کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بار از ستیزه کینه باران بجد گرفت
    آزار ریش په نگاران بجد گرفت
    دیدند عاشقانش و آغاز گریه کرد
    گفتم درا به خانه که باران بجد گرفت
    دل با خیال آنکه سپاهان مبارکند
    سودای زلف و خال نگاران بجد گرفت
    افتاده را چو چاره نباشد ز دستگیر
    بیچاره زلف یم عذاران بجد گرفت
    کردند خاص و عام همه نسبتش به هزل
    زاهد که طمعن باده گساران بجد گرفت
    پیر مرید گیر چو لولی مفت فتاد
    سوی کسان چو آپنه داران بجد گرفت
    بی روی پار چشم نرت گریه را کمال
    این بار چو ابر بهاران بجد گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha