کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرگز ز جان من غم سودای او نرفت
    وز خاطر شک تمنای او نرفت
    آن دل سیاه باد که سودای او نپخت
    وان سر بریده باد که در پای او نرفت
    با این همه جفا که دل از دست او کشید
    سودای دوستی ز سویدای او نرفت
    آمد عروس گل به چمن با هزار حسن
    وز کوی دوست کسی به تماشای او نرفت
    پیک نفس که مژده رسان حیات اوست
    بی حکم او نیامد و بی رای او نرفت
    مسکین کمال در سر غوغای عشق شد
    وآن کیست خود که در سر غوغای او نرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha