کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اب تو نقل حیاتم به کام جان انداخت
    به خنده نمکین شور در جهان انداخت
    گرفت روی زمین را به غمزهای آنگاه
    کمند زلف سوی ماه آسمان انداخت
    چو دل برفت در آن زلف، غمزه زد تیرش
    ز ساحریست به شب تیر پر نشان انداخت
    به پسته دهنت جز سخن نمی گنجد
    شکر به مغلطه خود را در آن میان انداخت
    و چرا ز خوان جمالت نصیب من نرسید
    خط تو کاین همه سبزی بروی خوان انداخت
    بوقت بوس برد خجلت از گرانی خوبش
    سری که سابه بر آن خاک آستان انداخت
    کمال بر قدمت سر چگونه اندازد
    ز دور هم نظری چون نمی توان انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha