کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۶: یار نزدیک آمد و از خویش ما را دور ساخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار نزدیک آمد و از خویش ما را دور ساخت پرتو نور تجلی سایه ها را نور ساخت ذره را گفتم تو خاکی این چه نام و شهرت است گفت عشق آفتابم اینچنین مشهور ساخت ظاهر و پنهان از آن کز دهان و چشم خویش گه چو نرگس مست و گه چون غنچه ام مستور ساخت عقل گفتا خان و مانت باز ویران کرد عشق گفتم ای نادان چه ویران این زمان معمور ساخت ناز دل جوید کباب از دیده گریان شراب چشم را سر مست کرد و غمزه را مخمور ساخت ساخت از ب شربنی بهر شفای خستگان طرفه شربت کآرزویش تازه را رنجور ساخت شمع مجلس بود دور از روی او گوئی کمال کر نخستش سوخت از نزدیک و آخر دور ساخت کمال الدین خجندی