کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن جگر گوشه ز خون دل ما بس نکند
    مست شد چشمش ازین باده چرا بس نکند
    غمزه را گر بزند زلف به بندد به دو دست
    هرگز این از ستم و آن ز جنا بس نکند
    نشکیید دل پرخون من از صحبت یار
    غنچه از همدمی باد صبا پس نکند
    به غلامئ دل من چو گواه آری خال
    خط برون آورد آن رخ بگوا بس نکند
    دل در ابروی تو خالی ز دعاگونی نیست
    هر که محراب نشین شد ز دعا بس نکند
    گرچه صد ناوک از آن غمزه مرا برجانست
    این قدر زخم زنو جان مرا بس نکند
    از سر کوی تو هرگز نشود دور کمال
    نا در مرگ ز در پوزه گدا بس نکند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha