به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۹: حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را

1680عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را
بیهوده وانکردم قفل دهان خود را
در این چمن چو بلبل صد نیش خار خوردم
چون غنچه وانکردم راز نهان خود را
هر کس قدم بیارد این خانه خانهٔ اوست
دایم چو خود شمردم من میهمان خود را
یکسان حساب کردم آینده را به ماضی
نگذاشتم تفاوت هرگز زمان خود را
قد خمیدهٔ ما کاری نکرد آخر
بسیار آزمودیم زور کمان خود را
هر چند خاکساریم عالی است همت ما
بر صدر کس ندادیم زان آستان خود را
برداشتم سعیدا دل را ز دین و دنیا
کردم به عشق، سودا سود و زیان خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸: سودم به خاک پایش روی نیاز خود را 2شمارهٔ ۹: حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را 3شمارهٔ ۱۰: عشق عالمسوز ما بر هم زند تدبیر را 4شمارهٔ ۱۱: تا شانه شد مشاطه گر آن زلف عنبربیز ...5شمارهٔ ۱۲: مصور چون به تصویر آورد موی میانش ر ...6شمارهٔ ۱۳: پاس گر می داشتم شب های تار خویش را 7شمارهٔ ۱۴: بیرون ز سینه طرح مینداز داغ را 8شمارهٔ ۱۵: در فصل غیر یافته ام من وصال را 9شمارهٔ ۱۶: تا شد حکیمم عشق او با درد شد الفت ...10شمارهٔ ۱۷: لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا 11شمارهٔ ۱۸: همچو ساغر تا به لب همدم نمی سازد م ...12شمارهٔ ۱۹: دست گیرید ساغر غم را 13شمارهٔ ۲۰: انگشت تعرض نرسیده سخنم را 14شمارهٔ ۲۱: مکن سؤال ز هر بی وفا وفای مرا 15شمارهٔ ۲۲: به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را 16شمارهٔ ۲۳: زمین شوره، ای جان، کی شناسد قدر با ...17شمارهٔ ۲۴: نیت قرآن بستم طوف کوی جانان را 18شمارهٔ ۲۵: چین فدا باد زلف پرچین را 19شمارهٔ ۲۶: هر که دارد دل چون آینه سیمای تو را 20شمارهٔ ۲۷: نتوان یافت به خود منزل و مأوای تو ...21شمارهٔ ۲۸: تا کمند وحدت دل کرده ام موی تو را 22شمارهٔ ۲۹: نمی دانم چرا کج بسته اند آیین ابرو ...23شمارهٔ ۳۰: خط یاقوت لعلش تا نمود آن مصحف رو ر ...24شمارهٔ ۳۱: ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو ...25شمارهٔ ۳۲: راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را 26شمارهٔ ۳۳: بشکند آن تندخو چون آستین جامه را 27شمارهٔ ۳۴: راه در معموره ها گر نیست این دیوان ...28شمارهٔ ۳۵: رفتار محال است ز کوی تو کسی را 29شمارهٔ ۳۶: شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما 30شمارهٔ ۳۷: ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما 31شمارهٔ ۳۸: بی غم نفسی نیست دل باخبر ما 32شمارهٔ ۳۹: جلا می دهد سینه را اخگر ما 33شمارهٔ ۴۰: برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما 34شمارهٔ ۴۱: جامع رشک جنان فیض اثر دیدیم ما 35شمارهٔ ۴۲: رو به هر کوهی نماید طور می دانیم م ...36شمارهٔ ۴۳: چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما 37شمارهٔ ۴۴: برد آرزو خرمن ما خوشه چین ما 38شمارهٔ ۴۵: جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما 39شمارهٔ ۴۶: بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما 40شمارهٔ ۴۷: شور عشق است و جنون حاصل و سرمایهٔ ...41شمارهٔ ۴۸: بی رمز درد، کس نشود آشنای ما 42شمارهٔ ۴۹: ظهور نعمت منعم بود گدایی ما 43شمارهٔ ۵۰: ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها 44شمارهٔ ۵۱: نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان ...45شمارهٔ ۵۲: سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب 46شمارهٔ ۵۳: با تهی دستی علو همت است این از حبا ...47شمارهٔ ۵۴: تا کجا رفتار دلجوی تو را دیده است ...48شمارهٔ ۵۵: روشنگر زمان و زمین است آفتاب 49شمارهٔ ۵۶: در خم هر حلقهٔ زلفش رهین است آفتاب 50شمارهٔ ۵۷: کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب 51شمارهٔ ۵۸: ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب 52شمارهٔ ۵۹: عشق پرشور است و ما پراضطراب 53شمارهٔ ۶۰: در میان ما و او شد حسن بی پروا نقا ...54شمارهٔ ۶۱: غنچه کی وامی کند چشم دل خود را ز خ ...55شمارهٔ ۶۲: دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب 56شمارهٔ ۶۳: تو جان و من به جانت گشته طالب 57شمارهٔ ۶۴: از پیر همت و کرمی ای جوان طلب 58شمارهٔ ۶۵: شبی که مست بیاید به خواب من مطلوب 59شمارهٔ ۶۶: روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت 60شمارهٔ ۶۷: صبحدم شیری که مهر دایه ام در کام ر ...61شمارهٔ ۶۸: گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت 62شمارهٔ ۶۹: در بزم عشق نشئهٔ تأثیر صحبت است 63شمارهٔ ۷۰: نازک دلی که آینه دار نزاکت است 64شمارهٔ ۷۱: باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست 65شمارهٔ ۷۲: یار را از من چه می پرسی بپرس از دل ...66شمارهٔ ۷۳: آه گرمی که به یاد تو ز دل ها برخاس ...67شمارهٔ ۷۴: به طوف کوی تو آن شب که دل ز جان بر ...68شمارهٔ ۷۵: حرف هر کس ز فکر خام خود است 69شمارهٔ ۷۶: مدح رخ زیبای تو عنوان سعیداست 70شمارهٔ ۷۷: هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است 71شمارهٔ ۷۸: حلب شهر و نعیما شهریار است 72شمارهٔ ۷۹: چون دل دلیل نیست تن و [دل] برابر ا ...73شمارهٔ ۸۰: صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است ...74شمارهٔ ۸۱: هر کجا مینا و جامی از می گلگون پر ...75شمارهٔ ۸۲: دارم بتی و سجده اش ای دل نهانی بهت ...76شمارهٔ ۸۳: هر زمان دل را هوای کوی جانان بر سر ...77شمارهٔ ۸۴: هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است 78شمارهٔ ۸۵: عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر ...79شمارهٔ ۸۶: دل ناخدای بحر تماشای دیگر است 80شمارهٔ ۸۷: به پیش چشم من دریا چه چیز است 81شمارهٔ ۸۸: در خرابات مغانم جا بس است 82شمارهٔ ۸۹: حرف آن لب شنفتنم هوس است 83شمارهٔ ۹۰: هر شیوه ای که هست در این جا بجا خو ...84شمارهٔ ۹۱: از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفا ...85شمارهٔ ۹۲: باعث آمدن روح به ابدان، عشق است 86شمارهٔ ۹۳: بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است 87شمارهٔ ۹۴: آن را که هوای رخ خوب تو تولاست 88شمارهٔ ۹۵: آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ...89شمارهٔ ۹۶: آن خانه برانداز که خود راهبر ماست 90شمارهٔ ۹۷: هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ...91شمارهٔ ۹۸: صافیدلی چو آینه در این زمان کم است 92شمارهٔ ۹۹: آن آفرین جهان که نگهدار عالم است 93شمارهٔ ۱۰۰: آن که نامش جان جانان است آن جانان ...94شمارهٔ ۱۰۱: نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و ...95شمارهٔ ۱۰۲: چه شور است این که در کاشانهٔ ماست 96شمارهٔ ۱۰۳: جولانگه معنی دل هشیار نعیم است 97شمارهٔ ۱۰۴: در خانه ای که جای کسی نیست جای ما ...98شمارهٔ ۱۰۵: جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان ...99شمارهٔ ۱۰۶: جامه از رنگ و از گلشن بدن است 100شمارهٔ ۱۰۷: وعظ ما ناگفتن است و درس ما ناخوان ...101شمارهٔ ۱۰۸: چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است 102شمارهٔ ۱۰۹: عقل هندوی میفروش من است 103شمارهٔ ۱۱۰: شرابخانهٔ معنی،‌دل بهوش من است 104شمارهٔ ۱۱۱: فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است 105شمارهٔ ۱۱۲: شادی هر دو جهان از دل غمگین من اس ...106شمارهٔ ۱۱۳: خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است 107شمارهٔ ۱۱۴: آنچه در شش جهات گردون است 108شمارهٔ ۱۱۵: در مبند بر رویم سجده گاه من این ا ...109شمارهٔ ۱۱۶: خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست 110شمارهٔ ۱۱۷: از راه دیده دل بر جانان رود رواست 111شمارهٔ ۱۱۸: گردون مروتی به فقیران نداشته است 112شمارهٔ ۱۱۹: چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته ...113شمارهٔ ۱۲۰: آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته ...114شمارهٔ ۱۲۱: کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته ...115شمارهٔ ۱۲۲: عمری است سرو تا به وفا ایستاده اس ...116شمارهٔ ۱۲۳: در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتا ...117شمارهٔ ۱۲۴: ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده ...118شمارهٔ ۱۲۵: چشم او در بردن دل بی گناه افتاده ...119شمارهٔ ۱۲۶: غم دماغم را پریشان کرده است 120شمارهٔ ۱۲۷: غافل از دین شیوهٔ خود رسم و آیین ...121شمارهٔ ۱۲۸: نگاه شوخ [و] دل ساده روبرو شده اس ...122شمارهٔ ۱۲۹: هوشیار ای دل که او مست می ناب آمد ...123شمارهٔ ۱۳۰: آسمانم تکیه گاه من بدن گردیده است 124شمارهٔ ۱۳۱: عندلیب روح را تن آشیان گردیده است 125شمارهٔ ۱۳۲: در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده ...126شمارهٔ ۱۳۳: هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است 127شمارهٔ ۱۳۴: نور شکوه حق ز مقابل رسیده است 128شمارهٔ ۱۳۵: عالم ز دستگاه کمالش نمونه ای است 129شمارهٔ ۱۳۶: جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است 130شمارهٔ ۱۳۷: دلم به تیر ملامت نشانهٔ عجبی است 131شمارهٔ ۱۳۸: گریه در بزم یار، بی ادبی است 132شمارهٔ ۱۳۹: گل مست و بلبلان شاد امروز روز خوب ...133شمارهٔ ۱۴۰: آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است 134شمارهٔ ۱۴۱: گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجی ...135شمارهٔ ۱۴۲: گردون، گلیم کهنهٔ غمخانهٔ کسی است 136شمارهٔ ۱۴۳: چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است 137شمارهٔ ۱۴۴: کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی ا ...138شمارهٔ ۱۴۵: فلک بر سر بی سران پرچمی است 139شمارهٔ ۱۴۶: تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی اس ...140شمارهٔ ۱۴۷: امروز که نوبهار معنی است 141شمارهٔ ۱۴۸: همین نه شیوهٔ خوبان طریق خودرایی ...142شمارهٔ ۱۴۹: نگشت کار ز بخت سیاهتاب، درست 143شمارهٔ ۱۵۰: نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست 144شمارهٔ ۱۵۱: باخبر باش که از حال خبرداری هست 145شمارهٔ ۱۵۲: تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هس ...146شمارهٔ ۱۵۳: جستجوی جان جانان کن که جان پیداست ...147شمارهٔ ۱۵۴: می از انگور شد میخانه از کیست؟148شمارهٔ ۱۵۵: شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نی ...149شمارهٔ ۱۵۶: ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب ...150شمارهٔ ۱۵۷: یار ما خوب است اما خوب نیست 151شمارهٔ ۱۵۸: در خراباتی که راه هستی و پندار نی ...152شمارهٔ ۱۵۹: مقصد از گردیدن شیب و فرازم سیر نی ...153شمارهٔ ۱۶۰: گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر ن ...154شمارهٔ ۱۶۱: صاحب نفسی را که اثر در نفسش نیست 155شمارهٔ ۱۶۲: بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست 156شمارهٔ ۱۶۳: ز عالمش چه خبر آن که او پریشان نی ...157شمارهٔ ۱۶۴: جامه جز گردون اطلس در بر آزاده نی ...158شمارهٔ ۱۶۵: کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده ...159شمارهٔ ۱۶۶: عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره ن ...160شمارهٔ ۱۶۷: منظور من جز او چه بود در نظر که ن ...161شمارهٔ ۱۶۸: نیست روزی که این منادی نیست 162شمارهٔ ۱۶۹: بجز از بخل در این دور زمان چیزی ن ...163شمارهٔ ۱۷۰: لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیس ...164شمارهٔ ۱۷۱: به سوی کوی تو را نگاه خالی نیست 165شمارهٔ ۱۷۲: مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست 166شمارهٔ ۱۷۳: خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست 167شمارهٔ ۱۷۴: به آن خدا که جهان را جز او خدایی ...168شمارهٔ ۱۷۵: از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن ن ...169شمارهٔ ۱۷۶: می توان جان باخت اما از وفا نتوان ...170شمارهٔ ۱۷۷: رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت 171شمارهٔ ۱۷۸: دیده ای کان صبح را در خواب یافت 172شمارهٔ ۱۷۹: کلیم الله زد فریاد چون بر طور سین ...173شمارهٔ ۱۸۰: گر ز عالم داد یا بیداد یا بر باد ...174شمارهٔ ۱۸۱: ما را نمود روی وز ما رونما گرفت 175شمارهٔ ۱۸۲: در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت 176شمارهٔ ۱۸۳: دل ز تکرار بهشت حور از کوثر گرفت 177شمارهٔ ۱۸۴: شوخ ما رسم قیل و قال گرفت 178شمارهٔ ۱۸۵: دل بسکه چشم شوخ تو را نام می گرفت 179شمارهٔ ۱۸۶: هر که آمد عمر خود را صرف سامان کر ...180شمارهٔ ۱۸۷: دلم به گرمی عشق تو باغ باغ شکفت 181شمارهٔ ۱۸۸: جوهر تیغی که من بر آن کمر می بینم ...182شمارهٔ ۱۸۹: ز من جان خواست جانان گفتمش از جان ...183شمارهٔ ۱۹۰: چند ای عمامه داران بر سر دستار، ب ...184شمارهٔ ۱۹۱: خلقی که می کنند به آب مدام بحث 185شمارهٔ ۱۹۲: مگذار در حریم خرابات، پای بحث 186شمارهٔ ۱۹۳: به بستن کمرش نیست آن میان باعث 187شمارهٔ ۱۹۴: خوشم به این مرض و انحراف طبع و مز ...188شمارهٔ ۱۹۵: رفتم حباب وار ز خود در هوای موج 189شمارهٔ ۱۹۶: تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج 190شمارهٔ ۱۹۷: دور است و همین باغ و بهاری و دگر ...191شمارهٔ ۱۹۸: از دم تیغ قضا شیر مکیده است صبح 192شمارهٔ ۱۹۹: دیدهٔ غفلت گشا دریاب فیض نور صبح 193شمارهٔ ۲۰۰: زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح 194شمارهٔ ۲۰۱: هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح 195شمارهٔ ۲۰۲: شکست رونق آیینه را صفای قدح 196شمارهٔ ۲۰۳: چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح 197شمارهٔ ۲۰۴: به گوش عرش ز حق می رسد به لفظ فصی ...198شمارهٔ ۲۰۵: مکن به روی دلارام من نظر گستاخ 199شمارهٔ ۲۰۶: بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟200شمارهٔ ۲۰۷: تنی بغیر عمل شد برای جان، دوزخ 201شمارهٔ ۲۰۸: ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ 202شمارهٔ ۲۰۹: مرا ز حلقهٔ آن در به در پسند مباد 203شمارهٔ ۲۱۰: هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی دا ...204شمارهٔ ۲۱۱: شیخ گر از سنت و فرضانه می یابد مر ...205شمارهٔ ۲۱۲: به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا ...206شمارهٔ ۲۱۳: سعیدا از شکست سنگ اثر در مومیا اف ...207شمارهٔ ۲۱۴: چون من بلندنظر گاه گاه می افتد 208شمارهٔ ۲۱۵: هر که را راه سخن وا شده موسی گردد 209شمارهٔ ۲۱۶: نگریم بعد از این ترسم که دل خون ج ...210شمارهٔ ۲۱۷: عارف چو جهان سرکش مغرور نگردد 211شمارهٔ ۲۱۸: خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گر ...212شمارهٔ ۲۱۹: زمین از اشک سرگردان من گرداب می گ ...213شمارهٔ ۲۲۰: ز بس بر سر خیال آن گل رخسار می گر ...214شمارهٔ ۲۲۱: چو از نور تجلی ساغری سرشار می گرد ...215شمارهٔ ۲۲۲: چه شور است این که بر گرد سر مخمور ...216شمارهٔ ۲۲۳: ز راه عشقبازی این دل شیدا نمی گرد ...217شمارهٔ ۲۲۴: در نظربازی من یار نهان می گردد 218شمارهٔ ۲۲۵: که طرف از این فلک فتنه بار می بند ...219شمارهٔ ۲۲۶: نه خوی از جبههٔ آن دلبر مغرور می ...220شمارهٔ ۲۲۷: زبان بستهٔ ما صوت بی صدا دارد 221شمارهٔ ۲۲۸: به هر وادی که آبادی است آن وادی ج ...222شمارهٔ ۲۲۹: ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد 223شمارهٔ ۲۳۰: کسی ز سر میانش کجا خبر دارد 224شمارهٔ ۲۳۱: در این وادی که معموری نه دیوار و ...225شمارهٔ ۲۳۲: کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد ...226شمارهٔ ۲۳۳: عاشق از خود چو رود عزت دیگر دارد 227شمارهٔ ۲۳۴: من از تخمین خاطر گفتمش چون مو کمر ...228شمارهٔ ۲۳۵: چه شور است این که دل از دست آن نا ...229شمارهٔ ۲۳۶: به هنگام دعا زاهد نظر بر آسمان دا ...230شمارهٔ ۲۳۷: مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد 231شمارهٔ ۲۳۸: عالم ز خرابی سر تدبیر ندارد 232شمارهٔ ۲۳۹: گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دار ...233شمارهٔ ۲۴۰: چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چن ...234شمارهٔ ۲۴۱: مردی که در این ره، دل آگاه ندارد 235شمارهٔ ۲۴۲: سفر هوشوران زود تمامی دارد 236شمارهٔ ۲۴۳: هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد 237شمارهٔ ۲۴۴: سرمه کی طاقت آن چشم پر از ناز آرد 238شمارهٔ ۲۴۵: جهان تو را به سر انکسار می آرد 239شمارهٔ ۲۴۶: صبحدم از شب وصل تو اثر می آرد 240شمارهٔ ۲۴۷: چه [دلبری] است که هرگاه ناز می آر ...241شمارهٔ ۲۴۸: ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می ...242شمارهٔ ۲۴۹: در خاطری که آن بت عیار بگذرد 243شمارهٔ ۲۵۰: از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد 244شمارهٔ ۲۵۱: رفت از حریم دیده و دل را کباب کرد 245شمارهٔ ۲۵۲: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 246شمارهٔ ۲۵۳: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 247شمارهٔ ۲۵۴: در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کر ...248شمارهٔ ۲۵۵: داغ را چون لاله اجزای بدن خواهیم ...249شمارهٔ ۲۵۶: کام تا هست تو را کامروا نتوان کرد 250شمارهٔ ۲۵۷: خرمی ز این دو روزه جان نتوان کرد 251شمارهٔ ۲۵۸: دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد 252شمارهٔ ۲۵۹: موج خیز گریهٔ ما چشم تر بار آورد 253شمارهٔ ۲۶۰: نی همین در نی از آن لب ناله حسرت ...254شمارهٔ ۲۶۱: آنچه قسمت کرده هر کس روزی خود می ...255شمارهٔ ۲۶۲: چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل م ...256شمارهٔ ۲۶۳: فیض از کوچهٔ معشوقه هوا می گیرد 257شمارهٔ ۲۶۴: رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان ...258شمارهٔ ۲۶۵: همت چو دست گیرد رطل گران توان زد 259شمارهٔ ۲۶۶: صدای خستگان جان و دل اندوهگین سوز ...260شمارهٔ ۲۶۷: اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد 261شمارهٔ ۲۶۸: مکن باور که نفس از جا ز سستی برنم ...262شمارهٔ ۲۶۹: مجنون به گرد خیمهٔ لیلی نمی رسد 263شمارهٔ ۲۷۰: تا چون نیم به لب، لب جانان نمی رس ...264شمارهٔ ۲۷۱: خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشن ...265شمارهٔ ۲۷۲: رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد 266شمارهٔ ۲۷۳: شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسف ...267شمارهٔ ۲۷۴: به ناز دل ز تو بردن خوش است خوش ب ...268شمارهٔ ۲۷۵: مروت های گردون جور و احسانش ستم ب ...269شمارهٔ ۲۷۶: مانند کوی جانان کوی دگر نباشد 270شمارهٔ ۲۷۷: اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من ...271شمارهٔ ۲۷۸: هر آن تنی که گرفتار پیرهن باشد 272شمارهٔ ۲۷۹: می تلخ و چمن پرگل، ساقی نمکین باش ...273شمارهٔ ۲۸۰: سیلی که در این راه گذر داشته باشد 274شمارهٔ ۲۸۱: گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه ب ...275شمارهٔ ۲۸۲: کسی گرد کوی تو گردیده باشد 276شمارهٔ ۲۸۳: به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد 277شمارهٔ ۲۸۴: دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد 278شمارهٔ ۲۸۵: نقاش طرح صورت آن را چسان کشد 279شمارهٔ ۲۸۶: از نگاه غیرجانان چهره در هم می کش ...280شمارهٔ ۲۸۷: از خود گذشته منت دوران نمی کشد 281شمارهٔ ۲۸۸: آن نگاه آشنای مشکل آسانت چه شد 282شمارهٔ ۲۸۹: پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه ش ...283شمارهٔ ۲۹۰: دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می ...284شمارهٔ ۲۹۱: خارخار دل کجا در دیدهٔ ما می خلد 285شمارهٔ ۲۹۲: به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آم ...286شمارهٔ ۲۹۳: باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد 287شمارهٔ ۲۹۴: ز هجرش جان به کار آمد نیامد 288شمارهٔ ۲۹۵: سبزه ای جز آه کی از خاک مجنون می ...289شمارهٔ ۲۹۶: خط رخسار تو را گرچه ز بر باید خوا ...290شمارهٔ ۲۹۷: دار نی در کشتن منصور برپا کرده ان ...291شمارهٔ ۲۹۸: زان زمانی که تن و روح روانم دادند 292شمارهٔ ۲۹۹: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند 293شمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خود ...294شمارهٔ ۳۰۱: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می ب ...295شمارهٔ ۳۰۲: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند 296شمارهٔ ۳۰۳: دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سو ...297شمارهٔ ۳۰۴: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می ...298شمارهٔ ۳۰۵: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند 299شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زن ...300شمارهٔ ۳۰۷: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند 301شمارهٔ ۳۰۸: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند 302شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند 303شمارهٔ ۳۱۰: لعلش که کار بوسه به انداز می کند 304شمارهٔ ۳۱۱: رمزی است این که شمع فروزنده می کن ...305شمارهٔ ۳۱۲: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند 306شمارهٔ ۳۱۳: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می کند 307شمارهٔ ۳۱۴: کسان که سود و زیان را در این جهان ...308شمارهٔ ۳۱۵: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند 309شمارهٔ ۳۱۶: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می ...310شمارهٔ ۳۱۷: روشندلان که آخر دم از جهان روند 311شمارهٔ ۳۱۸: هر آن صید کز دام غافل نشیند 312شمارهٔ ۳۱۹: چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم ...313شمارهٔ ۳۲۰: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی ت ...314شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بو ...315شمارهٔ ۳۲۲: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به ...316شمارهٔ ۳۲۳: خانهٔ نفس من خراب شود 317شمارهٔ ۳۲۴: چشم او را نگذارید که هشیار شود 318شمارهٔ ۳۲۵: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود 319شمارهٔ ۳۲۶: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی ش ...320شمارهٔ ۳۲۷: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می شود 321شمارهٔ ۳۲۸: کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود 322شمارهٔ ۳۲۹: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد 323شمارهٔ ۳۳۰: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه م ...324شمارهٔ ۳۳۱: دلم را همنشین یاری جهان گردیده می ...325شمارهٔ ۳۳۲: هر که در این در ز راه صدق درآید 326شمارهٔ ۳۳۳: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آ ...327شمارهٔ ۳۳۴: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نم ...328شمارهٔ ۳۳۵: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رس ...329شمارهٔ ۳۳۶: هر که از خود فرود می آید 330شمارهٔ ۳۳۷: گدا که بر سر راه بخیل می آید 331شمارهٔ ۳۳۸: نه جانان کشته اش را از پی نظاره م ...332شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آ ...333شمارهٔ ۳۴۰: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید 334شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...335شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...336شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...337شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...338شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 339شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 340شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 341شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 342شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 343شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 344شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...345شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 346شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 347شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 348شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 349شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...350شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...351شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...352شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...353شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 354شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...355شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 356شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 357شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...358شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 359شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 360شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...361شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...362شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 363شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 364شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...365شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 366شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 367شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...368شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 369شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 370شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...371شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 372شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...373شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 374شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 375شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 376شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 377شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...378شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...379شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...380شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 381شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 382شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 383شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...384شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...385شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 386شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 387شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...388شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...389شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...390شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...391شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 392شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...393شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 394شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...395شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...396شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 397شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 398شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 399شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 400شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 401شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 402شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...403شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 404شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 405شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...406شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...407شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 408شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 409شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...410شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...411شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 412شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...413شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...414شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 415شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...416شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...417شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...418شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 419شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...420شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...421شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...422شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 423شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 424شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 425شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 426شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 427شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 428شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...429شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...430شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 431شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...432شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...433شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...434شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...435شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 436شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...437شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 438شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 439شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...440شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 441شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 442شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 443شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 444شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...445شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...446شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...447شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 448شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...449شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 450شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...451شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...452شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 453شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...454شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...455شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...456شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 457شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...458شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 459شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 460شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...461شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...462شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 463شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 464شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...465شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 466شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 467شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...468شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...469شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...470شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...471شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...472شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 473شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...474شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...475شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 476شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 477شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 478شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 479شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 480شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 481شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 482شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 483شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 484شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 485شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...486شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 487شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...488شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 489شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 490شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...491شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...492شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 493شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 494شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...495شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...496شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...497شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 498شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 499شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 500شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 501شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...502شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...503شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 504شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 505شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 506شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 507شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...508شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...509شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 510شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...511شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 512شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 513شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...514شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 515شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...516شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 517شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...518شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 519شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...520شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 521شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 522شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 523شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...524شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...525شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 526شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...527شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 528شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 529شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 530شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...531شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 532شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 533شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...534شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...535شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 536شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...537شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...538شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...539شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 540شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...541شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...542شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...543شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...544شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 545شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...546شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 547شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 548شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 549شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 550شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...551شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...552شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 553شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...554شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 555شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 556شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...557شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 558شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...559شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 560شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 561شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 562شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 563شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 564شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 565شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...566شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...567شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 568شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 569شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 570شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 571شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ