کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۵: آن جگر گوشه ز خون دل ما بس نکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن جگر گوشه ز خون دل ما بس نکند مست شد چشمش ازین باده چرا بس نکند غمزه را گر بزند زلف به بندد به دو دست هرگز این از ستم و آن ز جنا بس نکند نشکیید دل پرخون من از صحبت یار غنچه از همدمی باد صبا پس نکند به غلامئ دل من چو گواه آری خال خط برون آورد آن رخ بگوا بس نکند دل در ابروی تو خالی ز دعاگونی نیست هر که محراب نشین شد ز دعا بس نکند گرچه صد ناوک از آن غمزه مرا برجانست این قدر زخم زنو جان مرا بس نکند از سر کوی تو هرگز نشود دور کمال نا در مرگ ز در پوزه گدا بس نکند کمال الدین خجندی