شمارهٔ ۶۲۴: به خواب آن لعل میگون دیده ام دوش 233شمارهٔ ۶۲۵: به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش 234شمارهٔ ۶۲۶: چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به ...235شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی 236شمارهٔ ۶۲۸: دال زلف و الف قامت و بیم دهنش 237شمارهٔ ۶۲۹: دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش 238شمارهٔ ۶۳۰: دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر ...239شمارهٔ ۶۳۱: دل که دلداری ندارد دل نشاید خواند ...240شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش 241شمارهٔ ۶۳۳: رفتی ز برم عاقبت ای شوخ جفا کیش 242شمارهٔ ۶۳۴: زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش 243شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش 244شمارهٔ ۶۳۶: شوخی که کشد عاشق نزدیک من آریدش 245شمارهٔ ۶۳۷: کسی که دل طرف زلف یار میکشدش 246شمارهٔ ۶۳۸: گر زلف دراز فکنی از طرف بناگوش 247شمارهٔ ۶۳۹: گنه دیده گراینست که کردم نگهش 248شمارهٔ ۶۴۰: لاابالی را اگر سامان نباشد گو مبا ...249شمارهٔ ۶۴۱: لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش 250شمارهٔ ۶۴۲: ما به شادی جهانی نفروشیم 251شمارهٔ ۶۴۳: ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خ ...252شمارهٔ ۶۴۴: مرا بگفت کسان چون قلم مران از پیش 253شمارهٔ ۶۴۵: من باده بخورم چکنم گو حرام باش 254شمارهٔ ۶۴۶: می میرسد از باغ به خدمت برسیدش 255شمارهٔ ۶۴۷: نشان شیروان دارد سر زلف پریشانش 256شمارهٔ ۶۴۸: نیستم دسترسی آنکه ببوسم پایش 257شمارهٔ ۶۴۹: بار خرمن سوز ما گو روی گندمگون بپ ...258شمارهٔ ۶۵۰: به نینی که بر آن در بریم سجده خاص 259شمارهٔ ۶۵۱: کجا کنند به نیغ از تو عاشقان اعرا ...260شمارهٔ ۶۵۲: داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط 261شمارهٔ ۶۵۳: کسی که دوست ندارد ز جان ندارد 262شمارهٔ ۶۵۴: دل چه کند سرو و تماشای باغ 263شمارهٔ ۶۵۵: کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ 264شمارهٔ ۶۵۶: بار بنشست به مجلس بنشانید چراغ 265شمارهٔ ۶۵۷: ای خطت خوب و عبارت نازک و لبها لط ...266شمارهٔ ۶۵۸: در زورق حیات است جان رقیب خائف 267شمارهٔ ۶۵۹: زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف 268شمارهٔ ۶۶۰: به حسن خلق بستان دل ز عشاق 269شمارهٔ ۶۶۱: به مسجد هفته از تو کجا یک سجدة لا ...270شمارهٔ ۶۶۲: طبیب عشق به خون گو بساز شربت عاشق 271شمارهٔ ۶۶۳: هوای وصل تو دارد غریق بحر فراق 272شمارهٔ ۶۶۴: ز حسرت خاک شد این چشم غمناک 273شمارهٔ ۶۶۵: اگرچه دور بود از تو مه به صد فرسن ...274شمارهٔ ۶۶۶: نارگی می جنبدم در تن چو چنگ 275شمارهٔ ۶۶۷: ز رویم وقت کشتن می رود رنگ 276شمارهٔ ۶۶۸: ای رایت جمال تو نقش نگین دل 277شمارهٔ ۶۶۹: ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل 278شمارهٔ ۶۷۰: به زلف و خال تو کردی خون خویش سبی ...279شمارهٔ ۶۷۱: بی تو مرا خواب و خیال وصال 280شمارهٔ ۶۷۲: پری به حسن و لطافت نداشت با همه ح ...281شمارهٔ ۶۷۳: زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤا ...282شمارهٔ ۶۷۴: مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلی ...283شمارهٔ ۶۷۵: عشق حرفی ست که دال است بر آیات کم ...284شمارهٔ ۶۷۶: گر چشم شوخ نست به عاشق کشی مثل 285شمارهٔ ۶۷۷: لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال 286شمارهٔ ۶۷۸: مرا سرگشته میدارد خیال زهد بی حاص ...287شمارهٔ ۶۷۹: مرا گویند عاشق گرد و بیدل 288شمارهٔ ۶۸۰: نیست جز درد سری زین دل غمگین حاصل 289شمارهٔ ۶۸۱: نیست کس را به حسن روی تو قیل 290شمارهٔ ۶۸۲: آن دهان را بدو لب قند مکرر گفتم 291شمارهٔ ۶۸۳: از لب او تاخیری بافتیم 292شمارهٔ ۶۸۴: از لب و زلف او نشان جستم و باز یا ...293شمارهٔ ۶۸۵: ای بخت بارینی که به باران رسانیم 294شمارهٔ ۶۸۶: ای زنگیان زلف ترا شاه چین غلام 295شمارهٔ ۶۸۷: با تو از دل نشانه یافته ام 296شمارهٔ ۶۸۸: باز در آن کو گذری بافتم 297شمارهٔ ۶۸۹: باز در عشق یکی دل به غلامی دادم 298شمارهٔ ۶۹۰: باز می بیخودی بروی تو خوردیم 299شمارهٔ ۶۹۱: بیوی خویش گردان زنده بازم 300شمارهٔ ۶۹۲: بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه د ...301شمارهٔ ۶۹۳: به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کر ...302شمارهٔ ۶۹۴: به درد تو جز ناله همدم ندارم 303شمارهٔ ۶۹۵: بر آمد جان ز شوق آن دهانم 304شمارهٔ ۶۹۶: بسی درد از غم عشقت کشیدم 305شمارهٔ ۶۹۷: بکش به ناز مرا ای به غمزه آفت مرد ...306شمارهٔ ۶۹۸: بگذار تا به گلشن روی تو بگذریم 307شمارهٔ ۶۹۹: بیا ساقی که بیخ غم به دور گل بران ...308شمارهٔ ۷۰۰: بی تو نفسی که زنده مانم 309شمارهٔ ۷۰۱: پیش رخ نو مه را حسنی چنان ندیدم 310شمارهٔ ۷۰۲: تا خانه دل جای نمنای تو کردیم 311شمارهٔ ۷۰۳: تا دست به زلف بار بردیم 312شمارهٔ ۷۰۴: ترا بر دیده من جاست گفتم 313شمارهٔ ۷۰۵: ترا چون چشم خود دیگر به مردم دید ...314شمارهٔ ۷۰۶: ترا در دل وفا باشد چه دانم 315شمارهٔ ۷۰۷: ترا شوخ اندک وفا گفته ایم 316شمارهٔ ۷۰۸: را که هست ز ساعد در آستین پرسیم 317شمارهٔ ۷۰۹: ترا گر بی وفا گفتم چه گفتم 318شمارهٔ ۷۱۰: جان دارم و دل دارم سر دارم و زر د ...319شمارهٔ ۷۱۱: چرا رنجید بار از من گناه خود نمی ...320شمارهٔ ۷۱۲: چون روز روشن است که ما رند و عاشق ...321شمارهٔ ۷۱۳: چه بودی گر شبی در خواب رفتی چشم ب ...322شمارهٔ ۷۱۴: چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر ...323شمارهٔ ۷۱۵: چه خوش بود آن شبی کز در در آمد با ...324شمارهٔ ۷۱۶: چه خوشتر دولتی زینم که دایم با تو ...325شمارهٔ ۷۱۷: چه رنجم از تو گر کشتی به نازم 326شمارهٔ ۷۱۸: حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم 327شمارهٔ ۷۱۹: خال ب نسته داغ جانم 328شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب مید ...329شمارهٔ ۷۲۱: دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم 330شمارهٔ ۷۲۲: در دست در درونم درمان آن ندانم 331شمارهٔ ۷۲۳: درین زحمت که این نوبت من از ریش د ...332شمارهٔ ۷۲۴: دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدا ...333شمارهٔ ۷۲۵: دل ز چشم او به نازی مست شد بی خوی ...334شمارهٔ ۷۲۶: دل گرفت از بتان به رویم 335شمارهٔ ۷۲۷: دل نیست بدستم بر دلیر چه فرستم 336شمارهٔ ۷۲۸: دوش آرزونی شکسته بودم 337شمارهٔ ۷۲۹: دوش با خود ترانه می گفتم 338شمارهٔ ۷۳۰: دوش بی روی تو روی از خون دل برداش ...339شمارهٔ ۷۳۱: رحمت آری و کنی چاره این درد نهانم 340شمارهٔ ۷۳۲: رخ بپوشید و جگره میسوزدم 341شمارهٔ ۷۳۳: رخت رشک قمر گفتیم گفتیم 342شمارهٔ ۷۳۴: رفت از دست من آن زیبانگاری چون کن ...343شمارهٔ ۷۳۵: روز عید است و من امروز بر آن در م ...344شمارهٔ ۷۳۶: روز نشاطست و عیش باده بیارید و جا ...345شمارهٔ ۷۳۷: روز وشب از غم عشق تودر اندیشه درم 346شمارهٔ ۷۳۸: رویت گل سیراب نگوئیم چه گوئیم 347شمارهٔ ۷۳۹: ز ابرویت به محراب نیازم 348شمارهٔ ۷۴۰: زیر لب قند مکرر سخنت را گفتم 349شمارهٔ ۷۴۱: ساقی بیار شیشه می تا به هم خوریم 350شمارهٔ ۷۴۲: سالها شد که در تک و پوییم 351شمارهٔ ۷۴۳: سحر خروش کنان بر درت گذر کردیم 352شمارهٔ ۷۴۴: سر بر در توأم بنگر سربلندیم 353شمارهٔ ۷۴۵: سر زلف تو کرد آخر به سودانی گرفتا ...354شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردا ...355شمارهٔ ۷۴۷: شاه مرغانم سوی تخت سلیمان می پرم 356شمارهٔ ۷۴۸: شب که ز حسرت رخت چشم به ماه کرده ...357شمارهٔ ۷۴۹: شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم 358شمارهٔ ۷۵۰: شوخ چشمیم کشد دل که کشد از نازم 359شمارهٔ ۷۵۱: صحبت عاشق و حبیب بهم 360شمارهٔ ۷۵۲: صحبت بار بهشتی ست پر از ناز و نعی ...361شمارهٔ ۷۵۳: صد جان ز لبت بوام گیرم 362شمارهٔ ۷۵۴: صفت زلف کجت راست نباید به قلم 363شمارهٔ ۷۵۵: عشق تو داغ بندگی باز کشیده بر دلم 364شمارهٔ ۷۵۶: عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم 365شمارهٔ ۷۵۷: عمریست که از خلوته در میکده مسئور ...366شمارهٔ ۷۵۸: عید می آید و وقتست که در مه نگریم 367شمارهٔ ۷۵۹: غم دوست من مغتنم می شمارم 368شمارهٔ ۷۶۰: قدحی بیار ساقی که ز تویه شرمسارم 369شمارهٔ ۷۶۱: قراری کرده ام با شود که چون در پی ...370شمارهٔ ۷۶۲: گر به میخانه حریف می و شاهد باشم 371شمارهٔ ۷۶۳: گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم 372شمارهٔ ۷۶۴: گر تو سر خواهی ز من سر با تو ببار ...373شمارهٔ ۷۶۵: گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم 374شمارهٔ ۷۶۶: گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم 375شمارهٔ ۷۶۷: گر دل طلبی از من جان هم به تو در ...376شمارهٔ ۷۶۸: گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر ک ...377شمارهٔ ۷۶۹: گر کام خود از لبت بگیرم 378شمارهٔ ۷۷۰: گر گذاری که با تو در نگویم 379شمارهٔ ۷۷۱: اگر من از عشق آن دو رخ میرم 380شمارهٔ ۷۷۲: گفت دلدارم که از هجران دلت خون می ...381شمارهٔ ۷۷۳: گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم ...382شمارهٔ ۷۷۴: ما از نو سخنور جهانیم 383شمارهٔ ۷۷۵: ما از شراب و شاهد صد بار توبه کرد ...384شمارهٔ ۷۷۶: ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم 385شمارهٔ ۷۷۷: ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم 386شمارهٔ ۷۷۸: ما به سودای تو دامن ز جهان در چید ...387شمارهٔ ۷۷۹: ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم 388شمارهٔ ۷۸۰: ما خانه دل جای تمنای تو کردیم 389شمارهٔ ۷۸۱: ما در حریم مجلس عشاق محرمیم 390شمارهٔ ۷۸۲: ما درین شهر به دام صنمی در بندیم 391شمارهٔ ۷۸۳: ما را سر آنست که در پای تو افتیم 392شمارهٔ ۷۸۴: ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم 393شمارهٔ ۷۸۵: ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم 394شمارهٔ ۷۸۶: ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم 395شمارهٔ ۷۸۷: مرا گویند باران کیست بار تو چرا گ ...396شمارهٔ ۷۸۸: مریض عشقم و درد تو دارم 397شمارهٔ ۷۸۹: من ازین خرقه آلوده که در بر دارم 398شمارهٔ ۷۹۰: من برین در بندهام تا زنده ام 399شمارهٔ ۷۹۱: من ترا مانده به هر بار کجا بار شو ...400شمارهٔ ۷۹۲: من ترک زهد کرده و رندی گزیده ام 401شمارهٔ ۷۹۳: من دل خسته به درد تو دوا یافته ام 402شمارهٔ ۷۹۴: من ز بویش بیخوده و دیوانه ام 403شمارهٔ ۷۹۵: من ز جانان به جان گریخته ام 404شمارهٔ ۷۹۶: من ز غمت خرم و به یاد تو شادم 405شمارهٔ ۷۹۷: من زمهرت هر سحر کز سوز دل دم میزن ...406شمارهٔ ۷۹۸: من طاقت دوری ز رخ یار ندارم 407شمارهٔ ۷۹۹: من که از وصل تو ای دوست جدا می با ...408شمارهٔ ۸۰۰: من و درد تو آنگه باد مرهم 409شمارهٔ ۸۰۱: من همچو گردم در رهت زآن رو طلبکار ...410شمارهٔ ۸۰۲: مهی نشست خیال رخت به خانه چشم 411شمارهٔ ۸۰۳: نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم 412شمارهٔ ۸۰۴: نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم 413شمارهٔ ۸۰۵: نقد جان چیست که در دامن جانان ریز ...414شمارهٔ ۸۰۶: نیست جز غم بینو خوردن دیگرم 415شمارهٔ ۸۰۷: وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم 416شمارهٔ ۸۰۸: هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم 417شمارهٔ ۸۰۹: هر شبی خاک درت از گریه پر خون می ...418شمارهٔ ۸۱۰: هرگاه که به ناکامی دور از لب بار ...419شمارهٔ ۸۱۱: بار اشکم دید و شد بر من رحیم 420شمارهٔ ۸۱۲: یار من بار دگر می طلبد دانستم 421شمارهٔ ۸۱۳: بار هر چند به ناحق طلبه آزارم 422شمارهٔ ۸۱۴: یک شب نسیم زلفت از حلقه شنودم 423شمارهٔ ۸۱۵: آتش دوری دل ما بر نتابد بیش ازین 424شمارهٔ ۸۱۶: آمد درون دل غمت دیگر نمی آید برون 425شمارهٔ ۸۱۷: آمد لب تو باز بصد نازه در سخن 426شمارهٔ ۸۱۸: امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن 427شمارهٔ ۸۱۹: ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان ...428شمارهٔ ۸۲۰: ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر ...429شمارهٔ ۸۲۱: ای عادت قدیمت دلهای ما شکستن 430شمارهٔ ۸۲۲: ای غمت آرام جان عاشقان 431شمارهٔ ۸۲۳: ای غمت فوت جان سوختگان 432شمارهٔ ۸۲۴: ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنا ...433شمارهٔ ۸۲۵: ای نهاده بار هجران بر دل پر درد م ...434شمارهٔ ۸۲۶: با درد تو آرمید نتوان 435شمارهٔ ۸۲۷: بحر عشقت بحر بی پایاب گفتن میتوان 436شمارهٔ ۸۲۸: بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن 437شمارهٔ ۸۲۹: برخ قدر گل و گلزار بشکن 438شمارهٔ ۸۳۰: بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن 439شمارهٔ ۸۳۱: برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من 440شمارهٔ ۸۳۲: تا رفتی از برم شده ام زار و ناتوا ...441شمارهٔ ۸۳۳: ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غ ...442شمارهٔ ۸۳۴: چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و ...443شمارهٔ ۸۳۵: چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن 444شمارهٔ ۸۳۶: چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز ک ...445شمارهٔ ۸۳۷: حدیث بار شیرین لب نگنجد در دهان م ...446شمارهٔ ۸۳۸: خاک پایت دوست دارد روی من 447شمارهٔ ۸۳۹: خبری بافتم از بار مپرسید ز من 448شمارهٔ ۸۴۰: خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان 449شمارهٔ ۸۴۱: خوشا در کوی دلبر آرمیدن 450شمارهٔ ۸۴۲: خوش است بر لب معشوق مست بوسیدن 451شمارهٔ ۸۴۳: خواهیم نقد جان و سر در پای جانان ...452شمارهٔ ۸۴۴: داری لب و دهانی شیرین ولی چه شیری ...453شمارهٔ ۸۴۵: در سر زنجیر زلف او من بی عقل و دی ...454شمارهٔ ۸۴۶: دلا نحفه جان به جانان رسان 455شمارهٔ ۸۴۷: دل است جایش و با دیده فتاده به خو ...456شمارهٔ ۸۴۸: دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من 457شمارهٔ ۸۴۹: دل که میرفت ز خود چون نرود باز چن ...458شمارهٔ ۸۵۰: دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو ک ...459شمارهٔ ۸۵۱: دل من عاشق باریست که گفتن نتوان 460شمارهٔ ۸۵۲: دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن 461شمارهٔ ۸۵۳: دوستان مرحمتی بر دل بیچاره من 462شمارهٔ ۸۵۴: راز عشقت ز دل آمد به زبان 463شمارهٔ ۸۵۵: روی او از زلف دیدن می توان 464شمارهٔ ۸۵۶: زلف بر دوش آن پری در ماهتاب آمد ب ...465شمارهٔ ۸۵۷: زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندا ...466شمارهٔ ۸۵۸: زیر پا دامن کشان زلف دوتای او ببی ...467شمارهٔ ۸۵۹: سرو می ماند به قد یار من 468شمارهٔ ۸۶۰: سوخت به داغ غم چنان دل که نماند ا ...469شمارهٔ ۸۶۱: سوخت جانم تا ز پا افتاد زلفت بر ذ ...470شمارهٔ ۸۶۲: سوختی ای مرهم جانها درون ریش من 471شمارهٔ ۸۶۳: شبی خواهم چو شمعش لب گزیدن 472شمارهٔ ۸۶۴: شبی نگذرد بر دوچشم اشک گلگون 473شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش ...474شمارهٔ ۸۶۶: طوطی ب نو دید و در افتاد در سخن 475شمارهٔ ۸۶۷: عاشق کیست دلم باز نخواهم گفتن 476شمارهٔ ۸۶۸: عاشقی چیست مقیم در جانان بودن 477شمارهٔ ۸۶۹: عشق حالیست که جبریل بر آن نیست ام ...478شمارهٔ ۸۷۰: قدمت آن با الف با سرو سیمین 479شمارهٔ ۸۷۱: کارم ز دست شد نظری کن بکار من 480شمارهٔ ۸۷۲: که خبر برد به بار از من مبتلای غم ...481شمارهٔ ۸۷۳: گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن 482شمارهٔ ۸۷۴: گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید ب ...483شمارهٔ ۸۷۵: گر قد همچو سروش در بر توان گرفتن 484شمارهٔ ۸۷۶: ما باز دل نهادیم بر جور دلستانان 485شمارهٔ ۸۷۷: مرا که خرقة ارزق به باده شد گلگون 486شمارهٔ ۸۷۸: من نخواهم دیده از رویت دگر برداشت ...487شمارهٔ ۸۷۹: من و محنت تو زهی راحت من 488شمارهٔ ۸۸۰: مه عیدت مبارک باد ای خورشید مهروی ...489شمارهٔ ۸۸۱: میزند بر آتش دل جوش می آب اینچنین 490شمارهٔ ۸۸۲: نخواهم بیش از این از خلق راز خویش ...491شمارهٔ ۸۸۳: نمی دهد دهنت کام ما از آن لب شیری ...492شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان 493شمارهٔ ۸۸۵: په جویست آن روان در فر شیرین 494شمارهٔ ۸۸۶: نیست بازی با رخ او عشق پنهان باخت ...495شمارهٔ ۸۸۷: هر دمی با دگری ناز مکن 496شمارهٔ ۸۸۸: آنکه رنگی نیست کس را از لب رنگین ...497شمارهٔ ۸۸۹: آه که خاک راه شد دیده من براه تو 498شمارهٔ ۸۹۰: اگر دشنام می گونی مرا گو 499شمارهٔ ۸۹۱: ای حریم کعبه دل کوی تو 500شمارهٔ ۸۹۲: ای دلاویزتر از رشته جان کا کل تو 501شمارهٔ ۸۹۳: ای دل حکایت غم خود با صبا بگو 502شمارهٔ ۸۹۴: ای دل غلام أو شدی ای من غلام تو 503شمارهٔ ۸۹۵: ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو 504شمارهٔ ۸۹۶: ای نور دیده را نگرانی بسوی تو 505شمارهٔ ۸۹۷: بی لب ساقی مرا می فرود در گلو 506شمارهٔ ۸۹۸: چاره کس نکند غمزه خونخواره تو 507شمارهٔ ۸۹۹: چو در جان کرد و دل جا غمزه تو 508شمارهٔ ۹۰۰: دل سوی او رفت جان هم گرو برو 509شمارهٔ ۹۰۱: دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو 510شمارهٔ ۹۰۲: دو بوسم که گفتی اگر گویم آن کو 511شمارهٔ ۹۰۳: زهی زان قامت رعنای دلجو 512شمارهٔ ۹۰۴: سرخوش است ای پسر مرا باتو 513شمارهٔ ۹۰۵: غلام پیر خراباتم و طبیعت او 514شمارهٔ ۹۰۶: گر تیر کشی از طرف غمزة جادو 515شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سود ...516شمارهٔ ۹۰۸: گفت کئی تو من بنده تو 517شمارهٔ ۹۰۹: گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر ...518شمارهٔ ۹۱۰: گفتم ملکی با بشری گفت که هردو 519شمارهٔ ۹۱۱: گفته از ما دلت بردار زنهار این مگ ...520شمارهٔ ۹۱۲: ما به کلی طمع وصل بریدیم از تو 521شمارهٔ ۹۱۳: نداند قدر حسنت کس به از تو 522شمارهٔ ۹۱۴: آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ...523شمارهٔ ۹۱۵: از فرقت نو هر دم خون بارم از دو د ...524شمارهٔ ۹۱۶: اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده 525شمارهٔ ۹۱۷: ای از حدیث زلف توام بر زبان گره 526شمارهٔ ۹۱۸: ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده 527شمارهٔ ۹۱۹: ای چو چشم خوش تو چشم کسی کم دیده 528شمارهٔ ۹۲۰: ای خط مشکبار تو پیچیده گرد ماه 529شمارهٔ ۹۲۱: ای دل ریش من از جور تو غمگین گونه 530شمارهٔ ۹۲۲: ای رخ و زلف سیاه تو شب تیره و ماه 531شمارهٔ ۹۲۳: ای روان گرد درت اشک روان پیوسته 532شمارهٔ ۹۲۴: ای شیشۂ دل ما در زیر پا شکسته 533شمارهٔ ۹۲۵: ای لب و گفتار تور شیرین همه 534شمارهٔ ۹۲۶: ای مردم در چشمم مثل رخت ندیده 535شمارهٔ ۹۲۷: ای منت جانفشان دیرینه 536شمارهٔ ۹۲۸: ای نبات قد سبزت شکرستان همه 537شمارهٔ ۹۲۹: به ابروان تو زاهد چو چشم وا کرده 538شمارهٔ ۹۳۰: با تو در دل نبایدم رخ ماه 539شمارهٔ ۹۳۱: باد آرد بر من بوی نو ناگه ناگه 540شمارهٔ ۹۳۲: برهگذار قد بار دیدم از ناگاه 541شمارهٔ ۹۳۳: بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره 542شمارهٔ ۹۳۴: بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده 543شمارهٔ ۹۳۵: بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه 544شمارهٔ ۹۳۶: تا توانی دل مشتاق بدست آری به 545شمارهٔ ۹۳۷: چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده 546شمارهٔ ۹۳۸: چندین چه بلا و درد است این آه 547شمارهٔ ۹۳۹: خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره 548شمارهٔ ۹۴۰: در پای تو تنها به سر ماست فتاده 549شمارهٔ ۹۴۱: دلم به زخم زبانها نگردد آزرده 550شمارهٔ ۹۴۲: دلم ترسد در آن زلف خمیده 551شمارهٔ ۹۴۳: روی خوب از من مشتاق نپوشانی به 552شمارهٔ ۹۴۴: زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد ...553شمارهٔ ۹۴۵: زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن ن ...554شمارهٔ ۹۴۶: شبت خوش باد ای باد سحرگاه 555شمارهٔ ۹۴۷: کحل بصر نیست جز آن خاک راه 556شمارهٔ ۹۴۸: گر سر طلبی بر درت آریم به دیده 557شمارهٔ ۹۴۹: گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه 558شمارهٔ ۹۵۰: ب بار برهم چرا زد ز پسته 559شمارهٔ ۹۵۱: ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه 560شمارهٔ ۹۵۲: مرا که روی تو بینم چه حاجت است 561شمارهٔ ۹۵۳: هر نیر کز تو بر دل غم پرور آمده 562شمارهٔ ۹۵۴: هر نیر که بر جان ز تو از دور رسید ...563شمارهٔ ۹۵۵: ای بار نازنین مگر از فتنه زاده ای 564شمارهٔ ۹۵۶: باز خود را چو گل تازه بر آراسته ا ...565شمارهٔ ۹۵۷: تا برخسار مه از غالیه چوگان زده ا ...566شمارهٔ ۹۵۸: چرا جنییت شاهی بظلم تاخته ای 567شمارهٔ ۹۵۹: گر همه وقتی همه دلخون نه ای 568شمارهٔ ۹۶۰: لیست آن بگو با شکر خورده ای 569شمارهٔ ۹۶۱: آشوب جانی شوخ جهانی 570شمارهٔ ۹۶۲: آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی 571شمارهٔ ۹۶۳: از در خویش مرا بر در غیری بری 572شمارهٔ ۹۶۴: اگر در کشتنم تأخیر کردی 573شمارهٔ ۹۶۵: اگر ز محنت دنیا خلاص می طلبی 574شمارهٔ ۹۶۶: ای آفتاب روی تو در اوج دلبری 575شمارهٔ ۹۶۷: ای آیت حسن از رخ خوب تو مثالی 576شمارهٔ ۹۶۸: ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی 577شمارهٔ ۹۶۹: ای بوده با تو ما را خویشی و آشنائ ...578شمارهٔ ۹۷۰: ای درد درون جان چه باشی 579شمارهٔ ۹۷۱: ای دل این بیچارگی و مستمندی تا یک ...580شمارهٔ ۹۷۲: ای دهان تو قند و لب همه می 581شمارهٔ ۹۷۳: ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای 582شمارهٔ ۹۷۴: ای صبا برخاک کوی یار ما خوش میروی 583شمارهٔ ۹۷۵: ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کن ...584شمارهٔ ۹۷۶: ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی 585شمارهٔ ۹۷۷: این چه نبهاست وین چه شیرینی 586شمارهٔ ۹۷۸: ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی 587شمارهٔ ۹۷۹: با تو ه را نمی رسد دعوی 588شمارهٔ ۹۸۰: باز به ناز کش مرا چیست که ناز می ...589شمارهٔ ۹۸۱: باز بگذشتی بر آن زلفه ای نسیم مشک ...590شمارهٔ ۹۸۲: باز دست از جانفشانان بر فشاندی 591شمارهٔ ۹۸۳: بازم از طلعت خود دیده منور کردی 592شمارهٔ ۹۸۴: با مسکنت و عجز و ضعیفی وفقیری 593شمارهٔ ۹۸۵: با من این بودت ز اول شرط باری 594شمارهٔ ۹۸۶: بچشم جان چو چراغی که در میان ز جا ...595شمارهٔ ۹۸۷: بجز نور و ضیاء و گرمی از آذر چه م ...596شمارهٔ ۹۸۸: بده ساقی شراب ارغوانی 597شمارهٔ ۹۸۹: بر سر راه طلب بافت گدانی گهری 598شمارهٔ ۹۹۰: بر گل به پای سرو چو رفتار می کنی 599شمارهٔ ۹۹۱: بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی 600شمارهٔ ۹۹۲: برویت بنگرم ناگه نرنجی 601شمارهٔ ۹۹۳: بکوی عشق باشی شیر مردی 602شمارهٔ ۹۹۴: به مجلسی که بمستان ز لب شراب دهی 603شمارهٔ ۹۹۵: به باران کهن یاری نکردی 604شمارهٔ ۹۹۶: تا خلوت دل خالی از اغیار نیابی 605شمارهٔ ۹۹۷: تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کن ...606شمارهٔ ۹۹۸: تب چرا درد سر آورد بنازک بدمی 607شمارهٔ ۹۹۹: ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی 608شمارهٔ ۱۰۰۰: ترا دیده هر بار دیدی چه بودی 609شمارهٔ ۱۰۰۱: ترکمن مه بود بترکی آی 610شمارهٔ ۱۰۰۲: تن در پی جان می رود ای بخت کجانی 611شمارهٔ ۱۰۰۳: تو چشم آنکه حق بینی نداری 612شمارهٔ ۱۰۰۴: نو درد نداری و رخ زرد نداری 613شمارهٔ ۱۰۰۵: تو سروی و گل خندان همانکه میدانی 614شمارهٔ ۱۰۰۶: چرا به تحفه دردم همیشه ننوازی 615شمارهٔ ۱۰۰۷: چرا هر دم از پیش ما میگریزی 616شمارهٔ ۱۰۰۸: چشم شوخ و دل سنگین بر سیمین داری 617شمارهٔ ۱۰۰۹: چو تو دشمن از دوست نشناختی 618شمارهٔ ۱۰۱۰: چو گل به لطف نو زد ان نازک اندام ...619شمارهٔ ۱۰۱۱: چه لطف است این که با من مینمائی 620شمارهٔ ۱۰۱۲: چه موجب است که هیچ التفات ما نکن ...621شمارهٔ ۱۰۱۳: حدیث خوشی هیچ با ما نگوئی 622شمارهٔ ۱۰۱۴: خرم آن دم که توأم مونس و همدم با ...623شمارهٔ ۱۰۱۵: خواهم بر تو بردن تن را که شد خیا ...624شمارهٔ ۱۰۱۶: خواهی که به هیچ غم نمیری 625شمارهٔ ۱۰۱۷: دارم ز ابروان تو چشم عنایتی 626شمارهٔ ۱۰۱۸: درین پستی گر آن مه را نیابی 627شمارهٔ ۱۰۱۹: درین ره هرچه جونی آن بیابی 628شمارهٔ ۱۰۲۰: دست ندارم از تو من گرچه زېایم اف ...629شمارهٔ ۱۰۲۱: دگر باره تیغ جفا بر کشیدی 630شمارهٔ ۱۰۲۲: دل رفت به باد دلپذیری 631شمارهٔ ۱۰۲۳: دل ز باران کهن برداشتی 632شمارهٔ ۱۰۲۴: دل شد ز عشق باری شیدا چنانکه دان ...633شمارهٔ ۱۰۲۵: دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری 634شمارهٔ ۱۰۲۶: دل که سودای تو می پخت کبابش کردی 635شمارهٔ ۱۰۲۷: دل من به داغ جفا سوختی 636شمارهٔ ۱۰۲۸: دل می کنی جراحت و مرهم نمیدهی 637شمارهٔ ۱۰۲۹: راز معشوق حدیثیست نهان داشتنی 638شمارهٔ ۱۰۳۰: ز دیده در دل دیوانه رفتی 639شمارهٔ ۱۰۳۱: زمن که مهر تو دارم به سینه روی چ ...640شمارهٔ ۱۰۳۲: ز من مپرس که از عاشقان زار کی 641شمارهٔ ۱۰۳۳: سالها گر بنویسم صفت مشتاقی 642شمارهٔ ۱۰۳۴: سیمین بدنی سرو قدی پس دهانی 643شمارهٔ ۱۰۳۵: شیرین لبی شکر دهنی سرو قامتی 644شمارهٔ ۱۰۳۶: صنما در خط سنبل مه تابان داری 645شمارهٔ ۱۰۳۷: طبیب عاشقان آمد بیا بگذار بیدردی 646شمارهٔ ۱۰۳۸: عاشقی و بی دلی بیدلبری 647شمارهٔ ۱۰۳۹: قطره قطره از دریا چو به ساحل آیی 648شمارهٔ ۱۰۴۰: کاش که سرو ناز ما از در ما در آم ...649شمارهٔ ۱۰۴۱: کدام سر که ندارد دماغ سودانی 650شمارهٔ ۱۰۴۲: گر از در به تیم برانی نو دانی 651شمارهٔ ۱۰۴۳: گر از شاخ دولت گلی چیدمی 652شمارهٔ ۱۰۴۴: اگر او یاد من دلخسته کردی 653شمارهٔ ۱۰۴۵: گر باد سوی خاک من آرد ز تو بویی 654شمارهٔ ۱۰۴۶: گر به پاکی خضر وقتی و روح القدسی 655شمارهٔ ۱۰۴۷: گر بردرت این اشک چو سیلاب گذشتی 656شمارهٔ ۱۰۴۸: گر بری دست به آئینه و در خود نگر ...657شمارهٔ ۱۰۴۹: گر به فردوسی از حریم وصل نگشانی ...658شمارهٔ ۱۰۵۰: گر به من یار شوی ور نشوی 659شمارهٔ ۱۰۵۱: گر تو دل ما سوختی از آتش دوری 660شمارهٔ ۱۰۵۲: گر زلف خود به فتنه و شوخی رها کن ...661شمارهٔ ۱۰۵۳: گر گم شوی از خود خبر بار بیایی 662شمارهٔ ۱۰۵۴: گر لذت خونریزی آن غمزه شناسی 663شمارهٔ ۱۰۵۵: گر همه وقتی همه دل خون نیی 664شمارهٔ ۱۰۵۶: گفتم ای سیم ذقن گفت کرا می گوئی 665شمارهٔ ۱۰۵۷: گل و رخسار تو دارند به هم یکرنگی 666شمارهٔ ۱۰۵۸: مبارک منزلی خوش سرزمینی 667شمارهٔ ۱۰۵۹: مپوشان روی خود ای شوخ خود رای 668شمارهٔ ۱۰۶۰: مرا در درد بی باری دریغا بار بای ...669شمارهٔ ۱۰۶۱: مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظرباز ...670شمارهٔ ۱۰۶۲: من آن بهتر که باشم رند و عامی 671شمارهٔ ۱۰۶۳: من اوصاف حست ندانم کماهی 672شمارهٔ ۱۰۶۴: من کیستم که ورزم سودای چون تو با ...673شمارهٔ ۱۰۶۵: من کیم گفتی که گویم خاک نعلین من ...674شمارهٔ ۱۰۶۶: مویت از عنبر تر فرق ندارد مویی 675شمارهٔ ۱۰۶۷: ناوک غمزه چو هر سو به شتاب انداز ...676شمارهٔ ۱۰۶۸: ندارد دلم طاقت بی توی 677شمارهٔ ۱۰۶۹: ندانم کی به دام من در افتی 678شمارهٔ ۱۰۷۰: نشان خاک پای او اگر می یافتم جای ...679شمارهٔ ۱۰۷۱: نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد ...680شمارهٔ ۱۰۷۲: ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی 681شمارهٔ ۱۰۷۳: وصال اوست بخت ما نبینم آن به بید ...682شمارهٔ ۱۰۷۴: هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی 683شمارهٔ ۱۰۷۵: هر لحظه به غمزه دل ریشم چه خراشی 684شمارهٔ ۱۰۷۶: هر لحظه بما از نو رسد تحفة دردی 685شمارهٔ ۱۰۷۷: هر لحظه غمزه ها به جفا نیز می کن ...686شمارهٔ ۱۰۷۸: ما رسی هیچ شب ای مه از وطن جانب ...687شمارهٔ ۱۰۷۹: یارب این درد دل و فرقت جانان تاک ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ